نظریه تاریخ شفاهی-۲۸
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
جذابیت کار خانم لیند در اینجاست که او بعضی از مفاهیم انتزاعی و پیچیده دربارة روایت و زبان را با مثالهای معمولی و همهفهم توضیح میدهد. دادههایی که وی از آنها استفاده میکند دستاورد مصاحبههایی است که با عدهای از سفیدپوستان طبقة متوسط آمریکا دربارة گزینههای شغلیشان انجام داده بود. انتخاب موضوع شغل بدین علت بود که فرایندهای نقل داستان زندگی را به خوبی نمایش میداد زیرا به اعتقاد لیند انتخاب شغل «یکی از مؤلفههای ضروری ابراز خویشتن(1) به شمار میآید».(2) عبارت پرسشی «چه کاره هستید؟» یکی از استراتژیهای ارتباطیِ بسیار شایع در میان طبقة متوسط کشورهای صنعتی غرب است که در بسیاری مواقع بهانة آغاز گفتگوی دو یا چند فرد را فراهم میسازد و حتی هویت و پایگاه اجتماعی افراد را نیز برملا میکند. پاسخگو در جواب این پرسش باید چیزی دربارة خود بگوید و شنونده بر اساس پاسخ او مفروضات جدیدی میسازد. بهتر است برای تببین این نکته از خودم مثال بزنم. مثلاً پاسخ من به چنین سؤالی بسته به اینکه چه کسی آن را بپرسد و در چه موقعیتی مطرح شود یکی از این موارد خواهد بود: «استاد دانشگاه»، «مورخ» یا «من تاریخ تدریس میکنم». هر یک از پاسخهای مذکور به مفروضات مختلفی در ذهن پرسشگر دامن میزند. پاسخ «استاد دانشگاه» این فرض را در ذهن شنونده پدید میآورد که من تحصیلات دانشگاهی دارم (درست)، از طبقة متوسط اجتماع هستم (غلط) و سبک زندگی یا اولویتهای فرهنگی خاصی دارم (مثلاً موسیقی سنتی را به موسیقی پاپ ترجیح میدهم-غلط). اما وقتی خودم از برچسب «استاد دانشگاه» برای معرفی شغلم استفاده میکنم بدین معناست که بدم نمیآید تا شنونده نیز من را با چنین مفروضاتی بشناسد.
شیوههای مختلف برای روایت «خود»
تیپشناسی از نوعی که در بالا ذکر کردیم کاربرد جهانی ندارد و این به نوبة خود مشکلساز است. به ما انتقاد میکنند که خود-روایتگری از نوعی که متکی بر تصور «خود»ِ مستقل و متفرد میباشد به بعضی از گروهها و فرهنگها قابل تسری نیست. در قرن نوزدهم روایاتی از نسل اول بردگان آفریقاییتبار آمریکا گردآوری شد. ویلیام اَندروز(3) مینویسد برای آنکه گزارش خودزیستنامهای این بردگان بتواند حس همدردی خوانندة سفیدپوست را برانگیزد و شکاکیت او را برطرف سازد باید به دو چیز توسل میکرد: نخست آنکه برده «انسان و برادر» خوانندگان روایت است، و دوم اینکه راوی راستگو و قابل اعتمادی است.(4) با این وجود، بردگان راوی در رعایت مبناییترین قراردادهای خودزیستنامهنویسی نیز با مشکلاتی مواجه میشدند مثلاً عبارت آغازین خودزیستنامه که تاریخ و محل تولد، نسَب خانوادگی و مواردی از این دست را مشخص میسازد دربارة بردگان به شکل دیگری بیان میشد و همین امر نیز اعتبار روایت آنان را زیر سؤال میبُرد. در اینجا بخش کوتاهی از روایت اَندی اَندرسون اهل ایالت تگزاس را ارائه میکنیم که در قالب پروژة سازمان پیشرفت کارخانجات در سال 1937 با وی مصاحبه شده است:
«من اسمم هستم اَندی جِی اَندرسون و من تولد شد در مزرعیه ارباب جَک هایلی در استان ویلیامسون توی ایالت تگزاس. ارباب هایلی بودش مالک خونوادهای من و دوازده تا خونوادهای ذیگه. چطوری من گرفت اسم اندرسون به جای هایلی؟ این جوری هستم، پاپام مالِ ارباب اندرسون بودش که اونو فروخت به ارباب هایلی، خب اسم اندرسون روش موند. اونا به من میگفتن هایلی اما بعد از تسلیم، اسمم عوضی شد به اندرسون تا مثل اسم پاپام شدی.»(5)
اَندرسون (و مصاحبهگرش) از عرف ارائة مشخصات شناسنامهای در خودزیستنامه اطلاع داشتند، اما ذکر نام ارباب به جای نام پدر و مادر و توضیح علت انتخاب نام خانوادگیاش شیوة نقل داستان زندگی او را از قالب مرسوم و متداول خودزیستنامهنویسی تفکیک میکند.
