شماره 330    |    14 آذر 1396
   

جستجو

با خاطرات امیر سرتیپ علی صدیق‌زاده از نخستین عملیات گسترده

راه‌کار سوم و اصل غافل‌گیری در زمان

به همراه فرمانده لشکر و گروه برای بازدید به طرف پل خرمشهر رفتیم. قسمتی از پل در اختیار ما بود و یک گروهان ما هم زیر آن مستقر بود. تا رسیدیم به زیر پل، شلیک خمپاره دشمن امان ما را برید. سرهنگ اوضاع را که دید...

خاطره‌گویی در گردهمایی سالانه رزمندگان گردان انصار

شوخ‌طبعی‌های جبهه به روایت نویسنده جنگ

یک‌تنه سلاح دوشکا را روی دوش می‌گذاشت و از بلندی‌ها بالا می‌رفت. وقتی دشمن به سوی گردان ما گلوله‌های شیمیایی شلیک کرد، آن‌قدر بچه‌ها با او شوخی کرده بودند که باور نمی‌کرد واقعاً شیمیایی زده‌اند. به عارضه شیمیایی دچار شد و مدت‌ها در بیمارستان تنها بود، زیرا...

چه زمانی تدوین متن مصاحبه آغاز می‌شود؟ - 1

یکی از پرسش‌های پیشِ روی فعالان تاریخ شفاهی این است که کار تدوین و تبدیل صدا به متن از چه زمانی شروع می‌شود؟ آیا تدوین، پس از پایان مصاحبه است، یا از ابتدای مصاحبه شروع می‌شود؟ بدون تردید، پاسخ عده‌ای این خواهد بود که با پایان مصاحبه و پیاده شدن فایل صوتی و موافقت راوی، می‌توان نسبت به تنظیم و تدوین اثر اقدام نمود.

خاطرات بیژن نوباوه

بیژن نوباوه، خبرنگار واحد مرکزی خبر در دوران دفاع مقدس، مهمان چهل‌وهفتمین برنامه شب خاطره (3 آبان 1375) بود. او دیده‌های خود از عملیات خیبر را بازگو کرد. این روایت‌ را ببینیم.

تاریخ شفاهی، گذشته را به یاد می‌آورد

«برای یک جامعه درک گذشته برای برنامه‌ریزی آینده مهم است. اگر بتوانیم تاریخ معاصرمان را درک کنیم، می‌توانیم برای فعالیت‌های آتی خود به شیوه بی‌نظیری برنامه‌ریزی کنیم. هنگام برنامه‌ریزی برای طرح‌های توسعه‌ باید تجربیات گذشته فعالیت‌های توسعه‌ای را در نظر بگیریم تا بتوانیم اشتباهات گذشته را درک کنیم و از تکرار آنها اجتناب کنیم.»

شش پرسشی که پیش از ضبط مصاحبه باید از خود بپرسید

مقاله ایرن جسی با عنوان «مدیریت خطر در کارهای میدانی تاریخ شفاهی» در تازه‌ترین شماره مجله تاریخ شفاهی، توصیه‌هایی در زمینه کاهش خطرپذیری و ارتقا امنیت در بر دارد. کل مقاله ارزش خواندن دارد، اما ما از جسی خواستیم برای وبلاگ ما فهرستی از مهم‌ترین سؤالات تاریخ شفاهی برای مورّخین تهیه کند تا در مورد ارزیابی و کاهش خطرات مورد توجه قرار گیرند.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

سال‌های تنهایی - 21

خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بنده‌خدا

در حالی که چشم‌هایم را بسته بود، همراه او از راهرو گذشتیم و با آسانسور به طبقه پایین رفتیم. بعد از طی راهرو، وارد اتاقی شدیم و مرا در گوشه‌ای نگه داشت.

چند نفر در اتاق مشغول صحبت بودند. شخصی که صدایش به کچله شباهت داشت، شروع کرد به حرف زدن و کسی نیز آن را ترجمه می‌کرد. گفت:

- شما در دست ما اسیر هستید و باید مطابق قوانین و مقررات کشور ما رفتار کنید. این تنها چیزی‌ست که از شما می‌خواهیم. ما می‌توانیم به شما نان و پیاز بدهیم، اما گوشت مرغ و برنج برای‌تان می‌آوریم و مثل مهمان با شما رفتار می‌کنیم. در عوض شما از نگهبان‌های ما چیز بلند می‌کنید، به حرف و دستور آنها گوش نمی‌دهید و سروصدای زیادی راه می‌اندازید.

با این که ضعف، کمی مرا بی‌رمق نشان می‌داد، سعی داشتم مقاومت طبیعی خود را حفظ کنم؛ جواب دادم:


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.