نظریه تاریخ شفاهی-۴۰
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
نکتة اصلی در بحث ما این است که روابط بیناذهنیِ حاکم بر موقعیت مصاحبه را باور کنیم و دربارة نحوة تأثیر آنها بر محصول نهایی کار بیندیشیم. مصاحبهگر باید ابتدا از خود شروع کند و ببیند آن «خود»ی که به مصاحبهشونده القاء میکند چه تأثیری روی اقرار نهایی او گذاشته است. مورخان برخلاف مردمشناسان غالباً نقش یک عنصر خارج از فرهنگ، رویداد یا مقطع زمانی را انتخاب میکنند و ندرتاً به مشاهدة مشارکتی دست میزنند یعنی برای بررسی و مطالعه یک جامعه یا رویداد فرهنگی حاضر نمیشوند خود نیز عضوی از آن بشوند؛ در این صورت خود را بخشی از ماجرا نمیبینند. یکی از علل توسل ما به مصاحبههای تاریخ شفاهی این است که از مسیر خاطرات فردِ حاضر در برابرمان به «یک جای دیگر»-گذشته- برسیم. در چنین موقعیتی فاصلة سنی، تفاوت جنسیتی یا پشتوانة تجربهای طرفین به نفع مصاحبه است زیرا پاسخگو به توضیح و توصیف مفصل خاطراتش برای یک غریبه رغبت بیشتری دارد تا به شخصی شبیه خودش. پورتلی مصاحبة تاریخ شفاهی را به «رویارویی جانبداریها» تشبیه میکند. برخوردی که در این مصاحبه اتفاق میافتد به هر شکلی که صورت بگیرد منجر به تولید بازنمایی یک «خود»ِ نامتفرق یا کامل نمیشود.(1)
مورخان شفاهی به این باور رسیدهاند که موضوعات و مسائل حاکم بر ذهنیت در جریان مصاحبه در واقع بخشی از یک تغییر تمامعیار از گردآوری اطلاعات به سمت روانسازی نقل داستان زندگی است. از سویی ذهنیت به موضوعی تبدیل شده که لازم است در مصاحبه بدان توجه شود و از سوی دیگر، خودش نیز یکی از اجزاء برنامة فراگیرتری است که آزادسازی صداها، اعتبار بخشیدن به تجربهها و درک نحوه ساخت نسخههای گذشتهنگر از زندگی توسط مردم در ذیل آن میگنجد.
ذهنیت و گفتمان
ورود به مبحث ذهنیت مستلزم توجه به دو نکته است: نخست اینکه بدانیم پاسخگوی ما حین گفتگو با مصاحبهگر در حال ساختن یک نسخة ذهنی از گذشته است؛ و دوم اینکه این عمل ذهنی را با تکیه بر گفتمانهای موجود در فرهنگ خود انجام میدهد. پس نتیجه میگیریم که ما مُدام داستان زندگی خود را مورد ارزیابی قرار میدهیم، و برای هر مخاطبی داستان متفاوتی نقل میکنیم. برای تحقق این منظور، به سراغ تصوراتی که نحوة معرفی «خود» را در فرهنگمان نشان میدهد میرویم و از هویتها یا مواضع فاعلی مختلفی کمک میگیریم (مانند دختر سرکش، زن خوب، کارگر سختکوش و غیره). این کار بسیار پیچیده است. مصاحبهشوندة ما بعضی گفتمانها را مناسب تشخیص میدهد و بعضی دیگر را کنار میگذارد. او راه خود را از طریق همین دیدگاهها در جامعه باز میکند. شیوة انتخاب و توصیف راوی از رویدادهای زندگیاش و قضاوت دربارة آنها در همین گفتمانها انعکاس مییابد.
میگویند آنچه که انسان را به ساخت «خود» و معرفی آن به دیگران (مخاطبان)-دوستان یا مصاحبة تاریخ شفاهی-ترغیب میکند غالباً ناشی از میل درونی او به ابراز وجود است که چنین میلی در فرهنگ مدرن مصرفگرای غرب و فرصتهای فرهنگی فراوان این کشورها بیش از همه دیده میشود. اما ساخت روایت ذهنی از زندگی، سابقة دیرینهای در زندگی روزمرة مردم دارد. لیندال روپر از زنی آلمانی به نام ریجاینا بارتولومه(2) میگوید که در سال 1685 در شهر آگسبورگ(3) داوطلبانه اطلاعاتی از خود را در قالب روایاتی مفصل در دادگاه تفتیش عقاید(4) افشا کرد. وی که مدعی شده بود معشوقة شیطان است، سرانجام سرش را برای این کار بر باد داد.(5) خیلیها معتقدند که خودزیستنامهنویسی در جامعه به موازات موضوع ثبت سوابق در دنیای مدرن مطرح شد و رشد کرد. مثلاً شورای کشیشنشین یا شهرداریها اطلاعات افراد فقیری را که خواستار کمک شده یا نیازمند گواهی حسن سابقه برای استخدام (تأئیدیه) بودند، جمع میکردند. این امر در مورد شاهدان حاضر در دادگاه نیز صادق بود زیرا چنین افرادی الزاماً میبایست سوابق معتبر و قابل اتکایی برای شهادت میداشتند. نظام مدرن بوروکراسی تا اواسط قرن نوزدهم به منظور ایجاد پروندة سوابق برای آینده، اقدام به گردآوری اطلاعات زندگینامهای افراد میکرد. کنشهای خودزیستنامهای به مرور در جریان روزمرة زندگی مردم تنیده شد.(6) اکنون در دنیای مدرن قرن بیست و یکم قادریم نسخههای مختلفی از زندگیمان را با اهداف و اغراض مختلف تولید نماییم. علت نگارش تاریخچه شغلی(7) در واقع پاسخ به درخواست سازمان یا ادارهای است که میخواهد به وسیله آن در مورد صلاحیتهای متقاضیان شغل، قضاوت و مناسبترین را انتخاب کند. متقابلاً زندگینامة شخصی مختصری(8) که در شبکههای اجتماعی میگذارید نوعی خودزیستنامه است که گونه خاصی از ابراز وجود یا معرفی خویشتن را ارجح میداند؛ اما همین هم مانند تاریخچة شغلی افراد، نسخهای از زندگی آنها را عرضه میکند که البته هر دوی آنها محصول گفتگوی بیناذهنی بین «خود» و گفتمانهای فرهنگی ماست. یادمان باشد که گفتمانهای مذکور الگوهای مختلفی را برای بازنمایی خویشتن(9) در اختیار ما میگذارند. پس هر چند ممکن است صفحه شبکه اجتماعی ما حاوی اطلاعات شخصی مانند علایق و سلایقمان باشد و عکسهایی از خود را که در مکانها و حالتهای مختلف گرفتهایم در آن گذاشته باشیم، اما الحاق چنین اطلاعاتی در شرح سوابق علمی و شغلی برای درخواست شغل به هیچ عنوان شایسته نیست. هر دوی این سندها معرف یک شخص خاص هستند، اما هر یک در قالب متفاوتی این کار را میکنند.
1 -Portelli, ‘What Makes Oral History Different?’, p. 41.
2 -Regina Bartholome
3 -Augsburg
4 -Inquisition court
5 -Roper, Oedipus and the Devil.
6 -L. Stanley, ‘From “Self-Made Women” to “Women’s Made-Selves”? Audit Selves, Simulation and Surveillance in the Rise of Public Woman’, in Cosslett et al., Feminism and Autobiography, pp. 41-2.
7 -curriculum vitae
8 -personal profile
9 -self-representation