هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 55    |    21 دي 1390

   


 

اعلام برنامه‌های هفتمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی (11 بهمن 1390)


فخرزاده: تصوير جامع تاريخ شفاهي انقلاب با خاطرات پديد مي‌آيد


راهنمای طرح پژوهشی تاریخ شفاهی


گفت‌وگو با عطاءالله سلمانیان، بخش دوم و پایانی


خاطره‌ای از کریسمس


رمزگشايي از تصوير حكاكي شده بر ديوار مترو ايستگاه امام خميني (ره) تهران


خاطرات كربلای 5 خاص و غیرقابل مقایسه‌اند


نگاهی به 133 نفر آخر


خاطرات محسن پاک آیین؛ سفیر ایران در زامبیا


جاسوسی در حزب


در تمام سال‌های اسارت با دست راه می‌رفتم


بخشي از سفرنامه‌ي مارك تواين به فرانسه


روایت حسین محجوبی از طراحی پارک ساعی


تاريخ شفاهي جنوب شرق‌آسيا ـ34


 



روایت حسین محجوبی از طراحی پارک ساعی

صفحه نخست شماره 55

ساعی ارزان‌ترین پارک تهران

پارک ساعی جزء فضاهای سبزی بود که در دهه 40 برای تهران در نظر گرفته و نهایتاً در سال 1342 ساخته شد. ساعی، ارزان‌ترین پارک تهران نیز بود. چون از نظر مشاور، هزینه زیادی برای احداث آن پرداخته نشد.
آن زمان گروه من با یک باغبان، یک معمار از دوران رضاشاه، تعدادی کارگر و مقداری مصالح کل کار را انجام داد. در آن موقع بخشی از خیابان‌های قدیمی تهران مثل سعدی از سنگ ساخته شده بود. بعد از آسفالت کردن خیابان‌ها این سنگ‌ها به یک انباری منتقل شد و ما در پارک ساعی از همین سنگ‌ها استفاده کردیم.
پارک ساعی از سال 1342 تا 1352 که من به بخشی پارک‌ها و منابع طبیعی رفتم، به تدریج با همان طرحی که داده بودم، ساخته شد. سعی کردیم از حرکت‌های اسلیمی استفاده کنیم تا به پله نیازی نباشد؛ مگر اینکه مجبور شویم. البته 3، 4 بار تا به حال تغییراتی در این پارک ایجاد شده است، مثلاً در قسمت غربی پارک، پله‌های زیادی ساختند یا در قسمتی که برکه بود تغییراتی ایجاد شد که مجبور شدند آب برکه را به دلیل راکد بودن مرتب عوض کنند.

