|
یک استکان چای با میهمان صخرهها
|
دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي در مهرماه 1390 میزبان کتابی شد که از ماهها قبل مرتضی سرهنگی نوید حضورش را داده بود. مدير دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري در نشستي که در سال 1389 برگزار شد، از همکاري با نيروي هوايي در تدوين مجموعه کتاب هايي درباره خاطرات خلبانان اين نيرو خبر داده و تاکيد کرده بود که 10 عنوان کتاب از خاطرات خلبانان نيروي هوايي در دوران جنگ تحميلي که دچار سانحه شده و مجبور به ايجکت* ( فرود اضطراري) شدهاند منتشر خواهد شد. پیشقراول این گروه با عنوان «مهمان صخرهها» راهی بازار شد و راوی خاطراتی است که سرهنگ خلبان محمد غلامحسینی از دل نبرد با نیروهای عراقی و کرد به یادگار دارد. تدوین این کتاب را خانم راحله صبوری انجام داده است. او که پیش از این با خاطرات سید ابوالفضل کاظمی در کتاب کوچه نقاشها خوش درخشیده بود، این بار خود را با چالشی جدید مواجه نموده است. یک قلم زنانه وارد محیطی می شود که سرتاپا خشن و مملو از واژههای فنی و لغات بیگانه هوانوردی است. او در کتاب قبلی خود با یک راوی خوش بیان از دل جامعه طرف بود که می توانست به راحتی خاطراتش را به همه منتقل کند. صبوری در کتاب کوچه نقاشها روی زمین بود. راوی کتاب اول او سید ابوالفضل کاظمي، يک رزمنده گردان بود که درعمليات هاي مختلف حضور داشت و خواننده در جاي جاي کتاب مي توانست صداي توپ و گلوله و باروت را حس کند. اما در کتاب «مهمان صخرهها» همه چیز فرق می کند. راحله صبوری وارد یک دنیای متفاوت می شود. او دیگر روی زمین نیست. راوي او يک خلبان است و هیچ صدایی از گلوله باران ها و خمپاره و غيره به گوش نمیرسد. يشتر روايت کشمکش جنگنده ها با هم، تبادل واژه های نظامی مخصوص نبرد های هوایی، اوجگیری، شیرجه و سقوط و انواع و اقسام درگيري در آسمان است. حتی خود او در مقدمه کتاب به این ناهمگونی اشاره میکند:" بازروایی خاطراتش برای کسی مثل من که از ارتفاع و بلندی هراس دارم و هرگز تصورش را نمی کنم روزی در یک جنگنده مافوق صوت بنشینم و از ارتفاع چند هزار پایی شیرجه بزنم و اوج بگیرم و بر فرض محال ایجکت کنم، فضای ناهمگونی را ایجاد کرده بود. این فضای غیر حرفه ای و نا آشنا راوی را بر آن داشت تا جایی که می تواند از گذشته، زندگی حرفه ای، آمال و احساساتش بگوید و بعضی مسائل حرفهای را با صبر و حوصلهای ستودنی کالبد شکافی کند..."(مقدمه، صفحه 11) قدم بعدی را خود خانم صبوری برداشت که آشنایی با واژه ها فنی و بیگانه و قرار گرفتن در حال و هوای نبرد فضایی بود. صبوری برای آشنایی با حجم زیاد واژههای فنی از چندین منبع استفاده کرده است؛ با خود راوی، سایتهای اینترنتی، کتابها و دکتر احمد مهرنیا که کتاب حمله به الولید به تدوین او چند وقتی است در قفسههای کتابفروشی هاست. این کتاب حاصل بیش از پانزده جلسه مصاحبه تدوینگر با سرهنگ غلامحسینی است که پس از انجام مصاحبه های تکمیلی با پدر راوی، همسر شهید سرگرد خلبان سعید هادی مقدم (هم پروازی خلبان غلامحسینی)، سرتیپ دوم خلبان سیاوش شمشیری و یکی از اعضای سابق حزب دموکرات کردستان به مرحله تدوین رسید. غلام حسيني یکی از خلبانانی است که در دوره پهلوی برای آموزش به آمریکا فرستاده شده بود. او پس از انقلاب بر خلاف بسیاری از هم دورهای های خود به