|
|
جستجو
|
خاطرات جواد هاشمیسید جواد هاشمی پوراصل، رزمنده دوران دفاع مقدس، نویسنده، بازیگر، کارگردان و مجری، مهمان چهلوهشتمین برنامه شب خاطره (1 آذر 1375) بود. او دو خاطره از ایامی که واحد تبلیغات لشکر 27 محمد رسولالله (ص) در پادگان دوکوهه مستقر بود، بازگو کرد. این روایت را ببینیم.
تاریخ شفاهی تغییرات یک جامعه ساحلیچهارده دانشجو با مصاحبه، مسائلی چون فرهنگ ماهیگیری و چگونگی ساخت قایق چوبی را مورد بحث قرار دادند. وقتی برای ارائه برخی از یافتههای خود بازگشتند، دانشجویی گفت: «این یک انفجار بود، واقعاً در اینجا هیچ راه بهتری برای یادگیری در مورد خانوادهها وجود ندارد.»
طرحی برای تاریخ شفاهی مهاجرتاو تصمیم گرفت تا همراه دانشجویانش، یک طرح تاریخ شفاهی را با نام «روایتهای ما» آغاز کند که در آن دانشجویان روایت مهاجرت خود را در خانوادههایشان با تکنیک مصاحبه پیدا کردند. آنها نتیجه کارشان را برای نمایشگاهی آماده کردند.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
سالهای تنهایی - 23
خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بندهخدا
وقتی صبحانه تمام شد، باز نگهبانها آمدند. یکی جلوی در و بقیه هم در طول راهرو تا توالت ایستادند. رفت و برگشتمان با پذیرایی کتک انجام گرفت. اینبار هرکدام چیزی با خود بردیم؛ یکی ظرف آش را برای شستن، یکی پارچ را برای آب و ... به همین ترتیب، همه سلولها به توالت رفتند.
از پنجره شبکهای جلوی در سلول ما، محوطه هشتی زندان و اتاقهای دیگر به خوبی دیده میشد. حدوداً 60 تا 70 نفر از هر قشر و طبقهای در آنجا زندانی بودند؛ پیر و جوان، با قیافههایی متفاوت و شخصیتهایی مختلف که هرکدام نوعی لباس بر تن داشتند. اکثر عرب بودند و بعداً متوجه شدیم که دو نفر انگلیسی هم درمیان آنان هستند. تعداد زیادی از زندانیها را نظامیهای عراقی تشکیل میدادند.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|