شماره 398    |    01 خرداد 1398
   

جستجو

دومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس-6

راه‌کارهای رسیدن به جزئیات در مصاحبه‌ تاریخ شفاهی

کاری می‌کردیم که خاطرات‌شان را از ماضی استمراری به ماضی ساده و خاطرات جزئی برسانیم. چون خاطرات جزئی هستند که می‌توانند تاریخ شفاهی را بسازند، وگرنه از خاطرات کلی هیچ‌وقت تاریخ درنخواهد آمد.

کتابخانه خاطرات

«دعا کن کم نیارم»، «در کمین کومله‌ها» و «تکریت با طعم پنج‌پنج»

راویان به صورت معمول، خاطرات خود را در آمیزه‌ای از آرمان‌ها و واقعیات بیان می‌کنند و نویسنده و تدوین کننده خاطرات است که می‌تواند با مهارت خود آن آمیزه‌ را به گونه‌ای ارائه دهد که هیچ یک فدای دیگری نشود.

سفرنامه بارانی-3

ماشین پُرگاز می‌رود و من طرح و نوشته‌های اطراف خیابان را به ذهن می‌سپارم: «پلدختر تنها نیست»، «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند»، «در اینجا می‌مانیم»، «قالیشویی صلواتی»، «نهاد کتاب‌رسانی» و بر دیوار مسجد هم آیه‌ای از سوره عنکبوت و دعای فرج.

خاطرات احمد ناطقی

احمد ناطقی، عکاس، مهمان هشتادودومین برنامه شب خاطره (اول اردیبهشت 1379) بود. او درباره عکاسی خود در حلبچه خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-9

مجتبی الحسینی
ترجمه: محمدحسین زوارکعبه

روز 25 سپتامبر 1980/ 3 مهر 1359 همراه دکتر «نعیم عبدسلمان»، در رأس یک گروه پزشکی، جهت یاری رساندن به قرارگاه فرماندهی تیپ 20 حرکت کردیم. ساعت 4 بعدازظهر بود که به وسیله دو دستگاه خودرو حامل شش نفر سرنشین و یک دستگاه جیب ارتشی به عنوان راهنما به سمت مرزها راندیم. جاده خاکی ناهمواری را طی کرده و پس از 40 دقیقه به نزدیکی نقطه مرزی رسیدیم. در 3 کیلومتری نوار مرزی بین دو کشور نشانه‌های استقرار نیروهای مهاجم را پیش از حمله مشاهده کردم.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.