تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی در بوشهر (1)کانونهای مبارزهدر نوشتار پیش رو، روند مبارزات علیه حکومت پهلوی و جریان انقلاب اسلامیدر استان بوشهر و بلکه به صورت مشخص در شهر بوشهر را دنبال خواهیم کرد. در این نوشتار که بر مبنای روش گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه به انجام رسیده است، حرکت اسلامی مردم بوشهر در پیروی از رهبر انقلاب، امام خمینی(ره) بررسی خواهد شد.
عطر تیروز، 2میلیون صلواتمسألهای به نام پول در جنگهمیشه این خار خاطر در ذهنم وجود داشت که آیا میشود به سوژههایی در جنگ پرداخت که کمتر به آنها پرداخته شده و حتی میتواند قدری هم حساسیت برانگیز باشد. به نظر میرسد با ساخته شدن فیلم «اخراجیها» و منتشر شدن برخی خاطرات دفاع مقدس این فضا بازتر شده است.
مدارس نوین در مشهد از مدرسه همت تا دبیرستان دانش اغلب مردم خاطراتی از تحصیل و مدارسی که در آن علم و دانش را شروع کردهاند، دارند. در واقع سرفصل همه خاطرات از مدارس، معلمان و نحوه تحصیل شروع میشود و در گذر زمان مشکلاتی که در گذشته فرا روی ساختار آموزشی بوده بخش عمدهای از حافظه را تشکیل میدهد.
خاطرات ابراهیم یزدی – جلد اولخاطرات دکتر ابراهیم یزدی به 65 سال فعالیت در عرصههای سیاسی، اجتماعی و دینی در داخل و خارج از کشور، قبل و بعد از انقلاب اختصاص دارد که در سه جلد تدوین و ارائه میشود.
وقتي براي ما مينويسيد...
وقتي براي هفتهنامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مينويسيد، دوست داريم نکتههايي را در نظر بگيريد.
اين هفتهنامه نوشتهها و دانستههاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطرهگويي، خاطرهنگاري، يادداشتنويسي روزانه، سفرنامهنويسي، وقايعنگاري، روزشمار نويسي و... نشان ميدهد. حتي براي زيرشاخههاي رشته تاريخ هم جا باز کردهايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارشها، مصاحبهها، مقالهها، يادداشتها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميلتان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقالهها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دستمان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اينباره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دلمان ميخواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفتهنامه، با نوشتههاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلممان از دايره اخلاق بيرون برود.
|
نظریه تاریخ شفاهی (59)
نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
_________________________
هالبواکس و برخی از پیروانش معتقد بودند که خاطره یا خودآگاهی فردی به هیچ وجه از خاطره یا خودآگاهی جمعی تفکیکپذیر نیست. «الگوهای روایی و زبانی که ما برای بیان خاطرات، حتی خاطرات خودزیستنامهای، به کار میبریم از معیارهای اجتماعیِ اصالت و معقولیت، جداییناپذیرند».[1]مقصود از سخن قبل این است که ما خاطرات فردیمان را با استفاده از زبان و قواعدی به یاد میآوریم که مورد قبول جامعه یا گروهی که خود را بدان منتسب میدانیم، باشد و به راحتی توسط اعضای آن درک شود. مثلاً خاطراتی که زنان و مردان همجنسباز نقل میکنند ممکن است در قالب روایت «اعلان وجود» ریخته و بیان شوند، یا زنانی که در دهه 1960 رشد کردهاند داستانهایشان را در چارچوب آزادی زنان نقل میکنند. اما ویکهام و فِنترِس معتقدند که در اینجا یک مسئله به وجود میآید و آن اینکه «خودآگاهی فردی چگونه ممکن است به خودآگاهی مجموعههایی که آن افراد عملاً ساختهاند، پیوند بخورد» زیرا «یک مفهوم خودآگاهی جمعی را که به طرز عجیبی از فرایندهای فکری واقعی هر انسانی منفک (فاصله گرفته) شده است» در برابر ما میگذارد.[2]البته هالبواکس معتقد نبود که اصلاً خاطرة فردی وجود ندارد یا خاطرة خودزیستنامهای بدون اتصال به خاطرات جمعی قادر به ادامة حیات خود نیست، و میگفت که «چارچوب خاطرات جمعی اساساً خصوصیترین یادآوریهای ما را محدود نموده و به یکدیگر متصل میسازد».[3]مورخان شفاهی به گردآوری خاطرات فردی یا مجموعههای خاطرات فردی عادت دارند و در عین حال میدانند که عوامل بیرونی مانند یادآوریهای جمعیِ رویدادهای گذشته در شکلگیری چنین خاطراتی مؤثرند. آنچه که توجه مورخان شفاهی را به خود جلب نموده رابطة میان خاطرة خودزیستنامهای و خاطرات جمعی است. مورخ شفاهی در چنین مسیری متوجه میشود که مفهوم خاطرة جمعی برای ما قابل فهم است، اما تجربة مصاحبة ما با راویان در زمینة گردآوری اطلاعات خصوصیشان مانع از فهم این موضوع میشود که روایتهای آنها ممکن است صرفاً ترجمان خودآگاهی جمعی باشد.
خوشبختانه راههای نظری میانهای هم وجود دارد که از یک سو مفهوم خاطرات جمعی و قدرت آنها در شکل دادن به خاطرات شخصی را تأئید میکنند و از سوی دیگر، اصالت و بیمانندی خاطرة فردی و کشمکش بین آن دو را به رسمیت میشناسند. در سال 1982 «گروه خاطرات مردمپسند»[4]در انگلستان برای کشف رابطة بین خاطرات شخصی و خاطرات جمعی، اصطلاح «خاطرة مردمپسند»[5] را وضع نمود. آنان معتقد بودند که هر گاه همه در تولید خاطرات گذشته شرکت داشته و از فرصت خوبی برای بازسازی آن برخوردار باشند، خاطرة مردمپسند شکل گرفته است و قبول دارند که بعضی از بازنماییهای گذشته در بعضی از مقاطع زمانی از برتری یا قدرت بیشتری برخوردارند، ولی بر این باروند که هیچگاه نمیتوان یک بازنمایی عمومی را «منحصراً تحمیل نمود یا باورش را در همه جا گستراند».[6]در واقع، همواره بر سر بازنمایی گذشته در میان گروههای غالب، تبعی و حاشیهای جامعه کشمکش وجود دارد، اما بین خاطرة خصوصی و عمومی نیز یک رابطة متقابل حاکم است. در تببین این کلام باید بگوییم:
«[خاطرة مردمپسند] به اقتضای ضرورت، از نوع مطالعات ارتباطمحور است. بدین معنا که از یک سو باید مراقب بازنمایی تاریخی غالب در حوزة عمومی باشد و از سوی دیگر از تلاشهایی که برای تحکیم یا تعمیم تجربههای خصوصی یا تبعی صورت میگیرد نیز غفلت نکند. این نوع تلاش مانند موارد مشابه خود باید دو بُعد مشخص داشته باشد. در مطالعات و پژوهشهای عینی به سادگی نمیتوان خاطرات خصوصی را از تأثیرات گفتمانهای تاریخی غالب مصون نگه داشت زیرا غالباً همین گفتمانها هستند که زبان تفکر دربارة تاریخ خصوصی را به ما میآموزند... شایان ذکر است که سایر گفتمانهای عمومی به هر حال از ضبط و ثبت اولیة رویدادها در جریان تعاملات روزمره تغذیه میکنند و دانش کاربردی عوامل تاریخی را در اختیار میگیرند.»[7]
|