در ورودی شمالی پارک یک منبع بزرگ قرار داده شده که به همه پارک مسلط است و 25 متر اختلاف سطح دارد تا آب بدون موتور به همه نقاط منتقل شود همانطور که باغ‌های ایرانی نیز همین‌گونه آبیاری می‌شدند. همین کار در پارک نیاوران انجام دادیم و یک منبع بزرگ ساخته شد که 18 متر اختلاف سطح داشت. البته آبیاری 40 هزار متر پارک لاله به شیوه مصنوعی و با روش فرانسوی انجام شد.
زنده یاد مهندس ساعی کسی بود که در ایجاد فضای سبز بسیار کوشا و از اساتید دانشکده کشاورزی کرج بود. در آن زمان منطقه عباس‌آباد با 300 هزار متر از میدان ونک تا خیابان شهید بهشتی فعلی به صورت تپه ماهور و در اختیار وزارت کشاورزی بود. کم‌کم بخشی از این زمین‌ها توسط سازمان‌های دیگر به تملک گرفته شد و 100 هزار متر آن باقی ماند. وزارت کشاورزی هم این زمین را در سال 1336 به شهرداری واگذار کرد. مرحوم ساعی درخت‌های چنار و عرعر را که نیاز به آبیاری کمی دارد، در این زمین‌ها کاشته بود. در سال 1336 قرار شد محدوده‌ای برای شهر تهران بوجود بیاید. یک گروه 50، 60 نفره شهرساز متشکل از آمریکایی‌ها،‌ آلمانی‌ها و ایرانی‌ها برای اجرای این کار تشکیل شد. در آن زمان شهرداری در میدان توپخانه سابق قرار داشت. یکی از سالن‌های بزرگ شهرداری را به مهندسان شهرسازی اختصاص دادند. در این سالن بحث‌هایی برای طراحی شهر صورت گرفت. محدوده تهران در سال 1342 مشخص و آمارهایی برای ازدیاد جمعیت، ‌بخش‌های تجاری، مسکونی و... محاسبه و در واقع یک نقشه جامعه از شهر تهیه شد.
آن زمان یک طرح 5 ساله و 25 ساله برای تهران طراحی شد. طرح 5 ساله شامل این بود که نوع بناها با یکدیگر تناسب داشته باشند و اگر یک پنجره هم ساخته می‌شد،‌ با معماری آن منطقه تفاوت نداشته باشد. سه مسأله باید در شهرسازی رعایت شود که شامل وحدت کمپوزیسیون ساختمان، منطقه و کل شهر است. در طراحی کوتاه مدت و بلند مدت تهران همه این مسائل در نظر گرفته شد.
در برنامه 25 ساله نیز محدوده تهران از جنوب به نازی‌آباد، از شرق تهران‌پارس، از شمال به شمیرانات و از غرب به کاروانسرای سنگی محدود شد. با محاسباتی که شده بود تا سال 65 الی 70 کل شهر تهران و حومه آن تحمل 5 الی 6 میلیون نفر را داشت. چنین طرح‌هایی در کشورهای دیگر بسیار حساب شده است اما متأسفانه در ایران حرف معماران قدرت اجرایی زیادی نداشت مثلاً‌ در پاریس کسی جرأت ندارد از طرحی جامع شهری که توسط معماران در شهرداری طراحی شده است، تخطی کند. در تهران هم قرار بود چنین مسائلی رعایت شود به عنوان مثال باید همه ساختمان‌های میدان فردوسی در نهایت 5، 6 طبقه ساخته می‌شدند.

