|
|
جستجو
|
دو نظرتمایز تاریخنگاری و خاطرهنگاری و نسبت آنها با تاریخ شفاهی به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان قزوین با هدف «تبیین تمایز تاریخنگاری از خاطرهنگاری و تعیین نسبت آن دو حوزه با تاریخ شفاهی» در آذر 1395 کارگاه فصلی تاریخ شفاهی برگزار کرد. آنچه در پی میآید دو اظهار نظر مطرح شده در این کارگاه است.
خاطرات مرتضی قربانیسردار مرتضی قربانی، از فرماندهان سالهای دفاع مقدس، اکنون مشاور رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در امور حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس است. او که مهمان چهاردهمین برنامه شب خاطره (5 اسفند 1372) بوده است، در این برنامه از شناسایی منطقه عملیات خیبر گفت که فرماندهی بخشی از این عملیات را هم بر عهده داشت. روایت او را ببینید و بشنوید.
سفری به زمستان 1362خاطرات «خبرنگار نیمهجنگی» از عملیات خیبر«خبرنگار نیمهجنگی» نام کتابی از خاطرات مسعود بابازاده است. این کتاب به کوشش معاونت ادبیات و کارشناسان خاطره اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان زنجان آماده شد و نشر صریر، آن را در سال جاری (1395) در قطع رقعی و 160 صفحه به بازار کتاب فرستاد.
طرح تازهای برای تاریخ شفاهی ارامنه سوریمؤسسه زوریان به طور رسمی طرح تاریخ شفاهی پناهندگان سوری- ارمنی را با انجام اولین مصاحبه در تاریخ 7 نوامبر 2016 راهاندازی کرده است. در این طرح، این مؤسسه با مهاجران جدیدالورود سوری- ارمنی مصاحبه میکند تا شیوه زندگی آنها را قبل از شروع جنگ در سوریه، مهاجرت و تجربه اقامتشان در کانادا ثبت کند.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
چشم در چشم آنان(26)
راوی: فاطمه ناهیدی
به کوشش: مریم شانکی
__________________________
یک روز یاسین با تعدادی نامه آمد و گفت اینها را بخوانید میخواهم ببرم. نامههایمان را باید صلیب سرخ میآورد. برایمان غیر منتظره و عجیب بود. واقعاً همه چیز دست خدا بود و خودش همه کارها را درست میکرد. در آن شرایط روحی فقط همین نامهها بود که تسکینم میداد. یاسین با شتاب گفت این نامهها را اداره سانسور داده بخوانید. اگر خواستید جواب هم بدهید، ولی صلیب سرخ فعلاً نمیآید. نامه از طرف خانواده بود. آن را از اسلامآباد فرستاده بودند. خواهرم با دوست برادرم ازدواج کرده بود و در اسلامآباد زندگی میکردند. دو ماه از ازدواجشان بیشتر نگذشته بود که او هم شهید میشود. همهشان از شهادت برایم نوشته بودند، ولی ننوشته بودند چه کسی شهید شده؟ میخواستند مرا از آن ناآرامی بیرون بیاورند. سال برادرم نزدیک بود. مادرم نوشته بود: شهادت افتخار است. حتی اگر تو یا برادرت شهید بشوید، مایه افتخار من است.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|