|
|
جستجو
|
درباره زندگینامه و خاطرات عبدالله ملکی«نبرد کوهسالان» و کردستانهر یک از آنهایی که در طول دوران دفاع مقدس به دفاع از مرزهای ایران پرداختند، خاطرههایی را بر دوش ذهن خود حمل میکنند که مرور زمان، گرد فراموشی را روی این خاطرات میپاشد. همین موضوع است که پرداختن به خاطرات این افراد را در سالهای اخیر به یک ضرورت تبدیل کرده. «نبرد کوهسالان»* نیز دقیقاً با همین هدف تدوین شده است و به زندگینامه و خاطرات سردار عبدالله ملکی میپردازد.
خاطرات علی شمخانیامیر دریابان علی شمخانی، از فرماندهان سپاه پاسداران در سالهای دفاع مقدس بوده است. وی همچنین فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را بر عهده داشته و در حال حاضر دبیر شورای عالی امنیت ملی است. او در سیزدهمین برنامه شب خاطره (2 دی 1372) درباره عملیاتهای دفاع مقدس و فرماندهان موفق سخن گفت. این روایت را ببینید و بشنوید.
تاریخ شفاهی، روزهایی را به خاطر میآورد که...تاریخ شفاهی به مجموعهای از اطلاعات تاریخی و مطالعه آنها گفته میشود که از طریق مصاحبه شفاهی با افرادی تولید میشود که از یک واقعه تاریخی خاطره دارند. در گذشته برای حفظ و نگهداری یک واقعه تاریخی، سنت شفاهی بسیار کاربرد داشت. با گسترش روشهای چاپ و دسترسی بیشتر مردم به منابع چاپی و امکان مطالعه، نقش سنت شفاهی کمرنگ شد.
«تاریخ شفاهی دلتای آرکانزاس» گزارشی از پنج سال فعالیت استیک کتاب جدید، به دانشآموزان دبیرستانی در دلتای آرکانزاس فرصت میدهد با تشویق و همکاری دانشگاه آرکانزاس در جشنهای فرهنگی مربوط به تاریخ و فرهنگ بومی خود شرکت کنند. «طرح تاریخ شفاهی دلتای آرکانزاس: فرهنگ، مکان و اصالت»گزارش کاملی از یک فعالیت پنج ساله است که با یک سؤال ساده و مستقیم برای دانشآموزان دبیرستانهای شرق آرکانزاس شروع شد: «شما از چه میخواهید بنویسید؟»
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
|
چشم در چشم آنان(24)
راوی: فاطمه ناهیدی
به کوشش: مریم شانکی
__________________________
یک روز نامهای از خانواده به دستم رسید. نوشته بودند که برادرم (علی) میخواهد با دختر عمویم ازدواج کند. من به دختر عمویم علاقه زیادی داشتم. خیلی خوشحال شدم. از اینکه میدیدم آنها زندگی عادی خودشان را طی میکنند، خوشحال بودم و این را از بالا بودن ایمان آنها میدانستم و از حالاتشان پی به روحیات مردم ایران میبردم. نامهها را رمزی مینوشتیم. اگر اسمی از امام خمینی(ره) بود، آن را میسوزاندند یا اسمی از آقا امام زمان(عج) میآمد، آن قسمت را آنقدر خط میزدند تا سوراخ شود. حتی یک سری از نامهها را به ما نمیدادند. یا نمیفرستادند به ایران.
در آن نامه نوشته بود که خرید عروسی هم انجام شده و میخواهیم عقد کنیم. شب دختر عمویم را در خواب دیدم. در خواب دنبال حلقهاش میگشتم، ولی حلقهای دستش نبود. حال علی را از او پرسیدم. یک لحظه گفت علی سرهنگ شده.
در تمام مدت اسارت نگرانی عجیبی نسبت به برادرم داشتم.
| |
© تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.
|