پارک ساعی

همچنین در هر شهر باید رودخانه یا دریایی وجود داشته باشد، در تهران آب‌های زیرزمینی زیادی هست اما همه شهرسازان نگران فاجعه آب این شهر هستند چون جمعیت نسبت به طراحی شهری که تدوین شده بود، بسیار زیادتر است.
زمانی که پارک ساعی را طراحی می‌کردم سعی کردم از باغ‌های مختلف دنیا، ‌نمونه‌هایی بیاوریم مثلاً در طراحی پارک ساعی از باغ‌های ژاپنی هم استفاده شد.
بخش کنار برکه این پارک به صورت باغ‌های ژاپنی طراحی شد؛ اما در طراحی کلی پارک سعی کردم از الگوی باغ‌های ایرانی استفاده کنم. بیشتر حرکت‌های موجود در این پارک، اسلیمی است تا یک نوع اختلاف سطح بوجود بیاید تا پله‌ای بکار گرفته نشود چون برای کودکان و افراد مسن سخت است. نه تنها خودم و بلکه به مهندسین مشاور هم توصیه می‌کردم این نکته را رعایت کنند.
هر نقطه‌ای از ایران گل و گیاه خاص خودش را دارد. در تهران، درخت چنار و کاج مناسب این آب و هوا هستند. گیاه‌هایی که ما برای طراحی پارک ساعی داشتیم، محدود بود اما در نزدیکی کرج پارکی وجود دارد که انواع درخت‌های مختلف دنیا در آنجا وجود دارد. در ایران درخت چنار از جمله گیاه‌هایی است که معمولاً در بیشتر شهرهای ایران سازگاری دارند. ما سعی کردیم از درخت‌هایی مانند کاج که در تهران سازگاری دارد، استفاده کنیم.
اصولاً باغ‌های ایرانی به دلیل طبیعت و وضعیت آب و هوا یک شاهکار واقعی است مثلاً‌ در یزد، بادگیرها و قنات‌ها طوری طراحی شده بودند که یک محل مطبوع را بوجود آورند. ویژگی همه این باغ‌ها قرینه‌سازی است. استفاده از طبیعت با شرایط و مصالح موجود جزو شاخصه‌های باغ‌های ایرانی بوده و توانسته است به اروپا و اسپانیا رود.
معمولاً طراحی باغ‌های دیگر، آزاد کار شده است اما در ایران برای اینکه از همه منابع استفاده شود، سعی شده همه چیز متقارن و متعادل باشد.
استفاده از آب و کاشت میوه در این باغ‌ها خیلی مهم بود. در پارک‌ها سعی کردیم از همان روش‌های آبیاری استفاده کنیم اما امکان کاشت درختان میوه نبود. متأسفانه آگاهی و آشنایی مردم با این مسأله کم بود. متأسفانه کندن شاخ و برگ درختان جز تفریحات بچه‌ها به شمار می‌رفت.
من خود 12 سال مدیر دفتر فنی پارک‌های تهران بودم. در آن زمان ساخت پارک‌ها با مرحوم ماهان و شهردار تهران شروع شد که نقاط مختلف شهر را می‌دیدند و برای پارک انتخاب می‌کردند. فضاهای سبز شهر شامل پارک سنگلج و باغ‌های اطراف تهران بود. در چنین موقعیتی نیاز به فشاهای سبز شهری در تهران احساس شد. از دهه 20 و 30 این فعالیت‌ها آغاز شد. در نقشه جامع شهر، پارک‌ها طراحی شدند و کم‌کم سازمان پارک‌ها تأسیس شد. تهران 13 ـ 14 منطقه داشت و شهرداری‌های هر منطقه سعی می‌کردند از فضاهایی که وجود دارد به عنوان پارک استفاده کنند.
بودجه‌ها نیز کم بود مثلاً نامه‌ای دارم که برای پرداخت دو هزار تومان به یک زمین باید چندین بار اقدام می‌کردیم. با بودجه‌های فعلی در آن زمان می‌توانستیم تمام کف تهران را طلا کنیم. ما با حداقل بودجه، حداکثر توانمندی‌ها را انجام می‌دادیم. البته در دهه 40 که قیمت نفت بالا رفت بحث پارک‌ها و موزه‌ها جدی‌تر انجام شد.
باید یادآور شوم بیشتر زیبایی پارک‌های دنیا در آب‌ها و مجسمه‌ها است. مجسمه لازمه پارک‌ها بود و ما هرچه بر این مسأله تأکید می‌کردیم می‌گفتند بودجه نداریم. با کمک پرویز تناولی و هنرمندان دیگر سعی می‌کردیم کم‌کم این موضوع را جا بیندازیم.
قبلاً پارک‌های ما که نمونه بارز آن ملت و ساعی است، حصار داشتند. گاه این سؤال پرسیده می‌شود که «اصولاً پارک باید حصار داشته باشد یا نه؟» یکی از فریادها و اعتراض‌های من علیه همین موضوع بود. می‌گفتم پارک‌ها یک جای تفریحی برای مردم هستند و نباید چنین محصور شوند. در گذشته این اعتقاد وجود داشت که ممکن است مردم به محیط پارک صدمه بزنند و برای همین باید با نرده حفاظت شوند که خوشبختانه این نرده‌ها برداشته شد.
در انتها تمایل دارم از نیازهای امروز این پارک‌های‌مان بگویم. پارک‌ها باید محلی برای دور شدن از زندگی ماشینی شوند و به همین دلیل در کشورهای دیگر، نمایش‌ها و برنامه موزیکال زیادی برای استراحت و شادی مردم در پارک‌ها تدارک دیده می‌شود. در پارک‌های ما نیز می‌تواند چنین کاری انجام شود.]

