|
عليرضا كمری در دهمين كارگاه آموزش تاريخ شفاهي در استان قم
|
تاريخ شفاهي جرياني زنجيروار و تاثيرگذار از گذشته تا آينده نزديك ماست
به گزارش سايت تاريخ شفاهي ايران؛ دهمين كارگاه آموزش تاريخ شفاهي در استان قم شانزدهم شهريور ماه برگزار شد. در نوبت عصر جلسه پرسش و پاسخ حاضران در اين كارگاه با حضور عليرضا كمري، صاحبنظر حوزه اسناد و پژوهش دفاعمقدس انجام شد. عليرضا كمري در اين كارگاه آموزشي ضمن اشاره به حساسیتهاي مطالعات تاريخي و تحقيق براي نگارش تاريخ شفاهي و تاكيد بر اينكه هركسي ميتواند براي نوشتن از تاريخ به نوبه خود در اين وادي قدم بگذارد، اظهار داشت: "لازمه نوشتن از تاريخ ، مطالعه دقيق و همجانبه تاريخ است. اهميت تاريخ 8 سال جنگ تحميلي زماني معلوم ميشود كه ما درباره تاريخ جنگهاي ايران و روس و جنگ هاي دوره صفويه بيشتر بدانيم و بخوانيم. به طور كلي درباره تاريخ تمام جنگهاي دنيا بدانيم. در كنار همه اينها تاريخ شفاهي يك روش همگاني و سهل الوصول است، تا حدي كه دانشآموزان دوره ابتدايي و راهنمايي نيز مي توانند آن را ياد بگيرند. فط بايستي به مطالعه مباحث تاريخي بيشتر همت گمارد." وي در ادامه با بيان اينكه بسياري از توليدات مربوط به جنگ تحميلي در قالب كتاب، تصوير و صوت درآمدهاند و ممكن است به ظاهر كم وزن و كم محتوا به نظر برسند، افزود: "بالاخره همان دادههاي كم محتوا و ناقص هم به نوعي منبع مهمي از گوشههاي تاريخ جنگ به شمار ميآيند بود، رحجان دارد به نبود. من به اين اعتقاد دارم که بودن يك كتاب، ولو ناقص، بسيار ارجحتر از نبود آن اثر است. بر همين اساس قائل به اين نيستم آثاري كه در مجموعههاي مختلف بر روي جنگ انجام مي شود، متوقف شوند، ضمن حفظ مجموعههاي موجود بايد به سمت ارتقاي دريافت ها و اطلاعات مهمتر پيش برويم. نظیر همين كاري كه براي تاريخ شفاهي لشكر 17 علي بن ابي طالب (ع) در قم براي منابع و داده هاي خود با مشكلاتي مواجه شده است، با توجه به اينكه استان قم كتابستان اين كشور است، نبايد مشكلي در منابع و امكانات مكتوب داشته باشد. در اين استان نبايد اثري بر روي زمين و ناقص رها شود. مطلع هستم كه در اين استان دهها نفر در حوزه مطالعات تاريخي مشغول هستند. رسول جعفريان، مورخ و محققي است كه بزرگترين كتابهاي تاريخ اسلام را در همين استان قم تاليف كرده است. ارتباط و اطلاعات خود را با موسسات استان بيشتر كنيد تا براي دريافت اطلاعات و داده ها با شما همكاري كنند. فرض را بر اين بگيريم كه مجموعه و موسسات گرفتار هستند؛ من به نوبه خود چه كاري ميتوانم انجام دهم!" نويسنده كتاب «حرمان هور» خاطر نشان كرد: "براي مطالعات جنگ در رشتههاي تخصصي تعريف هايي را ارايه دهيم. مطالعات اقتصاد جنگ، تاريخنگاري جنگ هركدام ميتوانند يك رشته باشد. اين حرفها البته نتيجهاي هم داشت. براي مثال كارشناسي ارشد رشته ادبيات پايداري در دانشگاه كرمان، 3 دوره دانشجوي فارغالتحصيل دارد. دانشگاه سمنان و چند دانشگاه ديگر هم در حال گرفتن دانشجو در اين رشته هستند . چون جنگ، بیشتر در حوزه ادبيات غلبه داشته است، هنوز به طور كلي وارد حوزه هاي تاريخ و علوم اجتماعي آن، آن طور كه بايد و شايد نشده ايم. لازمه همه اينها مطالعه است. نسبت به زمان حسود باشيم، منتظر نباشيم تا كس ديگري بيايد و كاري بكند." عليرضا كمري، در پاسخ به سوال يكي از حاضران که پرسید: "آيا براي جا انداختن تاريخ شفاهي در ميان محققان و نويسندگان دغدغهاي نداريم و با توجه به اينكه درباره جنگ تحميلي بيشتر به ابعاد نظامي و سياسي آن پرداختيم، آیا زمان آن نرسيده كه نگاهي به روحيات، رفتار و عملكرد افراد در آن زمان داشته باشيم؟ تصريح كرد: "هرگاه درباره موضوعي صحبت ميكنيم، معلوم ميشود كه كم و بيش آن موضوع زمينههاي تحققاش فراهم شده است. اگر معارف جنگ و دانش هاي معطوف به آن در نظام آموزشي ما جايگير نشود، نسل آينده ما نميتواند متوجه اتفاقات باشد. جنگ باید در كتابهاي درسي و مجامع علمي ورود پيدا كند، دانشگاه مي تواند آموزههاي دفاعمقدس را ارتقا و تحول بخشد. اما يك مرتبه از تقريب وجود دارد. فضاي مطالعات و توليدات جنگي با رويكردهاي ارزشی و ادبيات محور بيشتر در مجموعههاي خودي بُرد، مانايي و مصرف دارد. بالاخره دانشجويان بايد ورود پيدا كنند و براي ورود بايد زبان علمي پيدا كنند. اگر مطالعات غني و قوي داشته باشيم از داشتهها و ذخيرهها استفاده مناسبتري ميكنيم. تاريخ شفاهي رويكردي جديدي در دنيا است ، به دليل آنكه تاريخنويسي به معني سنتي كاري ديررس است. اينكه بنشينيم با كنار هم گذاشتن اسناد، تاريخ را بنويسم زمان ميبرد. تاريخ شفاهي، يك تاريخنويسي اورژانسي است. براي مثال با اعتبار تاريخ جغرافياي قم، تاريخ شفاهي استان را بر مبناي موضوعات مختلف ميتوان كار كرد، و مجموعهاي مشتمل بر 100 جلد كتاب از قِبل آن نوشت. آموزش و پرورش استان قم نيز در زمان خودش نسبت به واقعه جنگ بيتفاوت نبوده، تعدادي از معلمان را به جبهه فرستاده، اينكه بدانيم مدرسه در شرايط جنگي و بحراني چگونه شكل ميگرفته موضوع بسيار زيبايي است، معلمي كه در جنگ هم درس ميداد و هم ميجنگيد. از اين موضوع مي توان به عنوان تاريخ نوفرهنگ ياد كرد. در حال حاضر بنده نيز مشغول نگارش نخستين مقاله با مضمون تاريخ فرهنگي جنگ هستم. سازمان ها و نهادهاي اقتصادي، شهرداري، استانداري، اداره بهداري و بهزيستي استان قم نيز هركدام به نوعي در جنگ فعاليتي داشتند. پيگيري اين موضوع هم مي تواند در كارنامه استان قم در جنگ تحميلي و هر موضوع به نوبه خود مي تواند تاريخ شفاهي اين استان را در دوران دفاعمقدس بازگو كند. اگر مطالعات كنوني ما درباره مباحث تاريخ جنگ هدفمند و روشمند باشد، درآينده نيز ميتواند به عنوان آموزههاي كارآمد مورد استفاده قرار گيرد." اين نويسنده و پژوهشگر تاريخ جنگ تحميلي با اشاره به اينكه عمده خاطرات جمعآوري شده ما مصرف تعليمي، ترقيبي و اخلاقي دارند، اظهار داشت: "اگر يك خاطره را در همان شكل ظاهري خاطره بررسي كنيم به جايي ميرسيم كه چرا اين واقعه اتفاق افتاده است. خاطره ما را از اكنون خود به گذشته ميبرد، مطالعات تاريخي و تاريخ شفاهي گذشته را به حال ما ميآورد. اگر ما بخواهيم شرايط دفاعي را به مردم در آينده اطلاعرساني كنيم نياز به زبان و گفتاري داريم كه بتواند با بيان خود در مورد آن اتفاق آگاهي رساني كند و اين مقوله با توجه به داده ها و داشته هاي فعلي امكانپذير است. آنچه كه در گذشته رخ داده است به درد اكنون ما ميخورد و به كار فرداي نزديك ما خواهد آمد. ماجراي جهاد در جنگ بسيار شگفتآور است. جادهسازي و پلسازي آن هم در شرايط بحراني و جنگ؛ ما الان به زندگي نامه شهدا و جهادگران اكتفا كرده ايم، چرا از شاخصهها مورد نظر مهندسان زمان جنگ استفاده نميكنيم؟ اينكه با استفاده از چه علم و استراتژي پل، راه، جاده و تونلهايي مي ساختند كه همه پشتوانه علمي و مهندسي داشتند. آفرين بر كساني كه از تجربههاي سخت جنگ، امروز استفاده ميكنند. همين چيزي كه امروز در ابعاد مهندسي و فناوريهاي هستهاي از آن استفاده ميكنيم، نتيجه تجربه هاي روزهاي سخت جبهه است. جبهه دفاعي فعلي ما جبهه علم است، يعني خط خاكريز ما علم است و شهداي ما همان دانشمندان علمي هستند. يكي از لازمههاي تاريخ شفاهي اين است كه شنيدن مقدم بر گفتن است." وي ادامه داد: "در نگاه به جنگ زماني از تاريخ به ادبيات و گاهي از ادبيات به تاريخ حركت ميكنيم. اگر دادهها و رخدادها را به درستي ثبت كرديم، نقاش، شاعر و نويسنده مي تواند از بستر آن اثری فاخر توليد كند. اما معلوم نيست اگر شعري را سروديم بتوانيم از تحليل تاويل آن به تاريخ دست پيدا كنيم. امروز تاريخ بيهقي، اوضاع و احوال تاريخ دوره غزنوي را گوياتر و واقعيتر بيان ميكند. هرچند كه در آن دوره قصيدههاي فرخي و مديحهسرايي عنصري را هم داشتيم. مهم اين است كه حوادث تاريخي به درستي ثبت شوند. گاهي اسانسهايي كه در ادبيات وارد متن ميكنيم تا جذابيت و گيرايي ايجاد كند، در عوض مطلب را خراب ميكند، مانند زيبايي به لذات كسي كه رنگ و لعاب نياز ندارد.نبايد بگذاريم اصل مسئله مخدوش شود. اتفاقا در نگاه تاريخ شفاهي ادبيات نفي نميشود. چون تاريخ شفاهي سنت شفاهي را هم پوشش ميدهد. اما ميگويد اعم را مدنظر داشته باشيد تا به اخص برسيد. نگاهي جامعتر و فرازمندانهتر و دقيقتر بايد به مسائل تاريخي كرد." كمري در پاسخ به سوال يكي از حاضران مبني براينكه "آيا در حوزه تاريخ شفاهي كار غيرمفيد هم داريم؟" گفت: "در مطالعات تاريخي چيزي دورريختني نيست. سخن را با توجه به اعتبارش مورد توجه قرار دهيد. گاهي اوقات دلايلي كه منجر به گفتن دروغ مي شود، ما را به راستي هايي رهنمون ميدارد. تمام قصد اين است كه درست و دقيق ببينم. عواطف و احساسات و اميال و رويا ها و خواب ها هم در تاريخ جنگ موضوع هستند. رويكرد غالب ما جنگ ادبياتي و احساسي است. تاريخ شفاهي افراد از آن لحظهيي كه برانگيخته مي شود كه به جبهه برود، زماني كه در جبهه است و تا زماني كه برميگردد، شهيد ميشود، اسير ميشود، جروح ميشود را دربرميگيرد و جاي مطالعه دارد. مادران رزمندگان و شهدا كه در مناطق عشيره نشين زندگي ميكردند، زماني كه فرزندان خود را بدرقه ميكردند يا به استقبالشان ميآمدند، بيتي را ترنم ميكردند كه وجه حماسي داشت، ثبت همين سرودههاي حماسي، تاريخ جنگ است. بنابراين هيچ كاري در تاريخ شفاهي بيهوده نيست. مطالعات فرهنگي بينشي است كه لحظه به لحظه جنگ را مينگرد. تاريخ شفاهي اگر به درستي و با درايت به دست بيايد مانند چراغ قوه پرنگي است كه زوايا و خفايا را به خوبي نشانمان ميدهد. وي در پاسخ به سوال يكي ديگر از حاضران مبني بر اينكه: "زماني كه تاريخنگار موضوع تاريخي خود را انتخاب ميكند، جهتگيري و غرضورزياش شروع ميشود و اين آفتي به مقوله تاريخينگاري است، يا به سمت خاطرهگويي سوق داده ميشود و يا دچار خودسانسوري ميشود، چه بايد كرد كه تاريخ شفاهي از اين آفتها به دور ماند؟" اظهار داشت: "براي ارتقاي اين وضعيت بايد سطح بينش و دانش را به سمت شناخت تاريخ به كار گرفته شود. در تاريخ شكست و پيروزي مهم است. تاريخ مانند فلسفه در مقابل كلام است. در نگاه تاريخ بايد تاريخ را ببنيم مانند يك داور عادلانه ببنيم و قضاوت كنيم، در خاطره دلبستگي داريم، خاطره اندروني هاي ما و تاريخ بيرونيات ماست. مرز بين تاريخ و خاطره در جايي سايه روشن نزديك پيدا ميكنند. تاريخ يك امر بسته و محدود نيست، تاريخ يعني خوانش دايمي اكنون از وضعيت گذشته، گفت و گويي پايدار بين حال و گذشته است. اگر فردا كتاب تاريخ دفاعمقدس استان قم را نوشتيد كارتان تمام نشده، بلكه تازه كارتان شروع شده است. چون ممكن نيست هيچ گزاره تاريخي موافق نظر همه باشد. براي مثال مجلد اول تاريخ شفاهي قم به صنف رانندگان ونقش آنها بپردازد. شايد در اين ميان با دهها راننده از پايه يك و دو مصاحبه صورت گرفت، اما در نهايت به شما بگويند چرا با فلاني و فلاني كه راننده مسير فلان بودند مصاحبه نكرديد. اين اشكال گرفتن خصلت كار تاريخي است. تاريخ شفاهي امري پروژهاي و پروسه اي است. مسوولان فرهنگي استان برنامهاي ترتيب بدهند كه خانواده شهيد بتواند مراسم سالگرد شهادت فرزندش را برگزار كند، دوستان و اقوام را دعوت كند تا به همه بگويند اين نامي كه بر سر در كوچههاست برگي از سند تاريخ جنگ و تاريخ اين استان است. هر كسي، در اين زمينه هر كاري كه از او برميآيد، انجام دهد. گاهي يك بيت بُردش از چندين كار بیشتر است. برويد سراغ خانواده شهيد كه فرزندش را چگونه راهي جبهه كرده و همين را در قالب شعر بياوريد. عليرضا كمري در پاسخ به سوال يكي ديگر از حاضران جلسه مبني بر اينكه: "در تاريخ شفاهي به دنبال چه چيز هستيم!" تصريح كرد: "چه چيز هست كه تاريخ نيست؟ چه چيز هست كه دنبال آن نبايد رفت. كتابي داريم با عنوان «دسته يك»نوشته اصغر كاظمي، اين كتاب كه هنوز جلد اولش چاپ شده شرح عمل يك دسته 24 نفري عملياتي در يك محور بسيار محدود در يك شب و در طول دو سه ساعت است. تعبير من از اين كتاب جزء نگاري مبوسط به مانند بافت يك پارچه ريز بافت است. يعني اين نثر ريز بافت موجب شده دقيقتر و جزءنگر تر شويم. به تعبيري مينياتوري در واقعيابي است. روش تحقيق اين نويسنده جالب است، براي اينكه با افراد اين دسته كه قابل دسترس نبودهاند، ارتباط پيدا كند، نامهاي به خانواده شهيد زيد نوشته براي اينكه از شهيدتان بدانيم چيزي جز وصيتنامه نداشتيم. آدرس و نشاني اين است و نامه را بر روي سنگ قبر شهيد چسبانده است. تجربه اي كه در تاريخنگاري جنگ در همين 30 سال اخير رخ داده در قياس با قبل از انقلاب و جنگ رخ داده شايد در يك دوره 500 ساله در ايران رخ نميداد. با توجه به اينكه كتابي نيست در حوزه تاريخنگاري و مطالعات تاريخي که مطالعه نكرده باشم، با اين استناد اين حرف را ميگويم. كاري كه بچههاي سياسي دفتر سپاه در سال 60 انجام دادند، حركتي درخشان است. اينكه در همان سالها بدانند كه جنگ يك پديده تاريخي است، بسيار اتفاق بزرگي است. در زمينه تاريخشناسي و تاريخنگاري كارهايي كه صورت گرفته، آثار قابل اعتنايي هستند. يكي از نكاتي كه تاريخشناس و تاريخ پژوه بايد آن را مدنظر داشته باشد، انتزاع از زمان است. يعني قدرت اين را داشته باشد که 30 ساله آينده را به دور از وهم و خيال ببيند." وي در پايان خاطر نشان كرد: "كار محقق دريافتن است، محقق و تاريخنگار به آن چه در اطراف خودش وجود دارد، طوري بايد نگاه كند و بيانديشد كه اگر او نباشد، چند سال ديگر اثرش يك سند تاريخي به حساب بيايد. بايد دورتر از زمان حال خود بيانديشد. تفاوت شهيد حسن باقري با ديگر فرماندهان جنگ كه نمونهاش پيدا نشد اين بود كه تمام موقعيت هاي جنگ براي او سوال بود. تاريخ شفاهي را بايد با بنياد فكري و تاريخي بُعد فرامكاني و فرا زماني سنجيد و بررسي كرد." در اين كارگاه آموزشي سرهنگ كاظم فرامرزي، رئيس مركز ملي اسناد و كتابخانه دفاعمقدس و سعيد فروزفر، استاد رشته علوم ارتباطات و جمعي از دانشجويان و محققان و پژوهشگران حوزه تاريخ و تاريخ نگاري نیز حضور داشتند.
فاطمه نوروند
|