|
پاورقی شماره 173
|
|
نظریه تاریخ شفاهی-۱۰ نویسنده: لین آبرامز Lynn Abrams مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
در متن چکشخورده و استاندارد صحبتهای این زن حتی میشد کلمات گویشی وی مانند «گوو» و «رولَک» را نیز به معادل انگلیسی استاندارد و متعارف هر کدام یعنی «گاو» و «بچهها» ترجمه نمود. چند نمونه از شیوههای واجنگاری(1) را که به منظور ترجمة کلمات و عناصر فرازبانی(2) مصاحبه، حرکات سر و دست،(3) لحن کلام،(4) حجم صدا(5) و مواردی از این قبیل مورد استفاده قرار میگیرند، در فصل هفتم ارائه خواهیم داد. اگر از عوامل اجرایی تاریخ شفاهی بپرسید اکثرشان میگویند که واجنگاری مصاحبههای خودشان تجربة لذتبخش و بسیار گرانبهایی بوده است زیرا به مصاحبه جان میبخشد، و آن جنبههایی را که در زمان اجرای مصاحبه به علت تمرکز جدی بر جریان کار، یادداشتبرداری و توجه به ضبطصوت از آنها غافل میشدند برایشان مشخص میسازد. اما فکر میکنم واقعبینانهتر این باشد که بپذیریم بین روایتِ گفتهشده و روایت مکتوب صرفاً نوعی شباهت ظاهری-واقعنمایی(6) - وجود دارد؛ به بیان دیگر، در جریان تبدیل گفتار به متن قطعاً اتفاقاتی رخ میدهد. دیوید داناوِی(7) در این باره میگوید:«مصاحبة شفاهی را باید رویدادی ارتباطی دید که فقط سایهای از آن روی متن پیادهشدهاش میافتد.»(8) مصاحبه، رویدادی منحصر به فرد، زنده و بیانگر فرهنگ خاص و زمان و فضای مشخصی است. متقابلاً متن پیادهشده یا واجنگاشت مصاحبه ماهیتی ایستا دارد و در مقایسه با خودِ مصاحبه نیز موجودی بیروح است. داناوی سخنش را این گونه پایان میدهد:«بدین ترتیب، ما در زمان واجنگاری مصاحبه به طور همزمان دو کار میکنیم: ترجمه و بازآفرینی».(9) ما جملات مصاحبهشونده را به صحیحترین وجه ممکن مینویسیم، از جمله تردیدها، تکرارها و «نحوة انعکاس کلمات در افت و خیز صدای»(10) او را، اما کلمات صرفاً پارهگفتارهای(11) ظاهری پیچیده در یک لفافة ضخیم فرهنگی هستند که بازنمایی یا بازآفرینی آنها روی صفحة کاغذ واقعاً ممکن نیست. ما منکر ضرورت واجنگاری دقیق نیستیم، به ویژه وقتی که قصدمان تجزیه و تحلیل عناصر زبانی و فرازبانی باشد، اما دقت وسواسگونه را نباید با اصرار بر انتقال معنای مورد نظر راوی برابر دانست. ضمن آنکه عموم مورخان غالباً مواد و مصالح تاریخ شفاهیشان را برای انتشار نهایی آنها زیر تیغ تیز ویرایش میبرند، و الحاق علائم صوتی در کتابها و مقالات چاپی همچنان دور از دسترس ماست، به همین دلیل نیز خوانندگان چنین آثاری ناچاراً باید به همان کلمات و عبارات پیادهشده اکتفا کنند. پس ما عجالتاً برای بیان مقصود راوی چارهای به جز اتکاء به متن مکتوب و تفسیرهای خودمان نداریم. با خواندن کتاب آکنفیلد این احساس قوت میگیرد که نثر آراسته و زیبای بلایز دست کم توانسته است معنا و مقصود راویانش را منتقل کند و به رغم زمختیهای فراوانش، امانتداری را در متن خود به احسن وجه رعایت نموده است. در اینجا گزیدة فراموشنشدنی و خاطرهانگیزی از خاطرات یک کارگر مزرعه به نام لئونارد تامسون را ارائه میدهیم، مردی که بلایز در کتابش او را چنین توصیف مینماید:«یه مرد قلچماق چشمآبی با بدنی که زیر بار سختیهای روزگار چِغِر شده بود و انگار اصلاً قصد نداشت بازنشسته بشه».