کودتای 28 مرداد 1332، بازگرداندن محمدرضاشاه به ایران و تشکیل دولت زاهدی برای دولتهای آمریکا و انگلیس پیروزی بزرگی بود. به ظاهر دوره بحران نفت ملی شده ایران پایان یافت. اما حل مسئله نفت مستلزم سلسله مقدماتی بود که بیش از یکسال به طول انجامید. دولت زاهدی که از پشتیبانی همه جانبه آمریکا برخوردار بود، زمینه را برای مذاکره درباره در به جریان انداختن دوباره نفت ایران به روی غرب فراهم میساخت. در 9 آبان 1332 وزارت خارجه اعلامیهای بشرح ذیل منتشر ساخت:
... با توجه به اینکه اختلاف موجود بین دولت ایران و کمپانی سابق نفت میباشد، دولت ایران میل دارد چنین تصور کند که بین ایران و انگلیس کدورت اساسی وجود ندارد که نتوان به رفع آن توفیق نیافت. تنها توقع دولت این است که برای اختلاف نفت قوانین مصوبه کشور محترم شمرده شود و اصل حیثیت و شرافت ملی ایران محفوظ و اساس عدالت و انصاف در رفع اختلاف رعایت گردد. تصور میرود که به محض فراهم شدن این مقدمات دیگر هیچ اشکالی برای تجدید روابط سیاسی بین دو کشور نخواهد بود.(1)
برقراری روابط سیاسی با انگلستان، برگزاری انتخابات مجلسین شورای ملی و سنا برای تصویب قرارداد کنسرسیوم اهم این اقدامات بود. سوم آذر 1332 (24 نوامبر 1953) سه ماه و شش روز پس از براندازي 28 مرداد «دنيس رايت» ديپلمات انگليسي براي باز گشودن سفارت اين كشور در تهران با 14 ديپلمات و كارمند وارد تهران شد. در همین روز عبدالله انتظام وزیر امور خارجه اعلام داشت: «ایران مایل به تجدید مناسبات با انگلستان است به شرط اینکه انگلستان خودش را با نظریات ایران در باره مسئله تطبیق بدهد و این مسئله را با روحیه انصاف و احترام متقابل تلقی کند».(2) يازده روز بعد اعلاميه دو دولت مبني بر تجديد مناسبات سياسي انتشار يافت. در بیانیهای که از سوی دولت زاهدی انتشار یافت آمده است: «دولتین انگلیس و ایران تصمیم گرفته اند روابط سیاسی برقرار سازند و هر یک به زودی سفیر به کشور دیگر اعزام دارند. سپس در نزدیکترین موقعی که مورد موافقت طرفین باشد، در باب حل اختلافات مربوط به نفت، که اخیرا موجب تیرگی روابط بین آنها شده باشد شروع به مذاکرات کنند و به این طریق دوستی دیرینه خود را محکم سازند».(3) زاهدی برای اینکه احساسات مردم را تحریک نکند به لندن پیشنهاد کرد جملهای در اعلامیه مشترک مربوط به تجدید مناسبات بین دو کشور بشرح ذیل بگنجانند « با در نظر گرفتن احساسات ملی مردم ایران در باره منابع طبیعی کشورشان باید به راه حلی دست یافت که براساس عدالت و انصاف و شرافت باشد و منافع هر دو طرف را حفظ نماید». این اولین ضربه ای بود که ملت در سیاست خارجی احساس میکرد و این در شرایطی بود که دولت نفسها را در سینهها حبس کرده بود و دستگاه رادیو در خدمت دولت در آمده و روزنامهها همه جز تعریف و تمجید از دولت بحثی نداشتند.
