عفو خلیل طهماسبی از سوی مجلس شورأی ملی
در دوران آغازین مبارزات مردم ایران برأی ملی شدن صنعت نفت، علی رزمآرا نخستوزیر از عوامل بازدارنده بود. رزمآرا به عنوان ژنرال ارتش رژيم شاه و عنصر سرشناس دولت استعماري انگليس هنگامي كه به نخستوزيري كشور رسيد با ملي شدن صنعت نفت ايران به شدت مخالفت ميكرد. خيانتها و انحرافات علني وی در سياست و امور مملكتي سبب شد تا روحانيون و مردم به مخالفت جدي و صريح با او بپردازند. لذا فداييان اسلام به اين تشخيص رسيدند كه اگر اين عنصر وابسته از ميان برداشته نشود در نهضت مردم اختلال حاصل ميگردد. پس از مخالفتهای صریح وی با ملی شدن صنعت نفت، طی دو شب جلسات متوالی از سوی نمایندگان جبهه ملی و رهبران فدائیان اسلام وی سد راه حرکت ملی و مذهبی مردم مسلمان ایران شناخته شد و تصمیم قطعی قتل وی اتخاذ گردید.(1) در پی ملاقات نواب صفوی با آیتالله کاشانی این تصمیم به تصویب او نیز رسید. بدین ترتیب قتل رزمآرا هم از بعد سیاسی و هم از بعد شرعی مجوز لازم را دریافت کرد.(2)
حذف این مهره که در عرف رأیج سیاسی به عنوان «اعدام انقلابی» مطرح گردید، با گلوله خلیل طهماسبی یکی از اعضای فداییان اسلام در 16 اسفند 1329 اتفاق افتاد. در یکی از کتابهای منتشره از سوی فدائیان اسلام آمده است: «ساعت 30 :10 صبح رزمآرا که رئیس دولت بوده و هنوز در حال غرور نظامی و سرمستی مقام خود بوده و طوری وانمود میکرد که وجود او و روح او بزرگتر از تصمیمات انقلابی فدائیان اسلام بلکه ملت ایران و تقدیرات الهی است با حالت تفرعن و تکبر مخصوص به اتفاق بعضی از وزراء و همراهانش وارد مسجد شاه میشود و درست در لحظه ای که پا به مدخل مسجد مینهد دست توانای نواب صفوی از آستین جوانمردی به اسم استاد خلیل طهماسبی خارج شده و یک تیر به جمجمه او رها میکند که مغزش را متلاشی میگرداند و دو تیر دیگر نیز به ریه و شانه او میخورد که در دم جان میسپارد. طهماسبی نیز طبق دستور قبلی رهبر خود اسلحه را بر زمین انداخته و فریاد اله اکبر بلند میکند او را دستگیر نموده و به شهربانی میبرند.»(3)
پس از این واقعه مسیر ملی شدن صنعت نفت هموار شد و فردای همان روز، کمیسیون نفت پیشنهاد ملی شدن نفت را پذیرفت. مجلس شورأی ملی که قبلا از جانب شاه تهدید به انحلال شده بود و حتی از ترس نابودی خود در وقت رأی گیری رزمآرا در تاریخ 5/4/1329 با عده حاضر 104 نفر 94 رأی مثبت به او داده بود در تاریخ 24/12/1329 یعنی 8 روز بعد از کشتن رزمآرا لایحه ملی شدن صنایع نفت ایران را در سراسر کشور به اتفاق آرا تصویب کرد.(4)
