|
پاورقی شماره 199
|
|
نظریه تاریخ شفاهی-۳۶ نویسنده: لین آبرامز Lynn Abrams مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
ویکتور ترنِر، مردمشناس، میگوید: «باید با ذهنیتمان رابطهای عینی داشته باشیم».(1) روی سخن او با بحث بازاندیشی در رشتههای قومشناسی و مردمشناسی بود که عموماً در شیوهای به نام مشاهدة مشارکتی بر آن تأکید میکردند و تندترین نقدها بر عینیت نیز از همین نقطه شروع شد. تا دهه 1980 بحث بازاندیشی به چند رشته راه یافته بود و امری ضروری و سودمند به حال تحقیقات دیده میشد، هر چند مورخان شاید در برابر انتقاد از رویکرد عینی به تحقیقات از همه بیشتر سرسختی نشان میدادند. از سوی دیگر، مورخان شفاهی تغییر رویکرد از گردآوری اطلاعات به سمت تحلیل روایتهای خاطرهای را آغاز کرده بودند و لذا تحلیل متون رواییِ تولیدشده در شرایط نامأنوس برای بسیاری از اصحاب حرفة تاریخ، برای آنها مشکلاتی به بار آورده بود. این مورخان شفاهی بودند که نظریهها و چارچوبهای مفهومیِ ابداعی در سایر رشتهها مانند ادبیات، زبانشناسی، روانشناسی و مردمشناسی را پذیرا شدند. در دهه 1990 ذهنیت به یکی از عناصر مفید و مثبت پژوهشهای تاریخ شفاهی تبدیل شده بود. مورخان شفاهی همزمان با تلاش برای راهیابی به ژرفای تجربههای شخصی انسانها، اندیشه در هویت خود را نیز به پژوهشگران توصیه میکردند. پس از آنکه مشخص شد هویتهای ذهنی کاملاً در محیط و فضای پژوهش حضور دارند و بر نتایج کار تأثیر میگذارند، مورخان نفس راحتی کشیده و تفسیر داستانهای خاطرهآمیز را با اطمینان بیشتری انجام دادند. البته در این اواخر نظریههای پساساختارگرایانه نیز بر رویکردهای مورخان به ذهنیت بیتأثیر نبوده است. مثلاً با تبعیت از نظریة رونالد بارتس(2) ساختارها را قیودات ایدئولوژیکی هر روزهای میبینند که (در پرسشها و مفروضات مصاحبهگر) باید صادقانه برملا شوند؛ لذا طبقة اجتماعی نه یک ساختار «عینی» بلکه ساختاری ذهنی است که جامعه برای نگاه به خودش وضع و علما نیز نظریههایش را تأمین نمودهاند. یا اینکه ساختارهای مذکور قادرند بر گفتمان هر روزه دربارة مفاهیم «رسمی» رفتار ایدهآل اِعمال قدرت کنند. این نوع نگاه مورخان به ساختارها تحت تأثیر نظریة میشل فوکو(3) شکل گرفته است. اشارة ویژة فوکو به گفتمانهای رایج دربارة رفتار «صحیح» جنسی و ساز و کار کنترل بدن زنان در قرن نوزدهم و بیستم را میتوان مثال آورد. در این دو قرن بیش از آنکه چنین کنترلی به واسطة توصیههای قانونی صورت گیرد با اندیشهها و نظریههای تنزهطلبانه دربارة پوشش، دانش جنسی و رفتارهای اخلاقی زنان صورت میگرفت که همسالان و خود زنان در اجرای جدی آن نقش مؤثری ایفا میکردند. بدین ترتیب فوکو به مورخ توصیه میکند که درونی شدن گفتمان را بفهمد و ساختارهایی را که ما بر خود تحمیل نمودهایم، بشناسد. به گفته ژاک دریدا،(4) عمل تفسیر گفتار و زندگی روزمره را باید همچون عمل خواندن متن فرض کنیم، مثل کاری که دانشجوی ادبیات میکند و فرقی هم ندارد که گفتار یا زندگی روزمره متعلق به گذشته باشد یا حال. ژاک لاکان(5) نیز ریشه و خاستگاه چنین متونی را ذهن انسان میداند.(6) اندیشههای مذکور و نظریههای برگرفته از فیلسوفان مدرن چنان تأثیری بر مورخان گذاشت که اساساً «خود» انسان را فاقد مرکز یا هسته به تصور درآوردند-یعنی فدقد هسته ثابت، فاقد هویت واحد و پایدار؛ آنچه که فرد به دنیا و به دیگران یا خودش نشان میدهد، ساعت به ساعت تغییر میکند. لذا مورخان شفاهی با توجه به درگیری خودآگاهی یا ذهنیت فرد با گفتمانهای موجود در جامعه نتیجه گرفتند که «خود» محصول یک فرایند گفتگومحور است. آن دسته از مورخان شفاهی که آشنایی بیشتری با نظریهها دارند «خود» را دارای ذهنیتی سیال میبینند و این اعتقاد روز به روز قوت میگیرد. «خود» در داستان زندگی ابراز میشود، خواه مصاحبة تاریخ شفاهی باشد و خواه خودزیستنامة مکتوب، و با ساختهها و زبان موجود شکل میگیرد و منعکس میشود. به قول جامعهشناس فمینیست، لیز استنلی، «خودهای» فراخواندهشده در خودزیستنامهها «در واقع فراخوان بازنماییِ فرهنگیِ چگونه بودن خودهاست: اینها مفاهیم مشترک و قراردادهای حاکم بر یک صورت فرهنگی هستند: نه توصیف زندگی واقعی انسانها بلکه تفسیر آن زندگیها در چارچوب قرارداد میباشند».