هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 42    |    20 مهر 1390

   


 

مصاحبه با نویسنده تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی


چهارمحال و بختياري ميزبان پانزدهمين كارگاه تاريخ شفاهي


نگاهی دیگر پیرامون خاطره، خاطره‌نگاری و تاریخ (شفاهی) جنگ/ دفاع مقدس٭


خاطرات «صدر» از سال‌هاي 1360 تا 1364 كامل مي‌شوند


آزادگان گيلاني از دوران اسارات مي‌گويند تا کتاب شود


تستیمونیوس (TESTIMONIOS)


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا -21


نیروی انتظامی سه هزار ساله‌ی ایران


خاطره، تفنن یا ضرورت؟


خاطرات مرده


تابلویی از خاطرات دور


اگر یک مجتهد روشنفکر صدراعظم می‌شد...


تجلی نقش زنان در جنگ


دستور تاریخی مصدق به وزیر فرهنگ کابینه


 



خاطره، تفنن یا ضرورت؟

صفحه نخست شماره 42

خاطرات را می‌توان از دو منظر فردی و جمعی ارزیابی کرد. خاطرات فردی بیانگر زیست ـ جهان فردی و حامل تجربیات فرد با دگر افراد است. و البته با ربطی که میان این تجربیات با کلان ـ تجربیات اجتماعی و تاریخی وجود دارد می‌توان از طریق خاطره‌نویسسی افراد شاخص، به بخشی از تجربیات تاریخی نسل‌های پیشین پی برد. اما اهمیت خاطره و خاطره‌نویسی در زیست جهان فردی همچنان استقلال و جذابیت خود را حفظ می‌کند. کافی‌ست به حالت روان‌شناختی که در فرد به هنگام عکس گرفتن با یک فرد مشهور و شاخص ایجاد می‌شود دقت کنید تا به ارزش خاطره برای فرد پی ببرید. چرا افراد از عکس گرفتن با اشخاص مشهور لذت می‌برند؟ چرا آن عکس را به دیگران نشان می‌دهند؟ و چرا آن عکس را تا مدتها و گاه تا پایان عمر نگه می‌دارند؟ دقت در این پرسش‌ها نکات مهم نهفته‌ای در خاطرات و خاطره‌نویسی را روشن می‌سازد. فرد وقتی با فرد مشهور یا قهرمان مورد علاقه‌اش (در سینما یا ورزش یا در ادبیات و فرهنگ) عکس می‌گیرد صاحب یک هویت تازه می‌شود، هویتی که از طریق فرد مشهور به فرد طرفدار انتقال می‌یابد. به عبارت دیگر سوژه انسانی بی‌آنکه تجربیات سوژة ابژه شده را از سر گذرانده باشد صاحب تمام خاطرات تاریخی او می‌شود و این همه با گرفتن یک عکس انجام می‌شود. این عمل یعنی ابژه‌سازی دگر سوژه‌ها برای هویت‌سازی سوژگی خود، با روش‌های دیگری هم انجام می‌شود؛ از عکس گرفتن با افراد مورد علاقه (کودکان، کهنسالان، نامزد، دوست، همسر و هم‌محلی) تا تبعیت از اسطوره‌های ایدئولوژیک، تئولوژیک و سیاسی که باعث می‌شوند سوژه، به نوعی دیتا و اطلاعات هستی‌بخش برای تقویت هویت نوین سوژگی خود دست یابد بطوریکه با گذشت زمان این دیتاهای حاضر و آماده بتدریج به خاطراتی باارزش تبدیل می‌شوند و فرد با یاد کردن از آنها حس نوستالژیک را نیز تجربه می‌کند. حس نوستالژیک، احساس اضطراب در به خطر افتادن هویت‌سازی سوژه است که دقیقاً برخلاف حس زیبای هویت‌سازی عمل می‌کند. آنچه در این میان عمل می‌کند مجموعه دیتاها و اطلاعاتی‌ست که هم به صورت عکس، صدا، و اشیا و هم بصورت تجربیات مشترک در زندگی، ذهن و حافظه فرد باقی می‌ماند و فرد با مراجعه به آنها حس آرامش ناشی از تلفیق هستی خود در هستی دیگری (سوژه‌ای که اینک به ابژه تبدیل شده) را تجربه می‌کند. خاطره‌نویسی، ابژکتیو کردن و عینی‌سازی همین حس خوشایند است و فرد از این طریق هویت نوین هستی شناختی خود را به دیگران منتقل می‌سازد تا باز هم با شرکت دادن دیگری در تجربیات خود، هویت دیگری بیابد و خود را در هستی ماناتر و ریشه‌دارتر سازد. علت این تلاش دائمی و لذت‌بخش انسانی میل به ماندن و ترس از مرگ یا فراموش‌شدگی‌ست. بنابراین فرد، ناخودآگاه سعی در ریشه دواندن در هستی دیگری دارد تا با این عمل، حل شدن هستی خود در هستی مطلق را امکان‌پذیر سازد. مثنوی مولوی را می‌توان نمونه اعلای خاطره‌نویسی فردی دانست که می‌خواهد هستی‌اش را با هستی