|
شماره 315 | 01 شهريور 1396
|
|
جستجو
|
مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتهای آن - 19خوب گوش دادن(1)خوب گوش دادن به سخن دیگران از جمله مهارتهایی است که در شکلگیری همه روابط انسانی و از جمله مصاحبه، نقش مهمی دارد. اساساً تمام مقدمات مرتبط با مصاحبه با دقت زیاد فراهم میشود تا سخنِ راوی را خوب گوش کرده و آن را ضبط کنیم. خیلی از ما به اشتباه فکر میکنیم شنونده خوبی هستیم، در حالی که گوش دادن با شنیدن فرق دارد. شنیدن یعنی توانایی درک صدا، حال آن که گوش دادن نیازمند تمرکز عمیقتر و استفاده از سایر حواس است.
خاطرات ناصر قربان سروریناصر قربان سروری، رزمنده دفاع مقدس، مهمان سیوششمین برنامه شب خاطره (2 آذر 1374) بود. او درباره مجروحیت در یکی از صحنههای نبرد که منتهی به انتقالش به سردخانه شد، خاطره گفت. این روایت را ببینیم.
تاریخ شفاهی زندانهای محلیما در جستوجوی داستانهای پرتوپلا نیستیم، ما فقط به دنبال تجربیات و آن چیزی هستیم که برای یک شخص معنای خاص داشته است. این مصاحبهشوندگان هستند که مصاحبه را هدایت میکنند و هر چه را در مصاحبه میخواهند به ما میگویند.
تاریخ شفاهی و مصاحبهشوندگانی که به شوخی متوسل میشونددرباره مصاحبههای تاریخ شفاهی، تأمل بر استفاده از شوخی به من آموخته است هنگامی که مردم در حین مصاحبه میخندند یا به شوخی متوسل میشوند، پرداختن به دلیل چنین واکنشی از اهمیت بسزایی برخودار است. تلاش کنیم بفهمیم که در این قالب چه مطلب دیگری نهفته است و راوی تلاش میکند چه چیزی را منتقل کند.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
سالهای تنهایی- 6
خاطرات خلبان آزاده، هوشنگ شروین(شیروین)
به کوشش: رضا بندهخدا
نگهبان، مرا به سلّولم برد. قبل از آن که در را ببندد، از او خواستم تا به دستشویی بروم، به فارسی گفت: «ته راهرو، کنار پلّههاست.» از این که کمی فارسی بلد بود، خوشحال شدم. از او پرسیدم: «شما دکتر ندارید؟ کمرم خیلی درد میکند.» جواب داد: «برای دکتر، سرگرد باید دستور بدهد، ولی من برایت مسکّن میآورم.»
در دستشویی، با ناخن، اسم و تاریخ روز را روی دیوار کندم تا اگر اسیر دیگری به آنجا آمد، بداند که من هم آنجا هستم یا بودهام. روی دیوار، جز چند اسم عربی، نوشته دیگری نبود.
نگهبان، مرا به اتاق یا سلّولم برگرداند و در را بست.
اوّلین شب اسارتم در دست دشمن بود. دشمنی که جاهطلبی و دیوانگیاش چیزی در حد «هیتلر» نازی بود، آن شب شاید به همه چیز فکر کردم، به گذشتههای دور و مادرم...
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|