نظریه تاریخ شفاهی-۳۱
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
از آن گذشته، هیچ بعید نیست که گزارش ارائهشده به ما آکنده از سکوت، جاافتادگی یا حتی غلطهای واقعی باشند. کافی است مصاحبه لوئیزا پاسرینی با کارگران ایتالیایی را بخوانید تا ببینید آنان در واکنش به سؤالات او دربارة سالهای حاکمیت فاشیسم در ایتالیا چقدر سکوت کرده یا طفره رفتهاند. این سکوت بر دو نوع است: آن دسته از داستانهای زندگی که هیچ اشارهای به فاشیسم نمیکنند و داستانهایی که وقایع مابین پیروزی فاشیسم و آغاز جنگ جهانی دوم را از قلم انداختهاند. اما از سوی دیگر، تا دلتان بخواهد از دوران مقاومت، جنگ و آزادی حرف زدهاند.(1) میتوان نتیجه گرفت که مصاحبهشوندگان تنها در صورتی به خودشناسی منسجمی میرسیدند که خاطرات دوران فاشیسم را سرکوب کرده باشند و از این رو در داستانهایی که خودجوش از زندگیشان تعریف میکردند این دوره را مسکوت گذاشتهاند زیرا هدف این است که با روایت داستان زندگی بتوانیم به خودشناسی و انسجام از طریق تجربههای متضاد و غالباً ناراحتکننده برسیم. مثلاً داستان همرنگی با فاشیستها یا حتی تسلیم بیقید و شرط به هیچ وجه با خودشناسی کنونی کارگران که هویت آنان را به عنوان کارگر و عضو جنبش کارگری میشناساند، جور درنمیآید.
تجربه و عاملیت
در نظریههای مربوط به موضوع «خود» همواره بین دو رویکرد تنش وجود داشته است: آزادی فرد در عمل و گفتار و اتکای او به فرهنگ در اقتباس گفتمان، الگو و زبان. این تنش بین قدرت فرهنگ و قدرت عاملیت فرد است. آیا «خود» عنصری آزاد است یا مقید؟ مورخ شفاهی به خوبی چنین تنشی را احساس میکند؛ تا کجا میتوان مصاحبهشونده را در روایتش اسیر گفتمانهای فرهنگی دانست و تا کجا او یک عامل اخلاقی آزاد است؟ هر تحقیقی در حوزة تاریخ شفاهی باید ابتدا این تنش را برای خود رفع و رجوع کند هر چند که به طور کامل امکانپذیر نیست.
آیا آنچه که در مصاحبة تاریخ شفاهی بیان میشود اصلِ حرفِ دلِ مصاحبهشونده است که در صدایش به گوش ما میرسد؟ دنیس رایلی همواره از بابت ناممکن بودن استخراج صدای واقعی پاسخگویان نگران بود. در میان عوامل اجراییِ تاریخ شفاهی، عدهای هستند که نسبت به شنیدن و شنواندن اصلِ صدای دلِ مصاحبهشونده احساس مسئولیت میکنند و در عین حال قبول دارند که «خود»های ارائهشده در داستان زندگیِ افراد را تنها با استفاده از صورتهای مشخص و تعریفشده و در چارچوب گفتمانهای متناسب با آنها میتوان بیان نمود. نگرانی رایلی در گفتهها و نوشتههای این مورخان نیز انعکاس یافته است. مثلاً سامرفیلد معتقد است که دار و دسته مورخان شفاهی در فضایی سیر میکنند که موضوع مطالعهشان «رابطة بین ساختههای فرهنگی و خودآگاهی» است.(2) و این رابطه وجود دارد. باید بپذیریم که پاسخگویان ما به طور جدی با گفتمانها سر و کله میزنند و قادرند بعضی را پذیرفته و بعضی دیگر را رد کنند. مثلاً بعضی از مردان انگلیسی که تجربهها و خاطرات دوران خدمت در گارد مردمی در سالهای جنگ جهانی دوم را به یاد میآوردند در حرفهایشان به ما میفهماندند که خودشناسیشان در آن دوران به شدت متأثر از ساختهها و مفاهیم غالبی همچون رشادتهای نظامی بوده و عضویت در این تشکیلات موجب میشد تا به واسطة رفاقت، عُلقههای مردانه و پوشیدن لباس نظامی به آن هویت دست پیدا کنند. اما عدهای از پاسخگویان نیز نسبت به این یگانگی ابراز تردید نموده و رنگ باختن کامل تفاوتهای طبقاتی را انکار میکردند. البته این گفتمانهای واگرا ضرورتاً مانعهالجمع نبودند.(3)
رویکرد مذکور قبول دارد که روایتهای «خود» در عین بیان یک مطلب شخصی و پرمعنا دربارة هویت میتوانند به گفتمانهای عمومی نیز تکیه کنند. البته رویکرد دیگری هم وجود دارد که معتقد است عدم امکان جداسازی «خود» از ساختههای گفتمانی به هیچ وجه امر محتومی نیست. به نظر مایکل روپر،(4) کسانی که روایتهای عمومی را به قدری قدرتمند میدانند که حتی نحوة سخن گفتن مردم دربارة «خود» را شکل میدهد از اهمیت ضمیر ناخودآگاه در بیان تجربیات غافلند. نباید انگیزههای روانشناختی عموم راویان و یا راویانی که داستانشان را به سبک و سیاق خاصی میگویند، دست کم بگیریم. روپر در موضوع خاطرات جنگ معتقد است که میتوان از مفاهیم رواندرمانی برای درمان عوارض عاطفی تجربههای خاص کمک گرفت.(5) به اعتقاد روپر، در ساخت خاطرة هر انسانی روح و روان او و اجتماع توأمان دخالت دارند؛ وی از اینکه «تجربة ذهنی انسانها همواره در حاشیة تجزیه و تحلیلهای تاریخی قرار دارد» ابراز تأسف میکند. چه بسا عواطف شدیدی که با یادآوری تجربهها و خاطرات جنگ برانگیخته میشوند اما آنها را کُدهای زبانشناختی قلمداد نموده و از چنین منظری بررسی میکنند».(6) آن دسته از مورخان شفاهی که مایلند بر اصل روابط واقعی انسانها و تجربههای جسمی و روحیِ مؤثر بر شیوه سخن گفتن مردم دربارة خودشان صحه بگذارند با توسل به چنین رویکردی به هدف خود نائل میشوند؛ زیرا گاهی اوقات رویکرد فرهنگی به تنهایی کفایت نمیکند.
1 -L. Passerini, Fascism in Popular Memory: The Cultural Experience of the Turin Working Class (Cambridge, 1987).
2 -Summerfield, Reconstructing Women’s Wartime Lives, pp. 11-12.
3 -P. Summerfield and C. Peniston-Bird, Contesting Home Defence: Men, Women and the Home Guard in the Second World War (Manchester, 2007), pp. 206-34.
4 -Michael Roper
5 -M. Roper, ‘Re-remembering the Soldier Hero: The Psychic and Social Construction of Memory in Personal Narratives of the Great War’, History Workshop Journal, 50 (2000): 181-204.
6 -M. Roper, ‘Slipping Out of View: Subjectivity and Emotion in Gender History’, History Workshop Journal, 59. (2005): 57-72; here p. 62.