خلیل طهماسبی نجار پشت مسجد سپهسالار و عضو شاخص فداییان اسلام بارها به نقل و بیان داستان ترور رزمآرا پرداخت و با صراحت اعتراف نمود که رزمآرا را به قتل رسانده است. طهماسبی که در هنگام قتل رزمآرا 26 سال سن داشت در محافلی که حضور مییافت تحولات سیاسی کشور را از میان بیانات و استدلالهای آیت ا... کاشانی، نواب صفوی و اعضای جبهه ملی پیگیری و ارزیابی مینمود. وی دیدگاه خود را در مورد رزمآرا چنین بیان میکند: «رزمآرا، شخصی بود که در دورانی که در رأس ستاد ارتش قرار گرفته بود، قضیه جنگ آذربایجان را به وجود آورد. رزمآرا کسی بود که یک مشت مسلمان را وادار به جدال کرده و در دوران نخستوزیری خود برخلاف عقیده ملت و برخلاف قوانین خدایی، ملت ایران را در حضور دولت اروپا، بلکه دولت پست، خواه عبارت از روس، انگلیس یا آمریکا باشد، یا هرکس که تجاوز از حقایق اسلام کردند، در مقابل این گونه اشخاص آبروی شش هزار ساله ملت ایران را بریزد و بگوید ملت ایران نمیتواند یک کارخانه سیمان را اداره کنند. البته هر شخصی در مال خود حق دارد و نفت مال ملت ایران است. رزمآرا به نمایندگی از چه اشخاصی میگوید ما نمیتوانیم بهرهبرداری کنیم. من چون تشخیص دادم رزمآرا مردی خائن و وطن فروش بود درصدد برآمدم تا او را، شرش را از سر یک عده مسلمان کوتاه کنم».(5)
نواب صفوی سه روز بعد در اعلامیه مورخ 19 اسفند خود تاکید میکند: «ای پسر پهلوی، و ای وکلاء مجلس شورا و سنا، و ای وزیر تازه وارد، و ای وزراء باقیمانده پوسیده، شما و همکاران شما بدانید که چنانچه سراسر احکام اسلام را طبق کتاب فدائیان اسلام مو به مو اجراء ننموده، تاخیری کنید، خود را به سراشیب جهنم نزدیک نموده و به ریشه حیات خویش تیشههای محکم نواخته اید و اگر کوچکترین جسارتی به ساحت مقدس برادر رشید ما حضرت خلیل طهماسبی نموده و او را تا سه روز دیگر با کمال احترام و عذرخواهی آزاد ننمائید بحساب یک یک شما رسیده به انتقام جنایات سابق و حاضرتان بیاری خدای توانا، دودمانتان را بباد نیستی میدهیم».(6)
از نظر فداییان اسلام، مجموعه رژیم نامشروع بود و علت این که در این میان، رزمآرا مورد هدف قرار گرفت. این بود که او به عنوان شاخص این عدم مشروعیت مطرح بود. از این رو از میان برداشتن وی به معنای اعلام خطر نسبت به کل رژیم محسوب میشد و این مسئله در برنامه حکومت اسلامیِ نواب صفوی به روشنی مطرح شده بود. در جلساتی که جبهه ملی در منزل آیت ا.. کاشانی برگزار میکرد از میان برداشتن دیکتاتوری رزمآرا در دستور کار قرار میگرفت و سران جبهه ملی و کاشانی بر رفتن او تاکید کردند. در یکی از این جلسات سرنوشت ساز که در منزل حاج ابوالقاسم رفیعی (یکی از اعضای فداییان اسلام) برگزار شد، کاشانی تاکید میکند: «خار راه (ملی شدن صنعت نفت) رزمآرا است. اگر رزمآرا از صحنه خارج شود و از میان برود، به طور قطع نفت ملی میشود». مجموع مذاکرات، بحث و استدلالهای مطرح در این جلسات، طهماسبی را به موضوع آگاه میکند و او آمادگی خود را برأی کمک به انجام این امر اعلام مینماید.