(12) تامسون داستان اختلافات کشاورزان و کارگران مزارع در سالهای پیش از جنگ جهانی اول را نقل میکند: «این کارفرماها توی بدجنسی لنگه نداشتن. تا میتونستن شیرة جون مردا و پسرایی رو که روی زمیناشون کار میکردن، میکشیدن. هر چی اینا از زور بازوی خودشون کم نمیذاشتن، کارفرماها از دادن حق و حقوق واقعی اونها طفره میرفتن. نگران هیچی هم نبودن، چون با اون همه خونوادههای پرجمعیت، پشت سر هم کارگر میاومد تو بازار. سال 11-1909 چهارده تا از جوونا رفتن توی ارتش. خبری از سربازگیری نبود، در واقع اون جوونا جونشون رو برداشتن و در رفتن. بعضیها هم به دیار دیگهای رفتن که من هم جزو اونا بودم.»(13) هنوز هم بین مورخان شفاهی بر سر بازگویی ماجراهای مصاحبهشوندگان بدین سبک و سیاق اختلاف نظر وجود دارد. اما آیا با واجنویسی دقیق و امانتدارانة صحبتهای تامسون به گویش منطقة سافولک(14) که همة تیکهای کلامی نیز در آن درج شده باشد،آیا معنای مورد نظر او بهتر منتقل میشود؟ در فرایند تبدیل کلام شفاهی به سند مکتوب باید یک موازنه برقرار شود. پیروی از دستورالعملهای واجنویسی که در همه جا موجود و مرسوم است و توجه کامل به صحت و انسجام متن نهایی، مانع بروز خطاهای جبرانناپذیر میشود. با یادآوری این نکته که کاربران متنهای تاریخ شفاهی عموماً بدون مراجعه به فایل صوتی و یا تصویری مصاحبهها به سراغ آنها میروند بعید است که بسیاری از واجنگاشتهای آرشیوی بتوانند همة کاربران احتمالی خود را راضی کنند. نیازهای یک زبانشناس یا کارشناس ادبیات عامیانه تفاوت قابل توجهی با نیازهای مورخ دارد. مورخ باید نسبت به گفتههای راوی امانتدار باشد اما اکثر مورخان متنی را میآفرینند که صرفاً گفتهها و شیوه بیان آنها را بازتولید میکند و فاقد نشانهها و نمادهای زبانشناختی است. مرحلة نهایی ما هر نوع مورخی که باشیم، مصاحبه را با عبور از فرایند انتخاب و تفسیر تکهتکه میکنیم تا تحلیل و ویرایش یا اصلاح نقل قولها میسر شود. کریستین بورلند در این باره میگوید: «روایتهای شفاهیِ شخصی به طور طبیعی در بستر گفتگو پدید میآیند. افراد گوناگونی در این بستر به نوبت سخن میگویند، لذا این گونه روایتها ریشه در شبکهای از فعالیتهای عاطفی اجتماعی دارند. «ما» [مورخان شفاهی] قطعههایی از گفتارهای هنرمندانه را در این موج سیال گفتگو شناسایی میکنیم، به آنها موجودیت فیزیکی میبخشیم که غالباً در قالب نوشتار متبلور میشود، و آنها را در بطن یک بستر عاطفی یا دست کم یک فعالیت ارتباطی مینشانیم و این معمولاً همان مقالة علمی و محققانهای است که برای همتایان متخصصمان نوشتهایم. بنا بر این، روایت ثانویهای بر اساس روایت نخست و شکل دادن به آن میسازیم.»0(15)
1 -transcription 2 -para-linguistics 3 -gestures 4 -tone 5 -volume 6 -verisimilitude 7 -David Dunaway 8 -D. Dunaway, ‘Transcription: Shadow or Reaality?’, The Oral History Review, 12 (1984): 113-17; here p. 116. 9 -Dunaway, ‘Transcription’, p. 116. 10 -vocal mannerisms 11 -utterance 12 -Blythe, Akenfield (penguin Classics edition, London 2005), p. 31. 13 -Blythe, Akenfield (Penguin Classics edition, London 2005), p. 37. 14 -Suffolk 15 -C. Borland, ‘”That’s Not What I Said”: Interpretive Conflict in Oral Narrative Research’, in S.B. Gluck and D. Patai (eds), Women’s Words: The Feminist Practice of Oral History (London, 1991), pp. 63-76, here p. 63.
|