در همان روز ژنرال زاهدي، نخست وزير دولت كودتا، در يك نطق راديويي تجديد مناسبات ايران و انگلستان را امري ضروري و لازم اعلام كرد. سرنوشت چنین مقدر کرده بود که ورود دنیس رایت کاردار موقت انگلیس به ایران در 30 آذر 1332 مصادف با محاکمه دکتر مصدق در دادگاه نظامي تهران باشد. دولت ایران نیز در 24 ماه امیر خسرو افشار را به عنوان کاردار به لندن فرستاد.(4) در 4 بهمن نیز اعلام گردید لندن با پذیرش علی سهیلی به عنوان سفیر در دربار انگلستان موافقت کرده است. سهیلی نخست وزیر زمان جنگ، قبلا نیز در لندن سفیر بود و در دی ماه 1330 مقارن با تعطیل کنسولگریهای انگلیس در ایران احضار شده بود. او همان کسی بود که آنتونی ایدن وزير امور خارجه انگلستان در خاطراتش مینویسد ضمن ملاقات خداحافظی دولت بریتانیا را تشویق به پایداری در برابر مصدق و سرنگون کردن حکومت او کرده بود.(5) علی سهیلی که در 11 اردیبهشت 1337 در لندن درگذشت به دستور ملک الیزابت دوم از وی تجلیل بی سابقه ای بعمل آمد. جنازه وی با موزیک و احترام نظامیتا فرودگاه لندن حمل و سپس با یک هواپیمای نظامیانگلیس به تهران فرستاده شد.(6)
همچنين اعلام شده بود كه 18 آذر ريچارد نيكسون معاون آيزنهاور رئيس جمهوري آمريكا براي مذاكره با شاه به تهران خواهد آمد. اين اخبار و به ويژه ورود هيات ديپلماتيك انگلستان به تهران خشم مردم را برانگيخته بود كه نطق زاهدي آن را به اوج خود رسانيد. آيت الله كاشاني در محیطی پر از ابهام و تردید به میدان آمد. وی در یک مصاحبه مطبوعاتی در 20 آذر وقتی نظر وی را در مورد تجدید روابط رابطه با انگلیس جویا میشوند اعلام داشت « ملت شریف ایران هرگز تن به این ذلت نخواهد داد. هر روزی که دولت اعلام تجدید رابطه بدهد روز عزاي است و باید مردم نوار سیاه به سینه خود نصب کنند و بعلاوه هر مغازه با خط درشت به مغازه خود بنویسد و اظهار تنفر از انگلیسیها و مساعدین آنها چه خارجی و چه عمال داخلی بنمایند. ما تا آخرین قطره خون خود در مقابل انگلیسیها و عمال آنها ایستادگی خواهیم کرد»(7) دانشجويان دانشگاه تهران كه از نكات تلخ روابط با انگلستان در طول 150 سال گذشته آگاه بودند به ورود ديپلماتهاي انگليسي و تجديد مناسبات اعتراض كردند.
در تاریخ 30 آذر «دنیس رایت» با سِمت کاردار سفارت و در تاریخ 29 بهمن «سرراجرز استیونس» به عنوان سفیر کبیر به تهران وارد شدند. انگلیسیها از ابتکار آمریکاییها در تجدید مذاکرات و دادن کمکهای مالی به ایران راضی نبودند. «هارولد سفیر انگلیس در واشنگتن در مذاکراه با « هنری بایرود» معاون وزارت خارجه آمریکا نگرانی خود را از ادامه کمکهای مالی به دولت زاهدی ابراز داشت و خاطر نشان کرد که « کمکهای زیاد واشنگتن علاقهمندی دولت ایران را برای حصول توافق درباره نفت تضعیف خواهد کرد».(8) با این حال وزارت خارجه بریتانیا عقیده داشت که دیگر نخواهد توانست انحصار خود را بر نفت ایران تجدید کند و ناگزیر است برای بهره برداری از نفت ایران ترتیباتی با کمپانیهای نفتی آمریکای فراهم سازد. اما «سرویلیام فریزر» مدیر کل شرکت سابق، از این موضوع سخت ابراز نگرانی میکرد و عقیده داشت اگر پای آمریکاییها به میان کشیده شود به حیثیت شرکت لطمه وارد خواهد آمد.(9)
در این ضمن به دستور زاهدی کمیسیونی از مشاوران مخصوص نخست وزیر، و رؤسای سابق اداره نفت وزارت دارایی تشکیل شد. کمیسیون مزبور با همکاری مقامات شرکت ملی نفت ایران ماموریت داشت نظریات خود را درباره شرایط و چگونگی تجدید مذاکرات اطلاع دهد. کارشناسان مزبور نتیجه مطالعات خود را در تاریخ 15 بهمن 1332 به نخست وزیر گزارش دادند. در خلاصه گزارش آمده بود که مذاکرات براساس قانون ملی شدن در حدود شرایط آخرین پیشنهاد مشترک انگلیس و آمریکا انجام گیرد،(10) اما تغییر اوضاع ناشی از سقوط دولت مصدق نشان میداد که دولتین نامبرده و شرکتهای تابعه آنها از ارائه پیشنهادهای گذشته که مورد قبول دولت ایران واقع نشده بود، امتناع خواهند کرد و چون در برابر دولت زاهدی مقاومتی احساس نمیکردند، مصمم بودند ضمن تایید صوری اصل ملی شدن نفت در ایران، دولت زاهدی را وادار به قبول همان شرایطی کنند که در دیگر کشورهای نفت خیز معمول و اجرا میشد.