طهماسبی، خود در این مورد نقل میکند « موقعی که من میخواستم بروم پی این کار، با کاشانی ملاقات کرده و به او قضیه را گفتم، آن هم گفت « برو ولی اسم مرا نبر». طهماسبی در مورد مجوز شرعی قتل رزمآرا میگوید که موضوع را نزد آیتالله سید صدرالدین صدر، از مراجع تقلید آن زمان بود مطرح کردم. و به وی گفته است که « من مقلد شما هستم، چه بکنم؟ آیتالله صدر هم در پاسخ، به او گفته است: «من در بست کارهای نواب صفوی را تایید میکنم». مهدی عبدخدایی یکی از اعضای فدائیان اسلام در رابطه با فتوای قتل رزمآرا چنین میگوید: «بعد از آزادی خلیل طهماسبی از زندان خلیل به دیدن آقای کاشانی رفت و ایشان بر سر شهید طهماسبی دست کشید، اصلا آقای کاشانی مدعی بود که رزمآرا به فتوای ایشان زده شده است».(7)
به این ترتیب، طهماسبی برأی ترور رزمآرا، اسلحه ای تهیه میکند که ده فشنگ به همراه داشت، او سه فشنگ را جهت آزمایش و تمرین شلیک میکند. چند روزی درپی آن است که رزمآرا را در نزدیکی منزلش به قتل برساند ولی چون تعداد محافظین منزل او زیاد هستند، به تصور این که آنها مجال ندهند و ترور ناکام بماند، از اقدام در نزدیکی منزل منصرف میشود و منتظر باقی میماند که فرصت مناسب تری بیابد تا این که شب قبل از ترور، اطلاع پیدا میکند. رزمآرا صبح در مسجد شاه جهت مراسم ختم آیتالله فیض شرکت میکند.
به گفته طهماسبی، نخستوزیر هنگام ورود به مسجد که حدود ساعت 45/ 10 دقیقه بود، از کنار وی (پشت صف پاسبانان قرار داشته است) میگذرد. در این هنگام، او اسلحه را بیرون میکشد و با شلیک سه تیر به زندگی وی خاتمه میدهد. درحین شلیک تیر چهارم اسلحه گیر میکند و گلوله خارج نمیشود. از این رو، اسلحه را به زمین میکوبد و فرار میکند. در حین هجوم پاسبانها، با حرکت دادن کاردی که همراه داشته، آنها را دور میکند، ولی در نهایت دستگیر شده و به کلانتری منتقل میشود. رزمآرا، را به بیمارستان سینا منتقل میکنند، اما قبل از این که پزشکان بتوانند کاری صورت دهند، جان میسپارد، در اولین بازجوییها، طهماسبی به قتل اقرار نمیکند و نگران آن است که مبادا رزمآرا نجات یابد. وی حتی از بردن نام اصلی خود اجتناب میکند. سید محمد واحدی یکی دیگر از فدائیان اسلام در این رابطه میگوید: «فدایی اسلام، نابود کننده دشمنان اسلام و ایران، عبدالله موحد رستگار هستم. این اولین جملهای بود که در کلانتری در پاسخ به سؤال مامورین میگوید و عین آن را در جرأید عصر در آن روز نقل کردند. البته نام اصلی ایشان خلیل است ولی نام وصفی خود که عبارت است از «بنده خدا و یکتاپرست و رستگار» است، بیان میکند».(8)
طهماسبی نقل میکند: «دَه پاسبان و چهار مامور آگاهی در آنجا مراقب من بودند. روز بعد مرا به اطاق بهرامیبردند در آنجا ناگهان، صدای روزنامه فروشی را شنیدم که در خیابان با فریاد خبر کشته شدند رزمآرا را میداد. مطمئن شدم کار رزمآرا تمام شده است». به دنبال این خبر، طهماسبی با صراحت اقرار میکند« آگاهانه تشخیص داده است که رزمآرا خائن است و او را به قصد خدمت به مملکت به قتل رسانده است».
