شماره 302    |    03 خرداد 1396
   

جستجو

دیدار با مدیر انتشارات مرتضوی در نشست «تاریخ شفاهی کتاب»

70 سال زندگی با کتاب

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران چهارمین نشست از دوره جدید نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب» به همت نصرالله حدادی، نویسنده و پژوهشگر در سرای اهل قلم مؤسسه خانه کتاب برگزار شد. این نشست میزبان حجت‌الاسلام بیوک چیت‌چیان، مدیر انتشارات مرتضوی و یکی از پیشکسوتان حوزه نشر بود.

مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورت‌های آن - 7

تعیین زمان و هماهنگی‌های پیش از مصاحبه

مصاحبه در طرح تاریخ شفاهی باید پس از هماهنگی‌های مقدماتی، در زمان مناسب انجام شود. زیرا اگر پذیرفته‌ایم که مصاحبه کانونی‌ترین بخش هر طرح تاریخ شفاهی است، توجه به زمان و چگونگی انجام آن از اهمیت بالایی برخوردار است. این امر نیازمند ارتباط و گفت‌وگوی دقیق میان محقق و راوی است.

چگونه می‌توان مورّخ تاریخ شفاهی شد؟

فلسفه وجودی تاریخ‌شفاهی گفت‌وگوی روشمند و فعال با کنش‌گران، فعالان و ناظران حوادث و وقایع مهم است. همچنین مشخص است که در این نوع تاریخ‌نگاری، روش، گفتمانی است. در تاریخ رسمی، مورّخ بیشتر با منابع قدرت سیاسی سر و کار دارد، ولی در تاریخ‌شفاهی این جریان به صورت عمده برعکس است و گروه هدف از قشر عمومی مردم است. این نوع رویکرد سبب مشارکت فعال مردم در تاریخ‌نگاری شده است.

کتاب‌هایی از هفت استان

آدم‌ها، توی قاب خاطرات

در این نوبت از معرفی کتاب، با این آثار آشنا می‌شوید: «جامه سرخ: خاطرات روزنوشت شهید احمد اُمّی»، «آدم‌ها توی قاب من نمی‌میرند: کتاب سعید جان‌بزرگی»، «بادگیرها چشم به راهند: مجموعه خاطرات شهید ابراهیم بشکردی‌زاده»، «آرزوی دیدار: زندگی بانوی ایثارگر ام‌البنین منصورخانی»، «از آتش و آویشن: شهدای راز در قاب خاطرات»، «شش و سی دقیقه عصر: خاطرات امیر سرتیپ خلبان آزاده یوسف سمندریان»، «محبت پنهان: بر اساس دست‌نوشته‌های آزاده محمدتقی کریمی»، «جرعه آخر: زندگی‌نامه شهید یدالله ندرلو»، کتاب «گروهان کوراوغلی: روایتی از زندگی بسیجی حاجعلی تنها».

خاطرات امیرحسین مدرس

امیرحسین مدرس، مجری، خواننده، نویسنده و بازیگر، مهمان بیست‌ونهمین برنامه شب خاطره (7 اردیبهشت 1374) بود. او در این برنامه، دو خاطره‌ درباره شهید سید مرتضی آوینی گفت. این روایت را ببینیم.

کلاسی که تاریخ شفاهی را جمع‌آوری می‌کند

دانشجویان در تعطیلات بهار برای ضبط داستان‌های زندگی ساکنان کارائیبی بروکلین به ‌عنوان بخشی از دوره آموزش خود در تاریخ شفاهی و قوم‌نگاری شهری، ملاقات‌هایی انجام دادند. اونکا لبنت دستیار پروفسور مطالعات آفریقایی در دانشکده علوم و هنر می‌گوید که سفر چهار روزه برای دانشجویان «به ‌منظور مشاهده و انجام تحقیق قوم‌نگاری و صحبت با بسیاری از افراد در دسترس برنامه‌ریزی شد...

تاریخ شفاهی بازماندگانِ نسل‌کشی

مؤسسه تاریخ شفاهی دانشگاه بیلور از طریق مصاحبه‌های ضبط‌شده و پویا، خاطرات افرادی را که به خلق داستان‌ها کمک کرده‌اند و داستان زندگی کسانی را که به‌واسطه این افراد، مکان‌ها و وقایع آن روزها شکل گرفته‌اند، حفظ می‌کند. این موسسه، تاریخ‌های شفاهی را از سال 1970 ثبت و نگهداری کرده است.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

نبرد هور - 2

پس از جلسه 3 ساعته، به محل کار خودم – گردان سوم تیپ – بازگشتم. هنوز دست به کاری نزده بودم که تلگرافی از قرارگاه تیپ به دستم رسید که هرچه سریع‌تر خود را به قرارگاه تیپ برسانم! مجدداً برگشتم. سرهنگ ستاد هانی الحیالی در انتظار ما بود. از فرمانده تیپ خبری نبود. در خلال صحبت‌های هانی فهمیدم که از طرف استخبارات آمده‌اند و او را برده‌اند! بیچاره را روز بعد در مقابل نمایندگی تیپ مستقر در بغداد اعدام کردند! بعد‌ها پی‌بردم که عضو شبکه کودتا بوده است. شبکه فوق، از افسران عالی رتبه‌ای تشکیل شده بود که قبل از هر اقدامی لو رفت.

روز سوم، سرهنگ جواد سلمان، به عنوان فرمانده تیپ در منطقه حاضر شد. او در آغاز، تمام فرماندهان گردان‌ها و گروهان‌ها را جمع کرده، مذاکرات متعددی انجام داد؛ هر چند که موافق شیوه دیگران نبود. روش وی، نقطه مقابل فرمانده قبلی بود. همیشه سعی می‌کرد نیروهای تحت امر خود را در حالت هوشیاری و توجه دائمی نسبت به خطرات احتمالی حمله دشمن قرار دهد. شخصاً با سنگرهای کمین تماس می‌گرفت و ضرورت مراقبت و هوشیاری را تذکر می‌داد. سربازان، شب‌ها را از شدت ترس بیدار می‌ماندند. چنین تصور می‌شد که هر آن منتظرند اتفاقی بیفتد. من هم از آنها مستثنی نبودم. اگر خللی در یکی از مواضع ایجاد می‌شد، فرمانده مسئول، سرنوشتی مشابه با فرمانده سابق تیپ می‌داشت.

به زودی با الحاق واحدهای جدید به موضع دفاعی شرهانی، پی بردم وضعیت محور عملیاتی، از حالت عادی خارج شده است. البته قبل از محلق شدن نیروهای جدید، گردهمایی‌ها و ترددهای زیادی انجام شده بود. فرمانده لشکر 14 در یکی از این جلسات عنوان کرد که مواضع ما بار دیگر مورد تهدید است و احتمال هجوم ایرانی‌ها تقویت شده است.

وضعیت جدیدی بر مواضع ما حکم‌فرما شد و این از مدت‌ها قبل قابل پیش‌بینی بود. یگان‌های زرهی، توپخانه و موشک‌های زمین به زمین در منطقه مستقر شدند. واحد نیروهای مخصوص و کماندویی هم به این تشکیلات اضافه شد. در واقع، یک حالت آماده‌باش تمام عیار همه‌جا را فرا گرفت.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.