فرآيند روايت در مصاحبه
استنساخي كه ما خودمان صورت داديم در پي مدافهاي است كه پيش از اين راجع به اسناد و اطلاعات داشتيم. و اين امر با مطالعه كلي متن دستنوشته شروع شد. متعاقباً متن خوانده شد و خوانده شد تا چندين مرتبه، آنقدر كه فكر ميكرديم لازم است.
در اين زمان ما فقط روي خود متن و اين كه آن به ما چه ميگويد تأكيد كرديم. برخي از دغدغههاي خاطر ما مربوط به شنيدن متوالي عناويني بود كه به نحوي از حرفهاي ما راجع به شرح حال و ترتيب آن نشأت گرفته بود.
بعد از تحقق بخشيدن به وظايف فوقالذكر، نشان داده شده كه هر مورد، با قبول يك تحليل مقدماتي دوباره به تنهايي داراي يك داستان منحصربه فرد ميشوند. آنچه كه بايد در اين مرحله از كار ما متمايز از متن بشود اين است كه حالا ما براي تجديد سازمان دادهها همراه با پرسشهايي كه خودمان وقتي در صحنه بوديم انكار ميكرديم، آمادگي داريم.
به اين ترتيب، هر روايت شخصي، با ارجاع به چهار پرسش كليدي محتوايي، موضوع بندي و سازماندهي شده است:
1) چه نكات عمده ـ و مهمي در روايت از پيشينة زندگي راوي و تجربيات او وجود دارند؟ 2) تصور راوي از شرح و بسط خودش راجع به روايت چيست و چگونه ميتوان اين نگرش را در اوضاع و احوال سنگاپور و مردم سنگاپور مورد بازشناسي قرار داد؟ 3) هسته اصلي افكار راوي راجع به زندگي معمولي كه گزارش او در آن جاي گرفته چيست و چه نسبتي با داوري شخصي آنان در مورد زندگيشان دارد و يا انتظار ميرود داشته باشد و يا اين كه راز زندگي او را به اين ترتيب برملا كند؟
4) خط سير روايت چيست؟ اين پرسش به گاه شماري برميگردد كه گزارش را بازيافت ميكند، بعلاوه به فراز و فرود زندگي، چنان كه راوي تجربه كرده است. ضروري است كه اين خط سير تماماً نوشته و ترسيم شود؛ به مثابه يك نمودار و اندامي كه بيوگرافي را نشان ميدهد؛ چنانكه راه عبورش را بتوان فهرستوار در روايت سراغ گرفت.
وانگهي، اين نمودار با اطلاعات جداگانة نشأت گرفته از مصاحبههاي مربوط به ساير اعضاء خانواده، تكميل ميشود.
رخدادهاي تاريخي بزرگتر [و شاخص] بطور منفرد توضيح داده نشده اما آن بخش از آن كه در روشن كردن زندگي راويان ميتواند مفيد واقع شود، مورد توجه قرار ميگيرند. هر چند اطلاعاتي كه خارج از متن توليد شده آشكارا متفاوت از آن چيزي است كه در ارتباط با روايت فردي داراي محل معيّن است.
بايد توضيح داده شود كه تمامي اين اقدامات در رابطه با متن روايت انفرادي است؛ كه هر روايت متضمن حداقل دو تا سه هفته كار است. و اين وقت، شامل كار روي اطلاعاتي را كه پس از آن بدنبال ميآيند نميشود.
در جمعآوري بيوگرافي ـ شرح حالها ما بعضي را از حيث تأثر عظيمتر از سايرين يافتيم؛ و اين فوقالعاده با ارزش است. اطلاعات، در اين روش، تجزيه و تحليل نسبتاً متفاوتي را دامن ميزنند. وظيفه دشوار ما نسبت به هر متن واحد، اطمينان خاطر از كسب شناخت متن به تنهايي، به دقيقترين روش ممكن، بوسيله تيم تحقيقي بود كه بر اين كار گماشته بوديم؛ دست يافتن به مجموعه متنوع ديدگاه?ها؛ اين شناخت كه در برگيرنده نموداري از خط سير زندگي است و ما براي هر روايت طراحي كرديم، فراهمكننده موجبات ضروري تحليل مقايسهاي است كه محل توجه ما با ديدگاهي درون محور در روايات شخصي، از جمله كمك به ارتباط بينالاذهاني يا سهيم شدن در چشماندازهاي آنان بوده است.
پرسشهايي را كه ما در متريال و همچنين در صحبت كردن قرار داديم، جهت گيريشان به سمت فهم خاصي بود كه حالا بوسيله يك عضو جامعه در بند شده است.
برخي پرسشهاي اغلب مهم عبارت بودند از: چه شكلهايي از مشاركت وجود داشتند يا نداشتند. چه اشخاصي با آنان همراهي ميكردند و به عبارت ديگر با آنها شريك ميشدند؟ و چه كساني از آنان متمايز بودند؟
در سناريوي سهيم شدن/ بودن، ما متنهاي زندگينامهاي را از حيث زيستشناسي با ملاحظه برخي جنبهها، بين اعضاي يك خانواده، بين گروهها، فرقهها و با در نظر داشتن جنسيتها با هم مقايسه كرديم.
اغلب درون مايههايي كه ما بطور عملي شاهد ظهور آن بوديم اين بود كه زندگي چگونه بر سه صحنه اساسي دفعتاً، بوسيله رويدادهاي انتقالي موقت و مشخص، كه فرد پيش از ورود به متن و خارج از صحنه با خود ميآورد، تكه تكه شده است.