(7) به عبارت دیگر، من به عنوان یک زن تنها زمانی قادر به تصور و توصیف خود هستم که آن را در چارچوب قراردادها و ساختههای زنانگی موجود انجام بدهم. جوآن اسکات،(8) مورخ پساساختارگرا، پایش را از این مرحله نیز فراتر گذاشته و اعلام میکند که حتی یک اقرار شخصی هم نمیتواند بدون تکیه بر گفتمان، حقیقت عینی بیافریند زیرا تجربه را تنها از طریق منشور گفتمان میتوان به یاد آورد. از نظر او روایتِ «تجربة» گذشته تنها با توسل به گفتمانها و فرمولهای زبانشناختی موجود امکانپذیر است.(9) در نگاه بعضی از اصحاب حرفة تاریخ، این چرخش زبانشناختی یعنی کاربرد نظریة پساساختارگرایانه به هر حال توانایی آنان در بیان نظرات گویا دربارة تجربة زیسته یا واقعیت اجتماعی را با تهدید مواجه میساخت، زیرا طبق نظر اسکات و دیگران، ذهنیت و تجربه صرفاً به یک رویداد زبانشناختی تقلیل مییافتند. بعضی دیگر میگفتند که ذهنیت به یک موجود بیروح بیقالب تبدیل شده که هیچ ارتباطی با عواطف و خصوصیات روانشناختی فرد ندارد و از این بابت ابراز نگرانی میکردند. مثلاً خانم لیندال روپر(10) در تحلیل خود از آغاز جادوگری مدرن یادآور میشود که جنسیت موضوع قابل درکی است اما نه از این حیث که یک ساختة گفتمانی است. اصلاً تفاوت جنسیتی «فینفسه واقعیتی فیزیولوژیکی و روانشناختی است».(11) و تحقیقات مایکل روپر(12) دربارة مردانگی در جنگ جهانی اول به جایی میرسد که وی اکیداً به ما توصیه میکند عاطفه را از ذهنیت جدا ندانیم و آن را «موضوعی در حوزة کدهای زبانی» تلقی نکنیم.(13) به واسطة اندیشههای مذکور، چارچوبهای مفهومی مفیدی به وجود آمده که مورخ شفاهی با توسل به آنها میتواند ساخت ذهنی روایتهای خاطرهای را درک کند. هر گاه مورخان شفاهی پذیرفتند که خودشان نیز بخشی از فرایند پژوهش هستند، فهم نحوة تأثیر ذهنیت آنها بر داستانهایی که شنیدهاند، سادهتر میشود. این احساس برای مورخانی که به تحقیقات آرشیوی در میان اسناد مکتوب بیجان عادت دارند، امر نامأنوسی است. مورخ قادر نیست چنین نقش فعال و خلاقانهای را در تولید یک منبع اولیه ایفا نماید لذا حضور خودش را در مرحلة تحلیل نادیده میگیرد. بیطرفی ربطی به اختیار و انتخاب ندارد زیرا ما هم بازیگر این داستان هستیم. یکی از نتایج مثبت توجه به ذهنیت این بود که توانستیم با اتهام قابل اتکاء نبودن تاریخ شفاهی مقابله کنیم. داستانهای خاطرهای نه صرفاً خزانة حقایق عینی دربارة گذشته بلکه روایتهای خلاقانهای هستند که رابطة شخصی در شکلگیری آنها دخالت دارد زیرا موجب تسهیل نقل داستان میشود.
1 -Turner cited in V. Yow, ‘ “Do I Like Them Too Much?” Effects of the Oral History Interview on the Interviewer and Vice Versa’, The Oral History Review, 24 (1) (1997): 55-79; here p. 63. 2 -Ronald Barthes 3 -Michel Foucault 4 -Jacques Derrida 5 -Jacques Lacan 6 -For a more extensive discussion see C. G. Brown, Postmodernism for Historians (London, 2005). 7 -E. Stanley, The Auto/biographical I (Manchester, 1992), p. 62. 8 -Joan Scott 9 -J. W. Scott, ‘Experience’, in J. Butler and J. W. Scott, Feminists Theorize the Political (London, 1992). 10 -Lyndal Roper 11 -L. Roper, Oedipus and the Devil: Women, Sexuality and Religion in Early Modern Europe (London, 1994), p. 3. 12 -Michael Roper 13 -M. Roper, ‘Slipping Out of View: Subjectivity and Emotion in Gender History’, History Workshop Journal, 59 (2005): 57-72; here p. 62.
|