مدتی بعد که قرار بود دادگاه محاکمه طهماسبی تشکیل گردد نواب صفوی او را از تعیین وکیل منع کرد و گرفتن وکیل را مؤثر دانستن غیر خدا و شرک دانست. در آن زمان افکار عمومی جامعه نیز همین نظر نواب را تائید میکرد. مواضع آیتالله کاشانی در آن شرأیط که رزمآرا کشته شده بود دارأی اهمیت ویژه ای است. وی با شرکت در یک مصاحبه مطبوعاتی صریحا اعلام کرده بود که قاتل رزمآرا باید آزاد شود، زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش انجام شده است و در حقیقت حکم اعدام وی را ملت صادر کرده و خلیل طهماسبی اراده ملت ایران بوده است.(9)
در 16 مرداد ۱۳۳۱ هنگامیکه جبهه ملی در مجلس در اوج قدرت بود، به وسیله نمایندگان دوره هفدهم و در زمان زمامداری دکتر مصدق طرح عفو از سوی 27 نماینده سرشناس مجلس تهیه و تصویب شد که خلیل طهماسبی را پس از 20 ماه از زندان آزاد میکرد. این ماده واحده تاکید داشت: «چون خیانت علی رزمآرا و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است، بر فرض اینکه قاتل او خلیل طهماسبی باشد، از طرف مردم ایران بیگناه شناخته شده و تبرئه میشود». آنگاه در تاریخ 19 آبان 1331 این قانون به توشیح شاه رسید و خلیل طهماسبی مطابق تمایل مردم با استقبال گسترده مردمی از زندان آزاد شد. با تصویب این طرح و توشیح آن توسط شاه، خانواده رزمآرا با نوشتن نامهای به شاه به این اقدام اعتراض نمودند. افکار عمومیجامعه و به تبع آن شخصیتهای بزرگی مثل آیتالله کاشانی بعنوان رئیس مجلس و برخی از اعضای جبهه ملی، خلیل طهماسبی را منجی کشور و رزمآرا را خائن به مملکت معرفی کردند و شاه نیز به ناچار نظر آنها را پذیرفت. گفته میشود وضع روحی و اخلاقی او بعد از آزادیش از زندان که دارأی عالی ترین درجه شهرت شده بود با قبل از شهادتش هیچگونه تفاوتی نداشت.
طهماسبي پس از تصويب قانون معاف شدنش از مجازات، 27 آبان سال 1331 در مصاحبه با مطبوعات گفت: «خيانت رزمآرا به وطن، بر ما (جمعيت فدائيان اسلام) محرز شده بود و من برانداختن او را برعهده گرفتم. پيش از انجام ترور، خانوادهام را از محل سكونتشان نقل مكان دادم زيرا اطمينان داشتم كه پس از رويداد آنان را زجر و شكنجه مي دادند. شب قبل از آن به خانه نرفتم و روز حادثه به مسجد رفتم كه قرار بود رزمآرا براي شركت در مراسم ترحيم آيتالله فيض به آنجا بيايد. هنگام ورود رزمآرا به مسجد، ماموران انتظامي مردم را از مسير او دور ساختند. يك مامور پليس مرا براي دور شدن هل داد و دست بر سينه ام گذاشت. دستش به سلاح كمري من كه در جيب بغل بود خورد ولي متوجه آن نشد. من همچنان در صف اول بودم كه رزمآرا به سه قدمي ام رسيد و رد شد كه به سويش دويدم و سه گلوله به او زدم. گلوله چهارم در لوله تپانچه گير كرد ماموران بر سرم ريختند و مرا كه قصد مقاومت نداشتم زير مشت و لگد قرار دادند كه از حال رفتم و تا دو روز چيزي نفهميدم. پس از بهوش آمدن، نگراني من از اين بود كه رزمآرا زنده مانده باشد كه روز بعد با اخباري كه به گوشم رسيد اين نگراني ام رفع شد. من خودم را آماده مردن كرده بودم و باكي از اعدام شدن نداشتم و حتي جملاتي را كه مي خواستم زير چوبه دار بگويم در ذهن آماده كرده بودم. در زندان بودم كه ملت پيروز شد و نمايندگان آن (مجلس) مرا از مجازات معاف و آزاد كردند».