ایران بازگشت و بلافاصله وارد فضای جنگ گردید. قسمت اصلی داستان غلامحسینی در عمليات والفجر 2 است که وظيفه حفاظت از پوشش هوايي کرمانشاه را برعهده داشت. او و همرزمش سعید هادیمقدم در اواسط اين عمليات در آسمان با چند جنگنده عراقي درگير ميشوند و تعقيب و گريز آنها در آسمان شروع مي شود. این نبرد هوایی آنها را مجبور میکند که به سمت کردستان و مرز آذربايجان غربي بروند. در مرز کردستان توسط جنگندههاي عراقي مورد اصابت موشک قرار ميگيرند و جلوي هواپيما یکباره غرق در آتش میشود. سعيد هادي مقدم هم مورد اصابت ترکش قرار ميگيرد و نمیتواند از چنگال لاشه مشتعل فرار کند و به همراه هواپیما سقوط میکند. اما غلامحسيني با وجود جراحتش موفق به ايجکت (فرود اضطراري) ميشود. البته در این ایجکتِ خطرناک، بخت هم با او یار بود. گرچه از چاله در امدن همانا و در چاه افتادن همان. غلامحسيني بعد از رهایی از چنگال آتش ناخواسته وارد حوزه استحفاظي حزب دموکرات کردستان مي شود و توسط اين گروه به اسارت در ميآيد. او از تیرماه تا آبان ماه در اسارت این گروه بوده و بعد آزاد میشود که بخش عمدهای از خاطرات کتاب به روایت این دوران اختصاص دارد. نمیتوان روایت این کتاب را یک نمونه تاریخ شفاهی محض قلمداد کرد. چون همانند بسیاری از آثار منتشره حوزه هنری اثری از مصاحبه کننده در آن نمیبینیم. روایت به صورت اول شخص تعریف میشود و انگار که خود راوی حوادث را تعریف میکند. این نوع روایت جنبه ادبی بیشتری دارد و تدوینگر در روانتر کردن آن دست بازی دارد. البته خود غلامحسینی کلام شیرینی دارد و به این نکته هم باید توجه داشت که در هر صورت، خاطرات یک خلبان از جنگها و تعقیب و گریزهای هوایی، به خودی خود گیرا و جذاب هستند. در ورای تمامی این مطالب، با موضوع بکر و جدیدی همچون حزب دموکرات و روابط حاکم بر کردهای منطقه آشنا میشویم که به خودی خود این جذابیت ها را دوچندان میکند. خاطرات کتاب از دوره نوجوانی راوی آغاز میشوند و سپس وارد کشمکشهای مربوط به آموزش در نیروی هوایی ایران و آمریکا میشوند. سپس راوی از روزهای اول پیروزی انقلاب در ایران میگوید. تا اینکه اولین غرش هواپیماهای عراقی به گوش میرسد و ما را وارد فضای جنگ میکند. از اینجا به بعد، تکه اصلی پازل خاطرات ورق میخورد. ما با خلبان غلامحسینی وارد آموزشهای جنگی با فانتوم اف- 4 می شویم، درگیر جنگ میشویم، هدف قرار میگیریم، اسیر میشویم، اسارت میکشیم و در نهایت آزاد میشویم و به خانه باز میگردیم. خواننده در تمامی صفحات کتاب میهمان صخرهها، در سطحی از هیجان و کشمکش قرار دارد که همین کشمکش او را تا آخر کتاب به جلو میراند. در کتاب مهمان صخرهها، نکات فنی به پانویسها ارجاع داده شدهاند. اسناد و تصاویری هم در انتهای کتاب وجود دارند و ما را با مدارک، دوستان، اعضای خانواده، همتیمیها و هواپیماهای مورد آموزش راوی آشنا میکنند. مختصر زندگینامهای هم از شهید هادی مقدم در این ضمیمه الصاق شده است. کتاب 372 صفحه دارد و اولين اثر از مجموعه 10 جلدي خاطرات خلبانان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي است که توسط دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي توليد و در تيراژ 2500 نسخه توسط انتشارات سوره مهر انتشار يافته است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ eject*
احمدرضا امیری سامانی
|