شماره 305    |    24 خرداد 1396
   

جستجو

دیدار با مدیر انتشارات دار‌الکتب الاسلامیه در نشست «تاریخ شفاهی کتاب»

هیچ وقت کتابی را از روی بقیه چاپ یا افست نکردیم

هفتمین نشست از دوره دوم نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب» میزبان مرتضی آخوندی، مدیر انتشارات دار‌الکتب الاسلامیه بود. او در این نشست از چگونگی ناشر شدن خود و پدرش گفت. همچنین بازداشت پدر توسط مأموران حکومت پهلوی را به خاطر کتاب امام علی(ع)‌ صدای عدالت انسانی به یاد آورد: حدود سال 1335 یک روز چند نفر به مغازه آمدند و این کتاب را خواستند...

مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورت‌های آن - 10

اتاق مصاحبه

اجرای مصاحبه به عنوان یک فعالیت مهم فرهنگی که از ابعاد مختلف علمی و هنری و تاریخ‌نگارانه برخوردار است، نیازمند محلی مناسب است. شاید مصاحبه‌های رسانه‌ای و گزارش‌های خبری را بتوان در هر محلی برگزار کرد. حتی یکی از اولویت‌های این‌گونه مصاحبه‌ها اجرای آن در محل وقوع خبر و یا نزدیک‌ترین مکان به رخداد اصلی است. به همین دلیل شرایط محیطی در این‌گونه مصاحبه‌ها چندان شباهتی با شرایط محیطی در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی ندارد.

رئیس مرکز مطالعات فرهنگ عامه اعلام کرد

برگزاری «نخستین دوره جامع آموزش تاریخ شفاهی» در اصفهان

محمد معماریان، رئیس موزه عصارخانه شاهی (مرکز مطالعات فرهنگ عامه اصفهان) از انتشار فراخوان «نخستین دوره جامع آموزش تاریخ شفاهی» خبر داد و گفت: شرکت‌کنندگان، پس از قبولی در آزمون، مدرک پایان دوره معتبر دریافت خواهند کرد و برای انجام طرح‌های شهرداری اصفهان در حوزه تاریخ شفاهی دعوت به همکاری خواهند شد.

با هدف تدوین آثار فاخر صورت گرفت

فراخوان کارگاه «تکنیک‌های مصاحبه و تاریخ شفاهی»

حوزه هنری استان قم فراخوان ثبت‌نام برای شرکت در کارگاه «تکنیک‌های مصاحبه و تاریخ شفاهی» را منتشر کرد. این فراخوان با هدف کشف استعدادهای جوان و تدوین آثار فاخر و همچنین ثبت تاریخ شفاهی نقش قم در دوران انقلاب اسلامی و دفاع ‌مقدس منتشر شده است.

خاطرات محمدعلی جعفری

سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفری که اکنون فرماندهی کل سپاه پاسداران را بر عهده دارد، مهمان سی‌امین برنامه شب خاطره دفاع مقدس (4 خرداد 1374) بود. او در این برنامه از صبح یک عملیات گفت که با 140 نفر وارد سرزمین دشمن شدند. خاطره دیگر او درباره فردی به نام علی‌شیر است که شهادتین را گفت و راهی در میدان مین گشود. این روایت را ببینیم.

ضبط تاریخ شفاهی قلب و روح فرهنگ کوهستان

برو جلو و مصاحبه کن...

تاریخ شفاهی مدت‌هاست نقش مهم و مرکزی در ساخت فرهنگ ناحیه کوهستانی دارد، چیزی که رئیس مرکز قصه‌گویی بین‌المللی در ژوهانسبورگ در تنسی به آن اشاره می‌کند: «ما از داستان‌ به‌ عنوان راهی برای برقراری ارتباط، درک و اشتراک دانش و خرد، برای ایجاد مفهوم و معنا در جهان اطراف خودمان و تفکر در مورد اخلاق یا درس‌ گرفتن از محیط‌زیست استفاده می‌کنیم.»

دانش‌آموزان، تاریخ شفاهی مهاجران را به اشتراک می‌گذارند

هفده دانش‌آموز سال دهم دبیرستان پاپ در ایست کاب مورخان تاریخ شفاهی برای جست‌وجو درباره مهاجرت شدند. با کمک برنامه مطالعاتی موزه دانشگاه ایالتی کنساو جورجیا دانش‌آموزان دبیرستان پاپ که بخشی از آکادمی انجمن جهانی‌سازی هستند، موظف به یادگیری داستان‌ مهاجرت و ایجاد یک پادکست (صدای ضبط شده به صورت آنلاین) شدند.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

نبرد هور – 5
 

پس از یک ربع، شخص صدام حسین وارد شد. این اولین باری بود که صدام را از نزدیک می‌دیدم، سبزه رو بود. در پاهایش حالت خمیدگی وجود داشت. در حالی که لبخندی به لب داشت، وارد شد. نوکران و چاکران و چاپلوسان دربار، همراهش بودند. صدام حسین گفت: «خوش آمدید... خوش آمدید ای قهرمانان غرور‌آفرین...»

پس از سر و صدا و عربده‌کشی‌های نظامی، یکی از افسران، درباره شجاعت خود! سخن گفت و از کاهی، کوهی ساخت. یکی از افسران که در کنارم نشسته بود، در گوشی به من گفت: «هر چه می‌گوید دروغ است. در تمام مدت، من در کنارش بوده‌ام!!»

دیگری از جا بلند شد و از قهرمانی‌های خود چنین گفت: «قربان، به جان شما، ما آنها را با اسلحه شیمیایی سوزاندیم، به وسیله ناپالم آتش زدیم و بلایی بر سرشان آوردیم که مانند ندارد.»

صدام در حالی که می‌خندید، گفت: آفرین بر تو، ما به مردانی شجاع چون این مرد نیاز داریم.»

آرزو می‌کردم نوبت به من نرسد، زیرا خوب می‌دانستم که چیزی درباره شجاعت و قهرمانی خودم ندارم که بگویم. من در مواضع مشخصی ایستاده بودم و از خوش‌شانسی، نیروهای ایران به خاطر برنامه‌ریزی و ضرورت نظامی، دست به عقب‌نشینی زده بودند.

دروغ‌پردازی‌ها، مسلسل‌وار استمرار داشت و تا ظهر طول کشید. وقتی که هوای بیرون از کاخ به مشامم خورد، بسیار خوشحال شدم، زیرا مجبور نشدم که مانند دیگران در مقابل صدام بایستم و اراجیف سرهم‌بندی کنم و گوشه‌ای از ننگ و ذلت جبهه‌های خونین عراق را نقل کنم.

در ماشینی که ما را به مجلس ملی می‌برد، سخنان زیادی بین افسران قهرمان! رد بدل شد که مانند پتکی ملاجم را می‌کوبید.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.