طهماسبی پس از آزادی از زندان در گفتگو با مجله «تهران مصور» ماجرأی ترور را چنین توضیح میدهد: «(پس از انجام ترور) چند قدمی بطرف دالانی که از مسجد به طرف بازار بزازها میرود دویدم، هیچکس آن موقع جرات نکرده بود مرا تعقیب کند وقتی به دالان رسیدم چند بار با صدای بلند تکبیر گفتم. وقتی از دلان مسجد خارج شدم چند بار فریاد زدم: «زنده باد اسلام، جاوید باد اسلام، مرگ بر دشمنان اسلام» مثل اینکه خدا نمیخواست از آنجا بروم، به این جهت هیچ تلاشی برأی فرار نکردم در این موقع خون زیادی از سرم جاری شده بود، چون شنیده بودم که حضرت امیر المومنین علی علیه السلام فرموده بودند در جنگها خون به صورتتان بمالید تا زردی چهره تان را دشمن نبیند. من با آنکه رنگ نپریده بود معهذا دستم را به صورتم کشیدم، بطوری که که خون همه چهره و محاسنم را گرفته بود...».(10)
طهماسبی در رابطه با تلاشهای صورت گرفته برأی آزادی خود چنین چنین میگوید: «یکماه بعد از مرگ رزمآرا شنیدم که ملت مسلمان ایران مخصوصا مردم رشید تهران برأی آزادیم میکوشند. بالاخره بعد از چند ماه بمن اطلاع دادند که تلاش برأی آزادی من وارد مرحله جدیتری شده است تا آنجا که بالاخره آزادی من جامه عمل پوشید. با اینحال هنگامیمن خود را به تمام معنی آزاد و خوشبخت میدانم که ببینم ملت ایران سعادتمند و خوشبخت است و دیگر اینهمه فقر و بدبختی و بیچارگی در مملکت ما وجود ندارد».(11)
با اين كه طهماسبي طبق قانون مصوب مجلس از مجازات معاف شده بود، پس از سوء قصد به جان حسين علاء در همان مسجد، وی به همراه نواب صفوی، سید محمد واحدی و مظفر علی ذوالقدر از جمعيت فدائيان اسلام در تاریخ 27 دی 1334 اعدام شد. طهماسبی هنگام شهادت 33 سال داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱-احزاب سیاسی ایران، محمود تربتی سنجابی، انتشارات آسیا، 1375 ص 131 و فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه، سیدهادی خسرو شاهی، انتشارات اطلاعات 1375، ص 113
۲-ناگفتهها، خاطرات شهید مهدی عراقی، موسسه رسا 1370، ص77 -72
۳-سید مجتبی نواب صفوی، انتشارات منشور برادری، 1360، ص 55
۴-سید مجتبی نواب صفوی، انتشارات منشور برادری ص 56
۵-اسرار قتل رزم آرا، محمد ترکمان، انتشارات رسا، 1370، ص 138
۶-سید مجتبی نواب صفوی، انتشارات منشور برادری ص 56
۷-مروری بر تاریخچه فداییان اسلام، خاطرات محمد مهدی عبدخدایی،مرکز اسناد انقلاب اسلامیص 98
۸-مجله خواندینها، شماره 19 سال شانزدهم ( 1334 )
۹- تاریخ سیاسی معاصر ایران، سید جلال الدین مدنی، انتشارات اسلامی1361، ص 354
۱۰-مجله تهران مصور 30 آبان 1331 شماره 484
۱۱-همان منبع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
- سید مجتبی نواب صفوی، انتشارات منشور برادری، 1360
- جمعیت فدائیان اسلام، داوود امینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381
- مروری بر تاریخچه فداییان اسلام، خاطرات محمدمهدی عبدخدایی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379
- اسرار قتل رزمآرا، محمد ترکمان، انتشارات رسا، 1370
محمود فاضلی