این موضوع در خصوص زنان نیز کاملاً متفاوت است. آنان به سادگی نمیتوانند روایتی بر مبنای «خود»ِ مستقل دربارة زندگیشان بیان کنند زیرا زن همیشه میداند که متعلق به گروهی تحت سلطة فرهنگ مذکر یا پدرسالار(6) است. زن مانند مرد نمیتواند فارغ از جنیست و همچون انسانِ «بما هُوَ» انسان از خود سخنی بگوید. سوزان فرایدمن(7) در این زمینه میگوید:«امتیاز مرد سفیدپوست این است که میتواند رنگ پوست و جنسیتش را فراموش کند و خود را در قامت یک انسان بشناساند. زنان و اقلیتها در این دشت پهناور و رنگارنگ فرهنگها به هر سو که بچرخند رنگ و جنیستشان را بر سرشان میکوبند و از چنین امتیازی برخوردار نیستند».(8) از آن گذشته، شیوة غالب یا مقبولتر سخن گفتن دربارة «خود» بیش از هر چیز با روحیات و خلقیات مردان تناسب دارد تا روحیات زنان. زنان نمیتوانند با استفاده از مقیاسهای متدوالِ موفقیت-مادی یا شغلی- از خودشان تعریف کنند و خودشناسی آنان عموماً در نسبت با دیگران تعریف میشود. مِری گِرگِن(9) تعدادی از خودزیستنامههای نوشتهشده به دست مردان و زنان مشهور، از ستاره تنیس مارتینا ناوراتیلوا گرفته تا تاجر آمریکایی لی یاکوکا، را تجزیه و تحلیل نمود و بدین نتیجه رسید که روح فردگرایی در «داستانهای مردان»(10) حاکم است، از یک روایت خطی پیشرونده تبعیت میکنند و به تحقق هدف ختم میشوند و به قول خانم گِرگِن «خودیت خودشان را خیلی تحویل میگیرند».(11) در طرف دیگر، وی دریافت که حتی میان زنان موفق و پرانگیزة پروژة خودش نیز «داستانهای زنان»(12) از روایت غیر خطی فاصله گرفته و آنان برای پرداختن به ابعاد مختلف زندگی شخصیشان غالباً بر وابستگی متقابل عاطفی تأکید نموده و داستانهایی به مراتب پیچیدهتر و مشروحتر از مردان میساختند.
1 -self-presentation
2 -Linde, Life Stories, p. 53.
3 -William L. Andrews
4 W.L. Andrews, ‘The First Century of Afro-American Autobiography: Notes Toward a Definition of a Genre’, in Broughton, Autobiography, Vol. II, pp. 12-44.
5 -See http://newdeal.feri.org/asn/asn12.htm (accessed 20 July 2009). For details of the entire collection of Works Progress Administration slave narratives see http://memory.loc.gov/gov/ammem/snhtml (accessed 20 July 2009).
6 -patriarchal
7 -Susan Friedman
8 -The notion of ‘isolate individualism’ is ascribed to Gusdorf. See Friedman, ‘Women’s Autobiographical Selves’, pp. 38-9.
9 -Mary Gergen
10 -manstories
11 -M. Gergen, ‘Life Stories: Pieces of a Dream’, in G.C. Rosenwald and R.L. Ochberg (eds), Stories Lives: The Cultural Politics of Self-Understanding (New Haven, Comm., 1992), pp. 127-44; here p. 138.
12 -womanstories