توجه ما به جزئيات، در محدودة اين صحنهها تقويت شده است. به همراه افكار طبيعي زندگي مردانه و زنانه، ما به اهميت بُعد جنسيت پي ميبريم. وقتي اين مسايل هنوز براي بررسي موشكافانه موضوعيت پيدا نكرده بودند، ما به اهميت مشكلات زندگي روزانه و راهحلهاي متنوع آن كه در اختيار نبود پي برديم. در اين مسير داستان مشاركت گزارش جالبي فرا چنگ آمد كه نشان ميداد چطور سه نسل مختلف از مردان و زنان سنگاپوري و هندي مناسبات زندگي روزانه خودشان را ميسازند.
به طور كلي در اين جا يك سابقه روشني از ارتباط منطقي و غيرمنطقي پيوندها بين جنسيت وجود دارد كه پيوندهاي خصوصي خانوادگي مانع بروز آن ميشود. توضيح اين كه هر سه تا نسلي كه روايت زندگيشان را براي ما گفتهاند، آشكارا ازدواج را به عنوان يك رخداد طبيعي اجتناب ناپذير پذيرفتهاند.
اين پذيرفتن طبيعي و بيچون و چرا و اذعان به تداوم، قبولي و انتظار ازدواج، در تضاد با اختلاف فاحش چگونگي انتخاب همسر است.
نسل قديمتر (مسنتر) پذيرفتهاند كه فقط يك شيوه ازدواج موجّه (قانوني) است و آن بطور كلي ازدواجي است كه يكي از پدر و مادر آن را ترتيب داده باشند. نسل ميانه اما چنان برنامهاي را براي خود تعريف ميكند كه به يكي از طُرق آنان را از پيشامدهاي طبيعي كه برايشان اتفاق ميافتد، ايمني بخشد. راههاي ديگر شامل ازدواجهاي از سر دلبستگي است كه معمولاً بوسيله كساني كه والدينشان نتوانستهاند وظيفهشان را نسبت به فرزندانشان به درستي ادا كنند، بنا ميشود. ازدواجهاي از روي عشق بخصوص، آنجايي صورت ميبندد كه انتخابها درست اعمال شده باشند و انتخابهاي غلط از سر بيمبالاتي پديد ميآيند. با اين احتساب، جستجوي نسل جوانتر، براي همسر مناسب، مدبرانه و با آگاهي بيشتر است. ازدواج از سر عشق، فقط يكي از راههاي طبيعي نشان دادن بلوغ واقعي است.
بايد توضيح داده شود كه سهم سناريو ـ طرح و نقشه در تجزيه و تحليل مقايسهاي به اختلاف فاحش متنهاي بيوگرافيكال روايت شخصي كه يكي معمولاً در مقابل ديگري است، محدود ميشود. هر چند راه هاي قابل استفاده ديگري در توليد روايت هستند كه آن را بيشتر اعتلا ميبخشند و بر ارزش روايت در مصاحبه تأكيد دارند.
شيوه خاص ديگري از مقايسه، نسبت به انواع ديگر شواهد تاريخي هست كه متضمن هماهنگي در متن شرح حال ـ داستان زندگي است. به اين ترتيب در مطالعه زبان مذاكره زندگي روزانه مردم سنگاپور، ارزش عناصر روايت ميتواند بوسيله وارسي جزيي اسناد تاريخي مرتبط با تاريخ زبان سنگاپور، علو درجه پيدا كند.
نظير گزارش نشست قانوني كميته حزب سنگاپور در گردهمايي آموزش و پرورش 1956 چين و سخنراني وزارتي مرتبط با موضوعات زبان و فرهنگ كه اتفاقاً تاريخاش به سال 1955 برميگردد. از اين طريق شناخت بسيار زيادي امكانپذير است. از قبيل: يكي كردن لغت و زبان مورد استفاده در خانه و روابط مهم سياسي، با اعمال محدوديت بوسيله نخبگان ملي و اجراي طرح و برنامههاي آنان.
نتيجهگيري
آشكار شدن طرز شكلگيري ظاهري زندگي متعارف مردان، زنان و كودكان، قابل پيشبيني است.
اين جا چيز زيادي از سابقه وجود ندارد؛ لااقل چنين به نظر ميرسد. اما هنوز اين معمولي ـ متعارف بودن، وسوسه كننده است. حتي در مورد اشخاصي كه به زندگيشان خاتمه دادهاند؛ به نحوي كه هنوز اندكي از ماحصلي ارزشمند در آن چه ضبط شده ديده ميشود. نامهها، يادداشتهاي روزانه، عكسها، نگارهها، قوطيهاي پر از ريگ[؟]، رُزهاي خشك، كارتپستالهاي قديمي و فقرات ديگري كه معاني محرمانه بخود ميگيرند.
محققان، بيرون از كشف كردن اين صداهاي آرام [خاموش] بايد بدانند كه پرسشها تصادفي هستند. براي آن كه بيحضور ما، پدربزرگان براي نوهها شرح حال ميگفتند. بچهها راجع به عكسهاي عجيب و غريبي كه پيدا ميكردند، سؤال داشتند. و آنها مجموعه يادگاريهايشان را به دقت مورد بازبيني قرار ميدادند.
هر چند براي اغلب مردم، زندگي پيش پا افتادهشان، فقط اهميت ناچيزي در دنياي وسيع دارد. در حقيقت وقتي از آنان خواسته شود كه شرح حالشان را بگويند، ـ چون برخي از خبررسانان كه من شخصاً با آنها صحبت كردهام ـ اغلب با اطمينان ميگويند، چيز زيادي براي گفتن ندارند!
نوشتة: نيرمايا پوراشاتام/ترجمه: مهدي فهيمي
منبع: روزنامه اطلاعات، یکشنبه 22فروردین 1389- شماره 24721