|
|
جستجو
|
مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورتهای آن - 13پرسش خوبمصاحبه تاریخ شفاهی اگر چه متکی به تکنیکهای ارتباطی است، اما هدف اصلی آن نه برقراری ارتباط که رسیدن به اطلاعات و محفوظات راوی است. در چنین فرآیندی هر چه پرسش دقیقتر و هدفمندتر باشد، پاسخها نیز کاملتر خواهد بود.
خاطرات بیژن کیاییبیژن کیایی، از رزمندگان و آزادگان دوران دفاع مقدس، مهمان سیوسومین برنامه شب خاطره (2 شهریور 1374) بود. او خاطراتی از دوران اسارت به دست ارتش صدام، درباره ممنوعیت نماز جماعت در اردوگاه موصل 2، انتقال اسیران به آسایشگاهی با اتاقهای خیلی کوچک و خطرات و شکنجههای دوران اسارت گفت. این روایت را ببینیم.
نمیخواهیم صبر کنیم تا تاریخ در کتاب درسی بیایدسفر این امکان را برای دانشجویان فراهم میکند تا شاهدان دست اول تاریخ باشند. دانشجویان را به خارج از کلاس درس میبریم تا تاریخ را به همان ترتیب که شکل میگیرد، یاد بگیرند. ما میخواهیم تاریخ را همانطور که اتفاق میافتد، ثبت کنیم.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
نبرد هور – 9
سروان فؤاد کاطع، فرمانده گروهان دوم مورد اصابت مستقیم یک موشک قرار گرفت و ذرهذره شد. جسد او در محیط پراکنده شد؛ نه سری از او باقی ماند، نه جسدی. یکی از نظامیان که شاهد این صحنه بود، دچار جنون آنی گشت.
در این لحظات، تماسها برقرار بود. سرهنگ ستاد الحیالی، فرمانده لشکر پنجم تصمیم داشت به منطقه پل اصلی بیاید. در همین زمان، وزیر دفاع عراق، عدنان خیرالله، تازه به قرارگاه عملیات سپاه [چهارم] که در نزدیکی القرنه بود، رسیده و به موقعیت و وضع نیروها واقف شده بود. سپس با گفتههای سرهنگ ستاد مدحت المقدادی از جریان حادثه، به قدرت نیروهای ایرانی پی برد و فهمید که آنها به زودی، شهر العزیر را تصرف خواهند کرد. بنابراین توپخانه را ملزم به بمباران شیمیایی کرد و به حمید شعبان – فرمانده واحد موشکانداز – دستور داد که موشکهای محتوی گاز خردل و مواد مرگآفرین دیگر را بر سر ایرانیها بفرستد. آتش سنگین سلاحهای شیمیایی، یک ساعت تمام به طور متوالی و گسترده گشوده بود. منطقه، وضعیتی غیر قابل تحمل به خود گرفت. گازهای سمی، افراد زیادی را به کام مرگ فرستاد و گردان ما پس از شکستی سخت، عقب نشست. علیرغم به کارگیری تسلیحات شیمیایی، پیشروی ایرانیها مهار نشد. خود ایرانیها را میدیدم که به لباسهای مخصوص گاز شیمیایی مجهز شده، اقدام ناجوانمردانه عراق را خنثی میکردند. اجساد تلفات عراقیها، منطقه را پوشانده بود. اجساد، سوراخ سوراخ و بعضی بدون سر بودند. منظره تأسفباری بود.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|