نظریه تاریخ شفاهی-۱۳
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
ویژگیهای ممتاز و مختص تاریخ شفاهی که ما را ملزم به اقتباس الگوهای تفسیری از گنجینههای طبیعیِ بیرون از حوزة تاریخ میکنند در فصل دوم به بحث گذاشته میشوند. محوریت اصلی فصل سوم را شخص یا مصاحبهشونده که در کانون رویة عملی ما جای دارد، تشکیل میدهد و بر ساختارهای خود/خویشتن، هویت و خودآگاهی متمرکز است. ما در فصل چهارم به سراغ اصل مصاحبه میرویم تا اندیشههای مطروحه دربارة رابطه جاریِ بیناذهنی در مصاحبه و نحوة تأثیر آنها بر دستاوردهایشان را بررسی نماییم. فصل پنجم به عملکرد خاطره، نحوة دسترسی، پردازش و تولید آن در روایت تاریخ شفاهی و چگونگی تفسیر داستانهای خاطرهای میپردازد. ساختارهای رواییِ مورد استفاده در آفرینش خلاقانة داستانهای خاطرهای را در فصل ششم بررسی میکنیم و در فصل هفتم همین داستانهای خاطرهای را در قالب عملکرد برای شما تشریح خواهیم کرد. فصل هشتم نیز به بحث دربارة حاکمیت روابط قدرت در تولید و انتشار روایتهای خاطرهای خواهد پرداخت. فصل سوم تا هفتم از قالب مشابهی بدین شکل برخوردارند: الف-شرح نظریه، ب-تشریح نحوة استفادة مورخان شفاهی از رویکردهای نظری، و ج-توصیههایی برای ترجمه نظریه به عمل. رویکردهای گوناگونی در این کتاب به پژوهشگران معرفی میشوند که البته همة آنها در همه پروژههای تاریخ شفاهی قابلیت استفاده ندارند. حرف من این است که مورخانِ شاغل در تاریخ شفاهی برای دستیابی به بینشهای عمیق و کشف فرایند پیچیدة آفرینش تاریخ شفاهی و پیشبرد مطالعاتشان فواید بعضی از این الگوهای نظری را نیز ببینند.
فصل 2
خصوصیات تاریخ شفاهی
مقدمه: حوزة مستقلی به نام تاریخ شفاهی
شاید تاریخ شفاهی نیز یکی دیگر از ابزارهای پردهبرداری از وقایع و حقایق گذشته به شمار آید، اما به همین محدوده ختم نمیشود زیرا متدولوژیِ تعاملی و خلاقانهای است که ما را با لایههای متعدد پیدا و پنهان در خاطرات مردم و همچنین تفسیر آن معانی درگیر میسازد. رویة تاریخ شفاهی بدین علت منحصر به فرد است که فرایند تعاملیِ تاریخ شفاهی (اجرا) را با دغدغههای مورخ نسبت به معانیِ انتسابی مردم به رویدادهای گذشته (تفسیر) به هم میآمیزد. تاریخ شفاهی هیچ شباهتی به منابع مکتوب ندارد. یک مردمشناس به نام رِناتو روزالدو (1) برخورد یکسان با اقاریر شفاهی و اسناد مکتوب را نادرست دانسته و میگوید به محض قبول چنین تلقی نادرستی، تصور خواهیم کرد که سنتهای شفاهی «در زمرة روایتهای تحریفناشدة انتقالیافته از طریق یک مجرا و مسیر مستقیم هستند.»(2) تاریخ شفاهی اساساً با دیگر سندهای تاریخی یا منابع اولیه که مورخ به آنها مراجعه میکند، شباهتی ندارد، و از این رو نیازمند فنون تحلیلی مشخصی است که منحصراً متناسب با تفسیر لایههای متعدد آن ابداع شده باشند.
آلِساندرو پورتلی در سال 1979 تاریخ شفاهی را به عنوان یک ژانر یا مقولة متمایز در میان رویههای تاریخی قلمداد نموده و به آن شخصیت مستقلی بخشید.(3) پورتلی در یک مقالة تأثیرگذار و متعاقباً در مباحث تحلیلی متعددی که دریافتهای عمیق متدولوژیکی خود را در آنها پیاده میکرد، منتقدان تاریخ شفاهی را به چالش کشید، و مهمتر از همه آنکه مبانی نظری و متدولوژیکی بیسابقهای برای تحقیقات و فعالیتهای مورخان شفاهی پایهگذاری و ارائه نمود. نقل قولی از پورتلی در این زمینه خالی از لطف نیست؛ وی میگوید تاریخ شفاهی در نوع خود یک «ژانر گفتمانی است که شفاهیت و نوشتار مشترکاً برای سخن گفتن با یکدیگر دربارة گذشته به وجود آوردهاند».(4) بنا بر تعریف مذکور، این همان عملی است که از مورخ صادر میشود، دیالوگ او با راوی است، دخالت فعال و مؤثر در روند شکلدادن گفتمانِ جاری بین آن دو و سرانجام ترجمه و عرضه آن است که ویژگیهای یک ژانر یعنی مقوله یا رویهای ممتاز و منحصر به فرد و نهایتاً «منبع» را به تاریخ شفاهی میبخشد. آنچه که این شیوة پژوهشی را از سایر شیوهها متفاوت میسازد نحوة اجرای تاریخ شفاهی است نه محتوایِ حاصل از آن.
1 -Renato Rosaldo
2 -R. Rosaldo, cited by J. Cruikshank, ‘Oral Tradition and Oral History: Reviewing Some Issues’, The Canadian Historical Review, 75 (3) (1994): 403-18, here p. 409.
3 -A. Portelli, ‘What Makes Oral History Different?’, in A. Portelli, The Death of Luigi Trastulli and Other Stories: Form and Meaning in Oral History (New York, 1991), pp. 45-58.
4 -Portelli, ‘Oral History as Genre’, p. 25.