|
فرمانده غریب
|
روایتی از زبان همرزم شهید محمود شهبازی
محسن غریب برای شناخت محمود شهبازی که از فرماندهان گمنام جنگ تحمیلی است به سراغ یکی از همرزمان و نیروهایش رفتهَایم تا از دوران حضور محمود در دانشگاه علم و صنعت و جنگ بشنویم و بنویسیم. آقای مهندس فرچیان حدود دو سال قائممقام شهید محمود شهبازی در سپاه همدان بوده است.
از آبان ماه سال 56 که دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بودم با محمود شهبازی آشنا شدم. علت آشنایی هم دانشکده مشترک ما در دانشگاه بود. من متالوژی میخواندم و او مهندسی صنایع که این دو رشته، دروسشان مخصوصاً در دروس پایه مشترک بود. در آن روزها که مبارزات سیاسی علیه رژیم شاه انسجام بیشتری داشت بسیار فعال بود و نقش مؤثری ایفا میکرد. آن زمان شهید شهبازی از نیروهای هماهنگکننده تظاهرات دانشجویی در دانشگاه بود. همچنین در جلساتی که به صورت مخفیانه برای هدایت و سازماندهی تحصنها تشکیل میشد جزو نیروهای شاخص بود. داخل جلسه وقتی صحبت میکرد نطقش از بقیه برتر بود و به نوعی مدیریت کارها را در اختیار میگرفت. با وجود شرایط نامساعد آن زمان و مسؤولیتهایی که محمود داشت و در کنار مبارزاتی که انجام میداد لطمهای به درس خواندنش وارد نشد و همچنان نمرات بالایی را در دانشگاه اخذ میکرد. بعد از پیروزی انقلاب و دستور حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی، خرداد 58 بود که محمود، دانشجویان دانشگاهمان را برای ساخت مدرسه و کمک به بهداشت مناطق محروم با یک وانت به روستاهای اطراف سمنان میبرد. خون تازهای در رگهای دانشگاه و دانشگاهیان دمیده شد و همزمان دانشجویان به امور مطالعاتی میپرداختند. کار گروههای مطالعاتی در دانشگاه تشکیل شد. محمود متولی گروه مطالعاتی کتابهای شهید مطهری شد. بسیاری از اعضای این گروه، دانشجویان ممتاز دانشگاه علم و صنعت بودند که در جبهه حق علیه باطل شهید شدند که خداوند رحمتشان کند. در کنار کارهای مطالعاتی که بسیار در تعمیق افکار دینی و اسلامی اجتماعی دانشجویان تأثیر میگذاشت با توجه به جو سیاسی آن روز دانشگاه، حلقههای بحث در بین دانشجویان صورت میگرفت. در چنین شرایطی بحث با منافقان، گروههای چپ تودهای، چریک فدایی خلق و اقلیتها و اکثریت که بیشتر آنها وابسته به کشورهای بیگانه بودند از جمله فعالیتهای محمود در دانشگاه بود. محمود با لهجه غلیظ اصفهانی خود، بسیار شیوا بحث میکرد و حقانیت مسیر امام (ره) و انقلابی که بعد از 14 قرن در ایران به وجود آمده بود را طرح و گروهها را مجاب میساخت. به همین دلیل در دوران دانشجویی بیشتر دانشجویانی که تفکرات انحرافی داشتند، شهید شهبازی را میشناختند و میدانستند اگر شهید شهبازی وارد حلقه بحث شود همه حاضران تابع استدلالهای منطقی و دقیق او خواهند شد. استدلال او مبتنی بر مطالعاتش در حوزههای مختلف بود؛ از مباحث اسلامی گرفته تا مبانی فکری مارکسیسم و کمونیسم. با شروع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه، محمود ترجیح داد در سنگر دیگری به مبارزه با استعمار بپردازد و کمکم مقدمات حضورش در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را