نظریه تاریخ شفاهی (82)
نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
________________________
داستان، هر چند که فقط بخش کوچکی از آن را نوشتهایم، روشنگر و زیباست و سرعت و شتابی دارد که به مری منسون امکان میدهد سر رشته مصاحبه را به دست بگیرد و اراده شنوندگانش را سلب کند. «داستان مادر او» از چند جهت، نوعی اجرای نمایشگونه محسوب میشود. ابتدا اینکه روایت آن در پاسخ به سؤالی درباره خصوصیات زندگی جزیرهنشینان آغاز نمیشود؛ بلکه حد و مرز مشخص و ساختاری متقارن دارد (مثلاً دخترها به خانه پیرزن دانا میروند و بازمیگردند، درون و بیرون کلبه او، نور و روشنایی، تندرستی و بیماری، آن زمان و این زمان توصیف میگردند).[1]
بسیاری از عناصر روایت که در فصل ششم معرفی کردیم در این داستان رعایت شده است. ابتدای داستان با گزارهای درباره روشهای درمان در زمان مادر مری آغاز میشود و توجه شنوندهاش را به این سو میبرد که:
Weel, I canna mind whin it would have been, but onywye I just tink da difference noo, although we are never thankful enough, two nurses an two doctors here in Yell, an you just need ta feel a pain or anything, lift da phone an call da doctor an he’s here afore you get da phone laid doon, at da door ta see what’s wrong wi you. An dan ta think aboot da old folk, whit a life dey had if anything wis da matter wi them, aha.
«راستش درست یادم نمییاد کی بود، اما حالا میتونم فرقش رو ببینم، هر چند ماها هیچوقت اونطور که باید قدرش رو نمیدونیم؛ دو تا پرستار و دو تا دکتر اینجا توی یِل هستن و هر موقع که درد و مرضی میافته به جونتون کافیه تلفن رو بردارین و بهشون زنگ بزنین؛ هنوز گوشی رو نذاشتین که دکتر دم در خونهتونه که ببینه چتون شده. واقعاً آدم به قدیمیها که فکر میکنه میگه وقتی اونا مریض میشدن چیکار میکردن، بله.»