شماره 290    |    27 بهمن 1395
   

جستجو

دبیر اجرایی یازدهمین نشست تاریخ شفاهی ایران خبر داد

انتخاب هشت مقاله؛ نیازمند آموزش تدوین تاریخ شفاهی هستیم

نشست یازدهم تاریخ شفاهی ایران نهم اسفند برگزار می‌شود

دبیر اجرایی یازدهمین نشست تاریخ شفاهی ایران با عنوان «همایش ملی تدوین در تاریخ شفاهی» با اشاره به کم بودن تعداد مقالات ارسالی به دبیرخانه همایش گفت: هشت عنوان مقاله در این همایش خوانده خواهند شد. تدوین تاریخ شفاهی، هنوز جزو مسائل شفاهی‌کاران است.

از «نیم‌نگاهی بر مبادی تدوین» تا «فراخوان نشست یازدهم»

دوفصلنامه «تاریخ شفاهی» به شماره سوم رسید

تازه‌ترین اثری که در حوزه تاریخ شفاهی منتشر شده، شماره سوم دو فصلنامه و نشریه علمی تخصصی «تاریخ شفاهی» است. این شماره تاریخ انتشار بهار و تابستان 1395 را بر پیشانی دارد، اما در زمستان 1395 عرضه شده است.

درباره دو کتاب خاطره

آشنایی با راویان «پناهگاه بی‌پناه» و «من اسیر نمی‌شوم»

انتشارات سوره مهر دو کتاب جدید از حاصل فعالیت مراکز استانی حوزه‌هنری را به بازار کتاب رسانده است؛ «پناهگاه بی‌پناه: خاطرات بازماندگان بمباران پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه» و «من اسیر نمی‌شوم: خاطرات امیر سرتیپ دوم خلبان ستاد محمد طیبی».

خاطرات یوسف فروتن

سردار یوسف فروتن، از فرماندهان سپاه پاسداران در سال‌های دفاع مقدس، مهمان هجدهمین برنامه شب خاطره (پنجم خرداد 1373) بود. او در این برنامه خاطرات و دیده‌هایی از دهه 1360 شمسی را تعریف کرد. روایت او را ببینیم.

تصویب طرح تاریخ شفاهی قانون‌گذاری در مجلس ایندیانا

ایندیاناپولیس، مرکز ایالت ایندیانا در ایالات متحده آمریکاست. مجلس ایندیانا از طرح پیشنهادی ضبط دستاوردها، ایده‌ها و تجربیات اعضای مجمع عمومی – به زبان خودشان – برای تاریخ‌نویسان آتی به عنوان منبع تاریخی حمایت می‌کند. نمایندگان این ایالت با 98 رأی موافق در مقابل یک رأی مخالف لایحۀ 1100 را تصویب کرده و به ادارۀ کل تاریخ ایندیانا مأموریت دادند تا طرح تاریخ شفاهی قانون‌گذاری را نهادینه سازد.

ضبط سرگذشت 1290 نفر توسط یکی از پیشگامان تاریخ شفاهی

هنگامی که هیزل دوبِرگ در سال 1957 سرگذشت افراد را ضبط می‌کرد، دستگاه گران‌قیمت او، سنگین، پرزحمت و کمیاب بود. اما بهترین ابزاری که خانم دوبِرگ در اختیار داشت، قدرت او در متقاعد ساختن مردم برای مصاحبه بود. قدرت و پشتکاری که نتیجۀ آن دستیابی به مجموعه‌ای از تاریخ شفاهی بود و در کتابخانۀ ملی استرالیا وجود دارد.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

صدای بال ملائک(5)
مردان کوهستان
/ راوی: مجتبی ظهرابی

شاید در طول چند سالی که در قم به تحصیل مشغول بودم، نزدیک 10 بار به جبهه اعزام شدم و از هر سفری، خاطرات تلخ و شیرینی به یاد دارم.

***

ماه رمضان فرا رسیده بود و هر روز فداکاری‌ها و جانبازی‌های هم‌سانان خود را می‌شنیدم و شوق حضور در جبهه، لحظه‌ای راحتم نمی‌گذاشت. روزشماری می‌کردم که چه زمانی باید حرکت کنم، آخر من و دوستم – برادر شکوهیان – تک‌وتنها به درس مشغول بودیم و بیش از همه، سکوت حاکم بر فضای مدرسه، آزارمان می‌داد. چه می‌توانستیم بکنیم؟ عقیده فرمانده تیپ - حاج آقا مجتبی[1] - چنین بود که بمانیم، تا او هر جا که صلاح دانست، اعزام کند، ولی مگر می‌شد طاقت آورد؟ بالاخره با هر مشقتی که بود، صبر کردیم.

13 روز از ماه رمضان گذشته بود که برادر مسعودی از لشکر 6 را دیدیم و ضرورت حضور در جبهه را گوش‌زدمان کرد. او می‌گفت: «عملیات، نزدیک است. شما باید با ما بیایید، به وجودتان احتیاج داریم.»

به خود نهیب زدم که چه نشسته‌ای، باید هر چه زودتر حرکت کرد! شکوهیان، که شوق دیدار بچه‌ها و حضور در جبهه، آرامَش نمی‌گذاشت، اصرار کرد که هر چه سریع‌تر اعزام شویم. با فرمانده تیپ تماس گرفتیم و جریان را به اطلاعش رساندیم.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.