در 25 بهمن 1332 «هوور» دوست آیزنهاور رئیس جمهوری آمریکا که سوابق طولانی در مسائل نفت داشت وارد تهران شد. با مشاوران دولت زاهدی مذاکره کرد و نظریات خود را در مورد مساله نفت ایران و مشارکت کمپانیهای بزرگ نفتی آمریکا را به اطلاع آنها رسانید. شاه استدلال او را پذیرفت، اما متذکر شد «آمریکا و انگلیس نباید دولت زاهدی را تا بدان حد زیر فشار بگذارند تا این احساس را در میان ایرانیان تقویت کند که پذیرفتن این نظریه به منزله تسلیم و سرسپردگی به قدرتهای بزرگ غربی است». زاهدی هم در این مورد با شاه هم عقیده بود و به هندرسون گفت «مایل نیست این گونه به نظر آید که او عروسک دست نشانده آمریکا و انگلیس است». در اواخر بهمن هیئت بیست نفری نمایندگان شرکتهای نفت آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی برای بازدید تاسیسات نفت ایران به تهران آمدند و پس از عزیمت به خوزستان و بازدید از همه موسسات مناطق نفتی، آنها را در شرایط عالی تایید کردند. این کارشناسان اعتراف کردند که مهندسان و کارکنان ایرانی نفت با وجود رفتن همه متخصصین انگلیسی تاسیسات را به خوبی حفظ و نگاهداری کرده اند.(11)
در اواخر فروردین 1333 سفیر انگلیس طی نامه ای به وزارت خارجه ایران اطلاع داد که کنسرسیومیاز شرکتها بزرگ نفت به صورت مختلط تشکیل شده و آماده مذاکره با ایران است. در نامه وی تاکید شده بود که این گروه شامل نمایندگان پنج شرکت آمریکایی هر یک با سهام هشت درصد (جمعا 40 درصد)، شرکت نفت انگلیس با سهام 40 درصد، شرکت هلندی رویال داچشل با 14 درصد سهام و شرکت فرانسه با سهام 6 درصد خواهد بود. در این نامه همچنین تاکید شده بود به مجرد اطلاع از آمادگی دولت ایران شرکتهای مزبور نمایندگان خود را به تهران خواهند فرستاد. قبل از انجام این سفر سفیر انگلیس طی گزارشی از اوضاع ایران به ایدن (وزیر خارجه انگلیس) نوشت «اصول ملی گرایی کماکان مقدس مانده و نمیشود قراردادی را که قابل عرضه و منطقی به نظر نرسد، تحمیل کرد. میراث مصدق را نمیتوان به سادگی نادیده انگاشت. پیرمردی دردسر آفرین، که پس از مرگش هم مزاحمتهایش کمتر از زمان حیاتش نیست، وصیت نامه ای غیرعادی و عجیب برجای گذارده است. مفاد این وصیت نامه باید ظاهرا راه حلی برای اجرای آن گذاشته باشد».
روز 20 فروردین نمایندگان کنسرسیوم وارد تهران شدند. روز 21 فروردین بموجب تصویب نامه هیات دولت، اعضای هیات مامور مذاکره با نمایندگان کنسرسیوم گردید. در مورد غرامت مورد ادعای شرکت نفت انگلیس، طرف مذاکره کننده سفیر انگلیس در ایران بود. مذاکرات سه ماه و نیم بطول انجامید و منجر به امضای قرارداد نفت یا «قانون فروش نفت و گاز» گردید. هیات نمایندگی دولت دست نشانده ایران که زیر فشار افکار عمومیمردم ایران از طریق پخش اعلامیه، نامهها و پیامهای نهضت مقاومت ملی قرار داشت و از زیانهای مفاد پیشنهاد کنسرسیوم به خوبی آگاه بود، توان و قدرت مقاومت در برابر نمایندگان کنسرسیوم برای استیفای حقوق ایران را نداشت. هیات کنسرسیوم «ملی شدن» را به عنوان یک امر انجام شده پذیرفت ولی از قبول دیگر اهداف «ملی شدن» به بهانه تغییر یافتن اوضاع و شرایط گذشته و نیز بی نیازی بازار نفت دنیا از خرید نفت ایران امتناع کرد.
