|
گفتوگو با نویسنده کتاب «مردمنگاری سفر»
|
مطالعه فرهنگهای دیگر، خودشناسی است
سفرنامهنگاری و زندگینامهنویسی از شیوههای مرسومی است که اغلب سیاستمداران، سیاحان یا تجار قدیمی به آن توجه داشتند. در روزگار کنونی هم سفرنامههایی داریم که در آن خاطرات مسافران به صورت تکبعدی یعنی از نگاه مؤلف اثر انعکاس مییابد. در این میان جای خالی سفرنامه یا شرححالنویسی که اوضاع زمانه و مردم آن سامان را با نگاهی علمی یا تطبیقی انعکاس دهند، احساس میشود. دکتر نعمتالله فاضلی، دانشآموخته انسانشناسی از انگلستان و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در این زمینه کتاب «مردمنگاری سفر» با عنوان فرعی «توصیفی از انسانشناختی از فرهنگ و جامعه غرب» را از سوی نشر آراسته در حجمی حدود 800 صفحه و نزدیک به دو ماه گذشته منتشر کرده است؛ کتابی که با نثری طنزآلود اوضاع اجتماعی ایران را با برخی از کشورهای اروپایی مقایسه و ویژگی مردم این جوامع را بررسی میکند. گفتوگو با این مؤلف را در ادامه میخوانید.
تفاوت بارز این اثر با سایر آثار این حوزه چیست و دلیل اقبال خاص آن را طی مدت زمان کوتاهی پس از نشر، در چه میدانید؟ این کتاب، داستان تجربههای من از زندگی در انگلستان و مسافرتهایی است که طی دوران تحصیل و اقامتم در اروپا در سالها 2000 تا 2005 میلادی و سفر به ایتالیا، آمریکا و... داشتم. این نوشتار از آن جهت که زندگینامه و سفرنامهای است با نثر پاکیزه و برای مخاطبان ایرانی به رشته تحریر درآمده، میتواند برای مخاطبانی که روایتهای مشخصی از مسایل مختلف را میپسندند، جالب توجه باشد. اغلب سفرنامهها و زندگینامههای موجود توسط ادبیان و سیاستمداران به رشته تحریر درآمدهاند. از اینرو بیشتر رویکردی ادبی یا سیاسی دارند. در حالی که با توجه به ادیب یا سیاستمدار نبودن بنده، این اثر، «مردمنگاری سفر» سبکی متفاوت و به صورت روایی ـ تحلیلی پیدا کرده است.
به عنوان پژوهشگر مطالعات انسانشناسی و مطالعات فرهنگی، چه رویکردی را برای مکتوب کردن خاطرات خود اتخاذ کردید؟ تلاش کردم در این اثر، داستان تجاربی را که در غرب داشتم با کمک مفاهیم علوم اجتماعی تفسیر و تحلیل کنم و نکتهای که بر این اثر زیبایی بخشید را سبک روایی و تحلیلی آن میدانم. همچنان که سعی کردم در این کتاب به نوعی درباره ایران هم صحبت کنم. از این رو سراسر کتاب مقایسهای میان جامعه ایران و غرب است. با این توصیفات کتاب نوعی گفتوگوی میان خود و دیگران محسوب میشود که با بیان سیستم فرهنگی ایران، نگاهی تطبیقی به جامعه غرب و کشور بریتانیا دارد؛ کشوری که حدود پنج سال در آن اقامت داشتم. این اثر به نوعی نقدهایی درباره فرهنگ ایرانی یا غربی دارد و تلاشی برای نشان دادن این نکته است که برداشتهای ما در شناخت غرب واقعبینانه نبوده یا کاستیها و نواقصی دارد. با آگاهی از این نکته سعی داشتم دیدگاهی واقعبینانه نسبت به هر دو جامعه داشته باشم. از اینرو تمام تلاش خود را به کار گرفتم تا این مردمنگاری یا سفرنامهنویسی با تمامی آثار این حوزه متفاوت باشد.
آیا این اثر نگاهی تخصصی دارد یا عامه مخاطبان هم میتوانند از مباحث آن استفاده کنند؟ با وجود آن که سنت مطالعه غرب در ایران سنتی دیرپاست، کمتر سراغ داریم یک جامعهشناس یا انسانشناس براساس تجارب طولانی مدت از زندگی در غرب، تجارب خود را تبیین کرده باش. علاوه بر نگاه علمی به مسایل مختلف، کوشیدم متن اثر به گونهای باشد که برای خواننده عام و غیرمتخصص، دلنشین، زیبا و پذیرفتنی باشد. در این مسیر با استفاده از تکنیکهای ادبی و طنز، ارایه تصاویری زنده در راستای برقراری ارتباطی دوسویه با محیط، گزارشی به رشته تحریر درآورم که برای عموم مردم باورپذیر باشد. اکنون که حدود دو ماه از انتشار این اثر میگذرد، علاوه بر منتقدان علوم اجتماعی، عموم مخاطبان نیز استقبال خوبی از این اثر داشتهاند؛ به گونهای که تاکنون چهار نشست در دانشگاههای تهران و مازندران در نقد و بررسی این کتاب برگزار شده است. از نظر من این کتاب که دوازدهمین اثرم است، خیلی زود موفق شد جایگاه خود را در بازار کتاب و در میان نویسندگان، مخاطبان و منتقدان باز کند. جالب است، به دلیل نثر اثر بسیاری از خوانندگان و اقشار گوناگون جامعه با مطالعه آن به وجد آمدند. به نقل از یکی از دوستان پژوهشگرم؛ این کتاب علوم اجتماعی را بر سر سفرههای مردم آورد! همچنین به واسطه تألیف این کتاب ارتباطات گسترده با سایر اقشار جامعه و خوانندگان اثر پیدا کردم.
