شماره 333    |    06 دي 1396
   

جستجو

خبرهای فصل؛ پاییز 1396

تاریخ شفاهی؛ از کارگاه مجازی تا نقش‌آفرینی در تمام موضو‌ع‌ها

خبرهای پاییز 1396 از ادامه توجه سراسری در کشور به تاریخ شفاهی موضوع‌های بسیاری حکایت دارند؛ از نمونه‌ها یکی ایجاد غرفه تاریخ شفاهی زلزله و بحران در یکی از دانشگاه‌ها‌، دیگری بررسی اهمیت تاریخ شفاهی در آثار و تحقیقات طبی محمد‌بن‌زکریای رازی در دانشگاهی دیگر و حتی ثبت تاریخ شفاهی بانکداری الکترونیکی ایران است که فعالیتی تازه به‌شمار می‌آید.

خاطرات آیت‌الله غلام‌علی نعیم‌آبادی از چند ماه سال 1353

سلولم این‌گونه بود!

قبل از من دو نفر دیگر هم در آن سلول بودند. یکی مارکسیست بود و یک نفر بازاری تند و تیز. آن دو نفر هم‌‏نفس من در آن فضای تنگ و تاریک بودند. فضای خفقانی بود، خود هم‌سلولی‏‌ها به هم اعتماد نداشتند...

بدرقه راوی «وقتی مهتاب گم شد» در آخرین روز پاییز

خاطره «من» است، به «ما» بیندیشیم

دوستانش از او با تعابیر مختلفی یاد می‌کردند؛ خوش‌رفیق به خاطر رفقای بی‌شمارش، خوش‌معنا به خاطر در قید گفتار و آرایه‌های کلامی نبودن و خوش‌زخم به خاطر زخم‎های به‌جا مانده از اعزام به جبهه. او چهارشنبه 29 آذر بر اثر عوارض مجروحیت شیمیایی به شهادت رسید.

راستی‌آزمایی خاطرات

روایت راوی در تاریخ شفاهی، یک نگاه در کنار بقیه نگاه‌هاست. این روایت، نگاه فردی شناخته شده از یک رویداد مشخص است و قرار نیست همه ابعاد حادثه را بیان کند. شاید دیگران از همان حادثه روایتی دیگر داشته باشند.

خاطرات محمد برداره

سید محمد برداره، بسیجی دوران دفاع مقدس، مهمان چهل‌وهشتمین برنامه شب خاطره (1 آذر 1375) بود. او درباره دو سه ساعت مانده به عملیات و همچنین عبور رزمندگان از خط پدافندی پاسگاه زید در نزدیک مرز ایران و عراق، خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

تاریخ‌ شفاهی پیشگامان محلی

خدمات کتابخانه عمومی این امکان را فراهم می‌کند که مصاحبه‌ها در سراسر جهان در دسترس قرار گیرند. کارکنان کتابخانه، داده‌ها را به‌گونه‌ای منتقل و مدیریت کرده‌اند که مصاحبه‌ها بر روی کامپیوترهای مختلف قابل‌ مشاهده باشند و همچنین فهرستی برای محتویات کلی طرح ایجاد کرده‌اند.

رویداد تاریکی که در تاریخ شفاهی بومیان توصیف شد

تنها دلیلی که این پژوهش را امکان‌پذیر ‌کرد، سنت نقل روایت قابل توجه مردم بومی بود که حاضر نشدند این مسئله را صد سال پس از وقوع آن نادیده بگیرند. برخی از نویسندگان این پژوهش گفتند: «ما نمی‌توانیم گذشته را بی‌اثر کنیم.»

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

سال‌های تنهایی - 24

خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بنده‌خدا

پس از یکی دو روز، همه امور را در دست گرفتیم. عمو (رادیو) صحیح و سالم بود و داستان (اخبار) به صورت مرتب و هر شب شنیده می‌شد. نگهبانی دادن برای کسب اطلاعات و جمع‌آوری اخبار ادامه پیدا کرد. فرار از طبقه دوم و از دل چند زندان که دو گروه نگهبانی – شهربانی و سازمان امنیت – از آن محافظت می‌کردند، فقط از طریق درگیری مسلحانه مقدور بود که آن هم موفقیتی در حد صفر داشت. شاید اگر ما در طبقه همکف بودیم، احتمال زدن تونل یا فرار از راه‌های مخفی، بدون درگیری ممکن می‌شد.

به هر حال، وضعیت ما عادی شد و رفتن به هواخوری، به حالت عادی درآمد و هرچند روز یک‌بار، حدود دو ساعت هواخوری می‌رفتیم.

از زمانی که یک جعبه باتری برداشته بودیم، داستان را بیشتر می‌گرفتیم و حتی گاهی سخنرانی و خطبه نماز جمعه تهران را می‌گرفتیم. به دلیل اشتیاقی که همه برای شنیدن صدای امام داشتند ناچار لیستی تهیه کرده بودیم و هنگام صحبت ایشان، به نوبت و هر بار یک نفر، برای گوش کردن، به گیرنده داستان ملحق می‌شد.

امام حرف می‌زد و ما اشک می‌ریختیم و همه در آرزوی دیدارش – پس از اسارت – شاد بودیم و لحظه‌شماری می‌کردیم.

تأسف‌بارترین خبری که در این مدت از عمو شنیدیم، انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و 72 تن از بهترین یاران امام و انقلاب بود. همه حال عجیبی پیدا کرده بودیم و به شدت می‌گریستیم. از خداوند – با دست‌های بسته و دل‌های شکسته – خواستم امام و انقلاب را از توطئه‌ها حفظ کند.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.