فراهم کرد. هرچند در آن مقطع دوره خدمت سربازی را هم نگذرانده بود اما تاکتیکهای نظامی را کاملاً میشناخت. به همین دلیل در ابتدا به عنوان مربی آموزش در سپاه و پادگان امام حسن (ع) مشغول شد. همانطور که قبلتر هم اشاره کرده بودم محمود به دلیل تسلطش بر نهجالبلاغه تاکتیکهای رزم را با معنویات جهاد در هم میآمیخت و رزمنده را از جهات مختلف آماده نبرد با دشمن میساخت. بسیاری از شاگردان محمود در آن زمان، هماکنون از فرماندهان عالیرتبه سپاه هستند و عده زیادی از آنها هم به مقام رفیع شهادت رسیدهاند. محمود وقتی تواناییاش را در آموزش نشان داد بعد از دو ماه به عنوان یکی از فرماندهان محورهای عملیاتی انتخاب شد. در مدت چهار ماه که فرمانده محور عملیاتی بود شجاعت و بیباکیاش برای تمام نیروهایش ثابت شده بود و نیروهای محور به تأسی از فرمانه شجاعشان در عملیاتها میدرخشیدند و پیروزی را به ارمغان میآوردند. محمود هر کجا مسؤولیت میگرفت بعد از مدت کوتاهی اطرافیان میفهمیدند که ظرف مسؤولیت او بسیار کوچکتر از شخصیت والای محمود است. بعد از فرماندهی محور عملیات دی ماه 59 بود که فرمانده سپاه همدان شد. بنابر اطلاعاتی که دارم فرمانده قبلی سپاه همدان اسیر شده بود و مدتی سپاه استان با سرپرست اداره میشد. نداشتن فرماندهی منسجم باعث شده بود که سپاه استان شرایط مساعدی نداشته باشد. محمود این شرایط را میدانست و ترسی از آشفتگی سپاه نداشت و برای سر و سامان بخشیدن به سپاه همدان وارد عرصه شد. او تمام عرصهها را میدان نبرد میدانست و جسارت مبتنی بر اصول عقلانی او را کمک میکرد تا در مسؤولیتهای خود موفق و پیشرو ظاهر شود. سعی میکرد با درایت و تفکر سازمان منسجمی در سپاه همدان ایجاد کند و بیشتر مسائل را شخصاً پیگیری و مدیریت کند. مدیریت محمود در آنجا شاخصهای خاص خود را داشت، مدیریتش مبتنی بر اخلاص، ایثار، فداکاری و محاسبات دقیق و منطقی بود. او توانست در فرصت کمی که در اختیار داشت سپاه همدان را به مهمترین نیازش یعنی انسجام برساند. به همین دلیل جایگاه حمایتی سپاه در استان بالا رفت به نوعی که تمام مسؤولان وقت استان (استاندار، شهردار، فرماندار و...) و سپاه و فرماندهی آن را به عنوان یک حامی و مشاور قوی شناختند. به نظر بنده بخش عمدهای از جایگاه ممتاز سپاه همدان در سطح استان مدیون شخصیت جامع و کامل شهید شهبازی بود. محمود در آن مقطع مشاور بسیار دقیقی بود، مشاورههایی که او ارائه میداد براساس یافتهها و مستنداتش از نهجالبلاغه بود. تسلط او به نهجالبلاغه و فرمایشات حضرت علی (ع)به قدری بود که جایگاه استفاده از کلام نور را دقیقاً میدانست. این باعث شده بود بیشتر بسیجیان و رزمندگان از سخنان محمود خاطرات به یاد ماندنی در ذهن داشته باشند. او از نهجالبلاغه و تسلط خود بر مبانی آن در جهت روشنگری و برجسته کردن مواضع نظام نوپای اسلامی استفاده بهینه میکرد. به عنوان نمونه در روزهایی که شهید شهبازی فرمانده سپاه همدان بود جریانهای انحرافی و منافق، در مجامع عمومی و خیابانهای شهر حلقههای بحث به پا میکردند و مواضع خود را انتشار میدادند. شهید شهبازی که از انحراف آنها کاملاً باخبر بود و دوست داشت