مطلق ترکیب کند، به عبارت دیگر مولوی مرتباً با هستی مطلق عکس می‌گیرد و به ما می‌گوید ببینید من با هستی زنده و جاودان چه عکس‌های قشنگی گرفتم! و تا زمانی هم که ما با دیدن عکس‌های مولوی در کنار وجود زنده، جاودان و هشیار لذت می‌بریم در حال تداوم دادن هستی مولوی در هستی خودمان هستیم و البته این مولوی‌ست که هم در حیاتش و هم پس از حیاتش مرتباً در حال منبسط‌ شدن و ریشه‌دواندن در هستی جاودان است و جالب آنکه دیگران هم همین کار را با مولوی می‌کنند یعنی کنار او می‌ایستند و با او عکس می‌گیرند و به دیگران هم نشان می‌دهند. تزئین کردن یک مطلب یا سخن یا عمل با شعری از مولوی یا حافظ به همین معناست. در این نحوه عمل دو اتفاق می‌افتد که یکی مربوط به خود سوژه است و دیگری مربوط به تاریخ است. درست شبیه تولید مثل کردن آدمیان که از یکسو خود را تکثیر می‌کنند و با بوجود آوردن فرزندان تجربیات نوینی را به زندگی خود وارد می‌کنند و با هویت تازه‌ای به هستی وصل می‌شوند اما از طرف دیگر نسل را ادامه می‌دهند بی‌آنکه خود بدانند. خاطرات و خاطره‌نویسی هم همین کار را می‌کند. خاطرات ضمن آنکه هویت هستی شناسانه سوژه را سامان می‌دهد حافظه تاریخی را هم به سامان می‌کند و از همین جاست که منظر فردی خاطرات و خاطره‌نویسی به منظر جمعی خاطرات و خاطره‌نویسی تبدیل می‌شود و تفنن خاطرات را به ضرورت خاطره‌نویسی تبدیل می‌کند. ضرورت خاطره‌نویسی همان است که امروزه به آن جمع‌بندی‌های تاریخی و اجتماعی هم می‌گویند. به تاریخ بیهقی نگاه کنید تا لذت روان‌نویسی و شیوانویسی را در بیهقی ببینید که چگونه او خود را به کمک استعداد نوشتاری و قدرت والای نویسندگی‌اش جاودانه می‌کند (منظر فردی) و از طرف دیگر سندی والا از بخشی از تاریخ ایران را برای نسل‌های بعد بویژه برای مورخین به تصویر درمی‌آورد. (منظر جمعی). همین وضعیت را می‌توانید در خاطرات روزانه محمدعلی فروغی ببینید. با خواندن خاطرات او گوئی به جای او زندگی می‌کنید و گوئی فاصله شما با زمان نگارش یادداشت‌های او بطرز حیرت‌انگیزی از میان می‌رود.
اگر میل به خاطره‌سازی و خاطره‌نویسی نبود؛ اگر میل به اشتراک‌گذاری هستی فرد با هستی دیگران نبود؛ اگر لذت ابژه‌سازی دگر سوژه‌ها به منظور گسترش هستی سوژه‌گی خود نبود، تاریخ به آلزایمر دچار می‌شد. بنابراین وحشتناک‌ترین جامعه، جامعه‌ای نیست که در آن دیکتاتوری حاکم باشد، بلکه وحشتناک‌ترین جامعه، جامعه‌ای‌ست که در آن خاطرات گم شود. جامعه وحشتناکی‌ست اگر در آن به جای تولید خاطرات، نگارش آنها و آرشیو و منتقل کردنشان، شاهد نابودیشان باشیم. چنین جامعه‌ای نه لذت گسترش هستی‌شناختی در زمان حیات خود را می‌چشد و نه از خود خاطره‌ای به جا می‌گذارد که دیگران با آن هویت نوین هستی‌شناسانه را تجربه کنند. چنین جامعه‌ای در تاریخ گم می‌شود. به همان صورت که تمدن‌های بسیاری در گذشته بودند و اینک نیستند و در تاریخ گم شدند. همانطور که خاطره‌سازی و خاطره‌نویسی و انتقال خاطرات، هویت زیبای هستی‌شناسانه در فرد ایجاد می‌کند، گم شدن خاطرات نیز بخشی از هستی فرد را میمیراند. این حس میرائی را افراد جامعه زمانی که چهره شاخص و محبوب و مشهوری را از دست می‌دهند بخوبی تجربه می‌کنند. با مرگ هر خاطره یک ستون اتکای افراد از بین می‌رود. مرگ هر خاطره، مرگ یک بخش از تولید زندگی‌ست.
دست‌کم سه عامل در تولید خاطره، خاطره‌نویسی و انتقال خاطرات به نسل‌های بعد نقش دارند، اول: احترام به گذشته و ضرورت به رسمیت‌شناختن نگاه تاریخی، دوم: نگارش تجربیات زیستی، فکری و سوم: به اشتراک گذاشتن تجربیات خاطره‌انگیز فردی و تاریخی.
ایران امروز در هر سه بخش با فاجعه روبروست.

محسن خیمه‌دوز

منبع: ماهنامه انشا و نویسندگی ش 9، تیر 1390، ش 9 ص 10


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.