 
معمار کوچه باغ‌های شهر مدرن

حسین محجوبی، نقاش و طراح بسیاری از پارک‌های تهران از جمله پارک ساعی و نیاوران است. او این روزها مشغول نقاشی از باغ ایرانی است. او اعتقاد دارد باغ‌های ایرانی به دلیل استفاده از آب بدون نیاز به یک موتور و اختلاف سطح و حرکات دورانی به جای پله می‌توانند در طراحی پارک‌های امروزی ما به کار گرفته شوند اما از آنجا که ساختار کلی آنها برای افراد متمول بود، نمی‌توانند موارد استفاده زیادی در پارک‌های امروزی ما داشته باشند. او در سال 1309 در لاهیجان متولد شد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در این شهر رؤیایی و زیبا گذراند. در سال 1329 به لطف زنده‌یاد دکتر مجتهدی برای ادامه تحصیل به دبیرستان البرز تهران رفت و در سال 1338 از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. پس از آن سال‌ها علاوه بر نقاشی و نقاشی خط در عرصه معماری و پارک‌سازی و فضای سبز فعالیت داشته و ده‌ها نمایشگاه انفرادی و گروهی در ایران و کشورهای مختلف برپا داشته است. طراحی فضای سبز پارک ساعی و لاله و همچنین برخی از فضاهای سبز اصفهان نیز از حسین محجوبی است. فضای سرسبز شمال برای محجوبی جزو خاطرات فراموش نشدنی است و این فضا چنان بر ذهن و روح او تأثیرگذار بود که بخش اعظم کارهایش را به این فضا اختصاص داده است. اما آنچه کار او را از دیگر نقاشان طبیعت متمایز می‌کند نمادهای ذهنی نقاش است که نقاشی او را به تعبیر جواد مجابی تبدیل به نقاشی ناب می‌کند. مجابی در مورد نقاشی‌های محجوبی زمانی گفته بود: آنچه در آغاز وجه همت نقاش در بازآفریدن طبیعت بیرونی بود به مرور به آفریدن بهشتی ذهنی می‌انجامد که تجسم آن جز با خط و رنگی چنین غنی و غنایی میسر نمی‌شده است.
محجوبی نقاشی است که به طور بداهه تصویرهای ذهنی خود را از طبیعت به روی بوم منتقل می‌کند و در این شیوه معلوم است که نقاش به بازنمایی صرف از طبیعت نمی‌پردازد. با مروری بر برخی از تابلوهای محجوبی به این نکته پی می‌بریم که نماهای نزدیک از خانه‌ها و درختان کم‌کم تبدیل به نماهایی در پس‌زمینه تابلو می‌شود. او عاشق طبیعت است و طبیعتی که محجوبی برای ما خلق می‌کند همان بهشتی است که بشر به دنبال آن است. اسبان آزاد و رها به رنگ‌های سرخ و سفید بازتاب اندیشه‌های پاک نقاش است که جز به رهایی نمی‌اندیشد. محجوبی نقاشی است که خصوصیات بومی شمال را به خوبی می‌شناسد و قصد دارد تا با اندیشه‌ای نو آن را جهانی سازد و برای همین است که در جای جای جهان از کارهای او استقبال می‌شود.
درختان به تصویر آمده در تابلوهای محجوبی از نوع تبریزی است و بلند و کشیده تابلو را در اختیار گرفته است و این درختان چنان آرام و بی‌حرکت هستند که گویی انتظار توفان مهیبی را می‌کشند و اسبان سفیدی که لابه‌لای درختان مشغول مغازله و دویدن هستند فقط انسان را به یاد شمال می‌اندازند. و حالا می‌توانیم با افتخار بگوییم که کرانه‌های دریای خزر نقاشی را در دامان خود پرورش داده است که ستایشگر طبیعت و معماری روستایی آن با بام‌های قرمز است و اگرچه بیننده خارجی نمی‌تواند نامی برای آن بگذارد ولی می‌داند که این بهشت متعلق به ایران است و نقاشی که آن را به تصویر کشیده است خواسته است آرامشی را به تصویر بکشد که اندیشه ایرانی خواهان آن است.
در نقاشی‌های محجوبی احساس دلتنگی نمی‌کنید و در میان رنگ‌های شاد آن نفس می‌کشید: سبز آبی گونه ـ قرمز نارنجی گونه ـ نارنجی طلایی. محجوبی شاعر رنگ است. رنگی که طبیعت شمال می‌سازد و او با تلفیق رنگ‌ها نوعی خاص از درخشندگی را به بیننده‌اش هدیه می‌دهد و او را با نگاهش نوازش می‌کند.

منبع: جنگ تجربه، ش 5، مهر 1390، ص 42


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.