آنان هم در مسیر هدایت قرار گیرند، گاهی بعدازظهرها با لباس شخصی در این بحثها حضور پیدا میکرد و با برهان و دلیل اجازه نمیداد جریان انحرافی و منافقین عقاید مسموم خود را به جوانان کشور القا کنند. او تأکید داشت در مقابل چنین جریانات انحرافی ایستادگی کند. در این مسیر اگر به شخص او توهین و تحقیری صورت میگرفت با متانت و بردباری خاصی از کنار مسأله عبور میکرد. روشنگریها را هماکنون نیز در سطح شهر همدان حتی مخالفان آن روز او به خوبی به یاد دارند. شهید شهبازی صحبتهایش بسیار جالب بود هرچند ما قبول نمیکردیم ولی استدلال او قوی بود. از شما اجازه میخواهم در چند جمله کوتاه به رابطه قوی شهید شهبازی با روحانیت اشاره کنم تا به بحثهای عملیاتی او در سپاه همدان برسیم. محمود اعتقاد داشت روحانیون صادقترین قشری هستتند که میتوانند سکان هدایت جامعه را در دست بگیرند. بنده در حدود یکسال و نیم، قائممقام ایشان در سپاه همدان بودم و به همین دلیل دوست دارم از نکات عملیاتی سپاه همدان به فرماندهی محمود برایتان بگویم. بعد از شهادت شهید رجایی و باهنر در سال 60 قرار شد عملیاتی در ارتفاعات بازی دراز انجام شود. پس از شهادت شهید رجایی و باهنر که اسوه عدالت و شهامت بودند، رویه رزمندگان در جبهه حق علیه باطل افول کرده بود و از طرفی دیگر دشمن مصمم بود که بعد از رئیسجمهور و نخستوزیر ایران میتواند با عملیات نظامی ضربه مهلکی بر سپاه اسلام وارد کند. به دلایلی که عرض کردم، شرایط عملیات برای ما سخت شده بود. در چنین اوضاعی حضور یک فرمانده و استفاده از قوت قلب خود برای نیروهایش حتماً تأثیرگذار بود، محمود این شرایط را خوب درک کرده بود و به همین دلیل با صحبتهایش توان روحی نیروها را به سطح قابل قبولی ارتقا داد. او به نیروهایش گفت که باید نشان دهیم نظام اسلامی ما هنوز هم نیروهای تأثیرگذار دارد. رئیسجمهور محبوب و نخستوزیر مکتبیمان را از دست دادهایم اما باید با روحیه چندین برابر در مقابل دست امروزی استعمار بایستیم و مقابله کنیم. صحبت او باعث شد شرایط عملیات به نفع ما تغییر کند و نیروهای ما عملیات را با موفقیت کامل به پایان ببرند. پیروزی در این عملیات هم از بعد ملی و هم از جهت بینالمللی تأثیر بسزایی داشت. حضور محمود شهبازی و کادرسازی او در سپاه همدان در تشکیل سپاه محمد رسولالله (ص) تهران نیز تأثیرگذار بوده است. به خاطر دارم جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان عصر یک روز (دی ماه سال 60) به سپاه همدان آمدند و در باب تشکیل تیپ حضر رسول (ص) با محمود جلسهای برگزار کردند . بنده هم در جلسه حضور داشتم. حاج احمد از محمود برای تشکیل تیپ دعوت کردند و خواستند که سپاه همدان و شخص محمود او را کمک کند. محمود از کادری که در سپاه همدان ساخته بود به حاج احمد متوسلیان معرفی و آنها را برای ساختن تیپ محمد رسولالله (ص) مفید دانست. از آنجا به بعد تیپ با نیروها و کادری که حاج احمد و شهید شهبازی داشتند به وجود آمد و بر کسی که در اخبار و مطالعات جنگ حضور دارد تأثیر تیپ و لشکر محمد رسولالله (ص) در جنگ پوشیده نیست.
منبع: خردنامه همشهری، ویژه نامه پایداری، مرداد 90، ص 36
|