شماره 245    |    26 اسفند 1394
   

جستجو

تبریک سایت تاریخ شفاهی ایران

تشکر و دعوت

با ارتقای فضای مجازی به این نتیجه رسیدیم که مطالب را در «کانال مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری» به اشتراک بگذاریم تا دسترسی به مطالب برای علاقه‌مندان آسان شود. اگر تمایل دارید، می‌توانید در کانال تلگرام ما عضو شوید.

خاطرات نوروزی محمدهاشم مُصاحِب

یک کامیون آجیل برای شب عید بچه‌‌ها!

کل حیاط مدرسه موکت شد. این 20 تن آجیل را وسط این موکت ریخته بودند و تیم چند صد نفری نشسته بود با کیسه فریزر و یک کارت که چاپ کرده بودیم و حدود چند صد نامه! و بسته‌بندی می‌کردند.

خاطراتی از دسته یک، حاج‌ امینی و شهید مهدی‌پور

تو را اخراج نمی‌کنم!

در ثبت تاریخ شفاهی، کارهای خوبی صورت گرفته است، اما این خاطرات از بالا به پایین روایت شده‌اند. ما کتاب‌های زیادی از سرداران و فرماندهان جنگ داریم، اما آنچه مغفول مانده، فرهنگ عامه‌ای است که بین نیروهای عادی مردمی، فرماندهان با رزمندگان و شیطنت‌های رزمندگان وجود داشته است.

نگاهی به یکی از مجلدات «خواب آشفته نفت»

روایت تاریخی سرنوشتی گره خورده با نفت

«خواب آشفته نفت»، درباره نفت است و این موضوع قطعا مورد علاقه همه مخاطبان نیست. از این عنوان، این‌طور انتظار می‌رود که محتوای مطالب کتاب، قابل فهم نباشد، اما چنین نیست. موحد، با نثر نرم و زیبای خود، مطالب را قابل فهم می‌کند و مخاطب را به مطالعه کتاب، علاقه‌مند می‌سازد. این کتاب، آنچه را که باید برای جذب مخاطب داشته باشد، داراست.

نشست شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در زمینه ادبیّات دفاع مقدّس(1)

تحلیل متن‌های خاطرات، تاکنون صورت نگرفته است

چهارصد و سی‌وهشتمین جلسه شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، که در سوم آذرماه 1393 برگزار شد، با حضور سه تن از مسئولان و محقّقان مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری در حوزه‌ هنری (مرتضی سرهنگی، مدیر مرکز؛ هدایت‌الله بهبودی، مدیر دفتر ادبیّات انقلاب اسلامی؛ علیرضا کمری، معاونت پژوهشی دفتر ادبیّات و هنر مقاومت) رنگ دفاع مقدّس گرفت و استادان حاضر در این نشست به طرح پرسش‌ها و دغدغه‌های خود در این عرصه پرداختند.

وقتی مصاحبه پایان می‌یابد(2/ پایانی)؛ نجات تاریخ شفاهی از دخمه آرشیوها

تاریخ شفاهی و پیوندهای ملموس بین تاریخِ زیسته، یادآمده و تولیدشده

با توجه به اینکه کار ما عمدتاً وابسته به مخاطبان، نیت آنها، و رابطه ما با راویان‌مان است، لذا پاسخ قطعی به این پرسش‌ها به نظر من غیر ممکن است. نگارش ما در کسوت محقق بر این فرض استوار است که تفسیر مطلب با خودِ‌ ما باشد؛ و در واقع، احتمال به زحمت افتادن، لطمه دیدن، یا ناراحت شدن راویان و منسوبان‌شان از خواندن گفته‌‌های ما پایین بیاید.

مجموعه نکته‌های آموزشی

فهرستی از سازمان‌ها و منابع مربوط به تاریخ شفاهی

آرشیو تاریخ شفاهی میدلند شرقی در انگلستان وابسته به مرکز تاریخ شهری دانشگاه لیسستر مجموعه برگه‌های اطلاعاتی (اینفوشیت) درباره تاریخ شفاهی تولید کرده است که نقطه شروع مفیدی برای علاقه‌مندان به هر جنبه‌ای از تاریخ شفاهی است.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

نظریه تاریخ شفاهی (82)

نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

________________________

داستان، هر چند که فقط بخش کوچکی از آن را نوشته‌ایم، روشنگر و زیباست و سرعت و شتابی دارد که به مری منسون امکان می‌دهد سر رشته مصاحبه را به دست بگیرد و اراده شنوندگانش را سلب کند. «داستان مادر او» از چند جهت، نوعی اجرای نمایش‌گونه محسوب می‌شود. ابتدا اینکه روایت آن در پاسخ به سؤالی درباره خصوصیات زندگی جزیره‌نشینان آغاز نمی‌شود؛ بلکه حد و مرز مشخص و ساختاری متقارن دارد (مثلاً‌ دخترها به خانه پیرزن دانا می‌روند و بازمی‌گردند، درون و بیرون کلبه او، نور و روشنایی، تندرستی و بیماری، آن زمان و این زمان توصیف می‌گردند).[1]    

بسیاری از عناصر روایت که در فصل ششم معرفی کردیم در این داستان رعایت شده است. ابتدای داستان با گزاره‌ای درباره روش‌های درمان در زمان مادر مری آغاز می‌شود و توجه شنونده‌اش را به این سو می‌برد که:

Weel, I canna mind whin it would have been, but onywye I just tink da difference noo, although we are never thankful enough, two nurses an two doctors here in Yell, an you just need ta feel a pain or anything, lift da phone an call da doctor an he’s here afore you get da phone laid doon, at da door ta see what’s wrong wi you. An dan ta think aboot da old folk, whit a life dey had if anything wis da matter wi them, aha.

«راستش درست یادم نمی‌یاد کی بود، اما حالا می‌تونم فرقش رو ببینم، هر چند ماها هیچ‌وقت اون‌طور که باید قدرش رو نمی‌دونیم؛ دو تا پرستار و دو تا دکتر اینجا توی یِل هستن و هر موقع که درد و مرضی می‌افته به جونتون کافیه تلفن رو بردارین و بهشون زنگ بزنین؛ هنوز گوشی رو نذاشتین که دکتر دم در خونه‌تونه که ببینه چتون شده. واقعاً آدم به قدیمی‌ها که فکر می‌کنه می‌گه وقتی اونا مریض می‌شدن چیکار می‌کردن، بله


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.