نقطه ثقل اثر یا خواندنیترین بخش این سفرنامهنگاری را چه میدانید؟ برای من که نویسندهام دشوار است بگویم کدام بخش را زیباتر میبینم. با این حال سومین فصل کتاب که «مردمنگاری یک بیماری و بیماری یک مردمنگار» نام دارد را جالبترین بخش این کتاب میدانم. این بخش داستان بستری شدنم در یکی از بیمارستانهای لندن را روایت میکند که طولانی است و بسیاری از خوانندگان از آن استقبال خوبی داشتهاند. در حقیقت این بخش نوعی روایت و تحلیل از نحوه برخورد با یک بیمار در غرب و مقایسه آن با نحوه درمان بیماران و برخورد پزشکان، سازمان تأمین اجتماعی، پرستاران و خدمات درمانی ایران است.
چرا از لحنی متفاوت و طنزپردازی برای نگارش تجارب خود در حوزه علوم اجتماعی استفاده کردید؟ این کتاب لحنی طنزامیز دارد البته قصدم طنزپردازی نبود، بلکه طنزهای متن در دل واقعیتها و تجاربیاند که هر فردی در زندگی خود با آن مواجه میشود. البته در نگارش «مردمنگاری سفر» اهداف مختلفی داشتم. نخستین هدفم مطالعه فرهنگ و مردم سرزمین دیگر با توجه به اختلافات فرهنگی بود، چرا که این موضوع از موضوعهای اصلی علم انسانشناسی به شمار میآید. از اینرو در این مسیر با نگاه شرقی به بازشناسی جامعه غرب پرداختن و حضور در اروپا را به دلیل ادامه تحصیل، فرصتی مغتنم برای تولید متنی مردمنگارانه و انسانشناسانه دیدم. پیش از آن که برای ادامه تحصیل راهی لندن شوم، متوجه شدم بسیاری از مطالب و آگاهیهایی که از طریق رسانهها یا مکتوبات خوانده یا شنیده بودم درست نبودند، از این رو تصمیم گرفتم بنویسم چه چیزهایی را از غرب میشناسیم که واقعیت ندارد و تصورات غیر واقعی قبلی خود را هم تصحیح کنم. آنچه در طول زندگی در جامعه غرب به آن دست یافتم، موجب شد بینش خود را درباره یک فرهنگ عمق بخشم و دریابم زمانی که مطلبی را مینویسیم، لذت آگاهی را به طور مضاعف درک خواهیم کرد. با نوشتن، شناخت بیشتری نسبت به گذشته خواهیم یافت و درمییابیم که با خلق اثر در مقایسه با قبل خودمان چه تغییراتی پیدا کردهایم. نوشتن یک فرصت برای بازاندیشی و تأمل در خود است و علاوه بر آن نوشتن درباره فرهنگهای دیگر فرصتی برای اندیشیدن درباره فرهنگ خود و دیدن خود در آیینه اندیشه دیگری است، از اینرو میتوان گفت که مطالعه فرهنگهای دیگر راهی برای خودشناسی است.
آیا نوشتن از فرهنگهای دیگر و مقایسه با جامعهای که در آن پرورش یافته و بسیاری از وقایع آن برای ما درونی و باورپذیر شدهاند، آسان بود؟ گمان میکنم هر فردی که میخواهد درباره فرهنگ دیگری سخن بگوید یا بنویسد با محدودیتهایی مواجه است، اگرچه این کتاب حجیم با مجموعهای از محدودیتهای روبهروست و خواننده نباید انتظار داشته باشد با خواندن این اثر همه چیز را درباره غرب دریابد. در نگارش مطالب این کتاب گزینشی عمل کردم و ادعا نمیکنم گزارشی کاملاً عینی، بیطرفانه یا بدون کاستی باشد. همچنین یادآور میشوم که با نوشتن این اثر آگاهی از فرهنگ غرب یا ایران به پایان نمیرسد، چرا که در گفتوگو با منتقدان کتاب تصمیم به تکمیل آن دارم. همچنین قصد پاسخگویی به مواردی را در ویرایشهای بعدی اثرم دارم که منتقدان و مخاطبان آنها را طرح کردهاند.
آیا برای بازچاپ یا ترجمه این کتاب به زبانهای دیگر برنامهای دارید؟ با وجود آن که پیشنهاد ترجمه این اثر به زبان انگلیسی را داشتم، اما ترجیح میدهم تا زمان انتشار چاپ دوم این کتاب با ویرایش جدید آن که در مهر ماه صورت خواهد گرفت، دست نگه دارم و براساس بازخوردهایی که در این مدت دریافت میکنم، ترجمه انگلیسی آن را شخصاً آغاز کنم.
گفتوگو: سمیرا سرخانزاده
منبع: کتاب هفته، ش 294، مرداد1390، ص 7
|