در یک مورد وقتی دکتر امینی بعنوان رئیس هیئت مذاکره کننده ایران اعلام داشت «دولت نمیتواند در مقابل مجلس استدلال کند که شرکتهای نفت به خاطر حفظ منافعی که در سایر کشورها دارند حاضر به ادای حق ایران نیستند، نمایندگان کنسرسیوم پاسخ داده بودند «اگر قادر به متقاعد کردن مجلسین نیستید از معامله با ما صرفنظر کنید». به گفته «جان لودن» مدیر کمپانی شل که در جلسات مذاکرات شرکت داشت، امینی مذاکره کننده قابلی بود و در طرح و استدلال برای پیشبرد شرایط ایران، شرافتمندانه میکوشید ولی خود میدانست که ایران در موضع ضعیفی است از این رو برای به دست آوردن سودی بیش از 50 درصد چندان اصرار نمیورزید. طرف مقابل نیز از ضعف ایران کاملا استفاده میکرد و با استفاده از چنین موضعی خواست خود را مطرح مینمود که «یا قبول کن یا برو». به گفته امینی هر بار که او برای کسب شرایط بهتری فشار میآورد، پاسخ میشنید: «اگر شرایط ما را دوست ندارید، بگذارید به خانههایمان برگردیم».(12)
سرانجام قرارداد فروش نفت و گاز معروف به «قرارداد کنسرسیوم» در تاریخ 7 شهریور 1333 به امضای امینی – پیچ (رئیس گروهی كه نمایندگی كمپانیهای نفتی را در مذاکرات برعهده داشت ) رسید. مدت قرارداد 40 سال، یعنی یك دوره 25 ساله با حق تمدید در سه دوره 5 ساله بود و تقسیم عایدات براساس 50-50 بود، وقتی كه قرارداد كنسرسیوم برای تصویب به مجلس تسلیم شد شاه از قوه مقننه خواست كه آن را تصویب كند و آن را قراردادی شرافتمندانه و منصفانه دانست كه در شرایط فعلی بهتر از آن نمیتوان به دست آورد. در 29 مهر1333 این قرارداد به تصویب مجلس شورای ملی و در6 آبان 1333 به تصویب مجلس سنای ایران رسید. مجلس شورا قرارداد را با 113 رای موافق در برابر 5 رای مخالف و یك رای ممتنع تصویب كرد.
پیش از تقدیم قرارداد به مجلس شورای ملی آیزنهاور پیامیبرای شاه فرستاد و از او به خاطر همکاریهای گذشته اش با آمریکا که منجر به امضای قرارداد گردید، قدردانی کرد. در پیام وی آمده بود «... من از نزدیک تلاشهای شجاعانه شما را تعقیب میکردم و میدیدم که در این سالهای سخت گذشته چه استقامت و ثبات قدمیاز خود نشان میدهید، اینک حل مسئله نفت گام بسیار مهمیدر راه تحقق آرمانهای دیرین کشورتان به شمار میرود».
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی.
۲- روح الله رمضانی Iran’s Foroign Policy – 1973 ، انتشارات دانشگاه ویرجینیا، 1975.
۳- روزنامه کیهان 14 آذر 1332.
۴- پدر امیرخسرو، سیف¬السلطنه افشار از دوستان قدیمینخست ¬وزیر فضل¬الله زاهدی بود. به همین جهت امیرخسرو افشار به عنوان کاردار موقت ایران در سفارت لندن به این کشور اعزام شد. وی حدود دو ماه به عنوان کاردار موقت در سفارت ایران در لندن حضور داشت و پس از آن وی به سمت رایزن و نفر دوم سفارت مشغول به کار شد.
۵- خاطرات ایدن، مترجم كاوه دهگان، نشر بهار، 1342.
۶- نشریه وزارت امور خارجه، شماره 7، دوره دوم، 1337.
۷- تاریخ سیاسی معاصر ایران، سید جلال الدین مدنی، انتشارات اسلامی، ج اول، 1361.
۸- گزارش مذاکرات هنری بایرود، معاون وزارت خارجه آمریکا با سفیر بریتانیا در واشنگتن، 25 اوت 1953، 888/00/8-2553.
۹- وزارت خارجه انگلیس، مذاکرات « بیکر » با « فریزر » 26 اوت 1953، 371/98695.
۱۰- تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، فواد روحانی، شرکت سهامیانتشار، 1352.
۱۱- فواد روحانی، همان کتاب، ص 592.
۱۲- مصاحبه اختصاصی مصطفی علم با « جان لودن » 27 ماه می1972.
منابع :
- مصدق سالهاي مبارزه و مقاومت، غلامرضا نجاتی، موسسه رسا، ج 2، 1376.
- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، هوشنگ مهدوی، البرز، 1375.
محمود فاضلی