نظریه تاریخ شفاهی (74)
نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
________________________
فصل 7
هنر اجراء
مقدمه
در مدتی که رونالد بلایز[1]برای تهیه مطالب کتاب معروفش، آکِنفیلد، به تحقیق اشتغال داشت روزی از یک مرد روستایی دربارة آواز خواندن روستائیان حین دروی ذرت چنین پرسید:«راستی دِیوی! اون آوازی که میخونین چی بود؟» مرد پاسخ داد:«چی کار به آواز داری؟ برای ما خوندن مهم بود».[2] ما بنا داریم در این فصل وارد مقولة «اجرا» توسط راوی در مصاحبة تاریخ شفاهی بشویم-چنین میپنداریم که روایت تاریخ شفاهی در وهلة نخست و بیش از هر چیز اجرای نمایشگونة کلمات است. این هم شیوهای برای سخن گفتن است که البته شباهت چندانی به سخن گفتن با کلمات ندارد و بر نوعی عمل یا فعل گفتاری اطلاق میشود که در موقعیت متنی خاصی برای مخاطبان به اجرا درمیآید.
تغییر زاویة نگاه از «چه گفتن» به «چگونه گفتن» اجماعی را حول این نظر شکل داده که تاریخ شفاهی در واقع اجرای نمایشگونة راوی برای مخاطبان است، پس هوشیاری نسبت به شکل و قالب اجرای روایتهای شفاهی را نیز الزامی میسازد. علاوه بر این، باید قبول کنیم که هیچ روایتی را نمیتوان جدای از فرم یا قالب یعنی اجرای آن فرض نمود. اجرای نمایشگونة فعل گفتاری نیز از ارکان تاریخ شفاهی به شمار میآید. سخن مذکور بدین معناست که ما علاوه بر محتوای روایت شفاهی باید به ویژگیهای اجرای آن نیز توجه کنیم. شاخکهای مورخ شفاهی باید به شفاهیت یا سخنوری بسیار حساس باشد.[3]
آغاز تاریخ شفاهی و بحثی به نام اجراء
نخستین مورخان شفاهی همان اندازه که مشتاق اطلاعات ارائهشده از سوی راویان بودند به نحوة سخن گفتن و شکل و قالب داستانهای آنها نیز توجه ویژهای نشان میدادند. جرج ایوارت ایوانز، بنیانگذار تاریخ شفاهی بریتانیای عصر مدرن، گفته است:«سالهای اقامت طولانیام در بلاکسهال از روستاهای سوفولک و اشتغالم به گردآوری اسناد و مدارک تاریخی منطقه به اتفاق شگفتانگیزی منجر شد که مرا نسبت به عمر جامعة مذکور به شدت کنجکاو و البته بیدار نمود تا حدی که تدریجاً فهمیدم گویش یا گونة کلامی این منطقه محمل مناسبی برای هدایت تاریخ اقوام آنگلیای شرقی به سمت یک ترکیب بدیع است. بله، همانطور که حدس زدید جلب توجه من به شیوة گفتار مردم آن روستا همان اتفاق شگفتانگیز بود.[4]گویش مردم بلاکسهال لباس زیبا و ماندگاری بر قامت تاریخ شفاهی میپوشاند».[5]شاید بهتر از این نمیشد اهمیت اذعان به نحوة گفتار مردم را مورد تأکید قرار داد. الفاظی که آنها انتخاب میکنند، فراز و فرود و شدت گفتار، سخن گفتن به گویش خاص منطقه یا پرهیز از این کار، ضرباهنگ روایت، فراموش نکردن ادا و اطوار بدنی، حالات صورت و حرکات فیزیکی همگی از عناصر اساسی ارتباط به شمار میآیند و در تفسیر کلمات راوی و معنای آنها به شنونده یاری میرسانند.
در فصول پیشین ثابت کردیم که روایتهای تاریخ شفاهی به قول روث فینگان:«محصول شخصیِ ساختارمند و حاوی ویژگیهای زیباییشناختی در زمان حال بوده و صرفاً شاهدی بر گذشته محسوب نمیشوند».