در تبعید خواهم مرد
محمد رضا شاه پس از شدت یافتن مبارزات مردم ایران سرانجام در 26 دی 1357 از ایران گریخت. او در اولین مرحله از سفر بدون بازگشت خود وارد آسوان مصر شد و به هنگام ورود به مصر مورد استقبال رسمی سادات رئیسجمهور این كشور قرار گرفت. ولیعهد جوانی که سادات هنگام ازدواج دیده بود اینک شاهی 60 ساله و خسته و پژمرده بود که وقتی در اتومبیل نشست، گریه کرد و به سادات گفت افسرانش در فرودگاه گریسته و به وی التماس کرده بودند که کشور را ترک نکند. شاه به سادات گفت: «احساس فرماندهی را دارم که از میدان جنگ گریخته است.» سادات از پریشانی و آشفتگی شاه آگاه بود اما از بیماری شاه خبر نداشت. سادات شاه را به هتلی در یك جزیره مصنوعی در وسط رود نیل انتقال داد. پس از یک هفته اقامت در دوم بهمن 1357 با بدرقه رسمی سادات، مصر را به قصد مراكش ترك كرد. گرچه شاه به دعوت پادشاه مراكش به آن كشور رفت ولی از تشریفات رسمی همانند مصر خبری نبود.
ملك حسن پس از دیداری كوتاه و رسمی با شاه، وی و همراهانش را در كاخ «جنانالكبیر» در حومه پایتخت مستقر نمود. شاه 67 روز در این كاخ كه در وسط باغ بزرگی بنا شده بود، اقامت داشت. در طول این مدت امام خمینی (ره) از فرانسه به تهران آمد و 10 روز بعد انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. در مدت دو ماهه اقامت شاه در مراكش بسیاری از اطرافیان شاه به تدریج رهسپار اروپا و آمریكا شده و تنها جمعی از خدمه بودند كه شاه را هنگام ترك مراكش همراهی كردند. دولت مراكش نیز به دلیل آنكه تصمیم گرفته بود روابط سیاسی با ایران را حفظ كند مایل نبود اقامت شاه طولانی شود. اشرف پهلوی در خاطراتش می نویسد « نیت شاه این بود که نه برای همیشه ، ولی برای مدتی نامعلوم در مراکش بماند، ولی به وی گفته شد حضورش در مراکش برای ملک حسن مسائلی به بار آورده و لزوما باید سریعا ( در مدت بیست و چهار ساعت ) مراکش را ترک گوید ». از قول شاه حسن همچنین نقل شده است « به شاه و ملکه بگوئید ضیافت به انتها رسیده است ، هواپیمای اختصاصی در اختیار اوست ، مقصدتان را اعلام دارید».
شاه تصمیم داشت رهسپار آمریكا شود اما مقامات آمریكائی به دلیل بحران سیاسی در روابط با ایران مایل به پذیرائی از وی نبودند. اردشیر زاهدی از جمله كسانی بود كه در آن روزها دائماً در تلاش برای یافتن جائی جهت اقامت شاه بود. او كه در «سن موریس» saint-Mourice سوئیس و همچنین در كنار دریاچه ژنو، دو خانه ویلائی داشت تصمیم گرفته بود شاه را به آنجا انتقال دهد اما دولتمردان سوئیس مایل نبودند روابطشان با دولت جدید ایران به خاطر وفاداری به رئیس یك دولت سرنگون شده به خطر بیفتد.
شاه كه نتوانسته بود كشوری را به عنوان پناهگاه بیابد به پیشنهاد مشترك راكفلر و كیسینجر مجبور شد به «باهاما» Bahamaدر آمریكای مركزی برود. این سفر با هواپیمای اختصاصی پادشاه مراكش صورت گرفت. شاه در یک مکالمه تلفنی به راکفلر گفت: « آیا در این دنیای بزرگ،جایی پیدا نمی شود تا روزهای آخر عمر خود را در آسایش بگذرانم؟» در فرودگاه باهاما هیچ یك از مقامات دولتی برای پذیرائی از شاه حضور نیافتند. شاه، همسرش و یك پیشخدمت به یكی از جزایر و بقیه همراهان به جزیره دیگر برده شدند. به شاه و فرح اجازه خروج از جزیره داده نشد. شاه 70 روز در این جزیره به سر برد. فرح از روزهای حضور در باهاما چنین می گوید « ویلا در باهاما ویلای محقر و کوچک بود ، مامورین امنیتی در اطراف ویلا پرسه می زدند ، درون ویلا جامه دان ها در حیاط مثل زباله روی هم انباشته شده بود. محیطی بود در یک کلام وحشتناک ».
خبر برقراری نظام جمهوری اسلامی ، شناسائی جهانی ایران، اعدام هویدا و امرای ارتش ، تبدیل سفارت اسرائیل به سفارت فلسطین، تعقیب بینالمللی شاه و تشدید بیسابقه مراقبت های امنیتی برای حفظ جان شاه بدترین خبرهائی بودند كه شاه طی هفت هفته اقامت خود در باهاما با آنها مواجه شد. در همین مجمعالجزایر بود كه پزشکان فرانسوی شاه را از بیماری سرطان لنفاویش آگاه کردند. شاه و باقیمانده همراهان ، روز 20 خرداد 1358 با یك هواپیمای اجاره ای از باهاما راهی مكزیك شدند و در یك خانه ویلائی مستقر شدند.
گفته میشود وزارت خارجه مكزیك مایل به ورود شاه نبود اما «خوزه لوپز پورتیلو» Jose Lopez Portillo رئیسجمهور آن كشور تحت فشار آمریكا مجبور شده بود، وی را در حومه مكزیكوسیتی برای مدتی اقامت دهد. شاه و اطرافیان مدت چهار ماه در این اقامتگاه ماندند. در دوم تیر 1358 و در دوازدهمین روز اقامت آنان در مكزیك سادات از پارلمان مصر تقاضا كرد قطعنامهای تصویب كند و به شاه اجازه دهد تا به عنوان «پناهنده سیاسی» برای همیشه در مصر بماند. در پارلمان مصر از این پیشنهاد با كفزدنهای بسیار استقبال شد.
چهار هفته پس از ورود شاه به مكزیك بیماری وی شدیدتر شد. او یك تومور سرطانی بدخیم در ناحیه گردن داشت و از یرقان شدید نیز رنج میبرد. پس از چهار ماه اقامت در مكزیك دولت كارتر با سفر او به آمریكا صرفاً با هدف معالجه بیماریش موافقت كرد. از این رو در 30 مهر مكزیكوسیتی را به مقصد بیمارستانی در نیویورك ترك كرد و به مدت 54 روز در آنجا بستری شد در این مدت دو بار تحت عمل جراحی طحال و كیسه صفرا قرار گرفت. كمتر از دو هفته پس از ورود شاه به این بیمارستان، سفارت آمریكا در تهران به تصرف دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در آمد و این امر بیش از پیش كارتر را به صحت دیدگاههایش كه مایل نبود شاه به آمریكا بیاید، متقاعد كرد. مشاهده خشم ضد آمریكائی مردم ایران و اصرار آنان برای تحویل گرفتن شاه از جمله مهمترین نگرانیهای شاه بود. در این فاصله به شاه اطلاع داده شد به محض بهبودی نسبی باید خاك آمریكا را ترك كند.
در همین حال سفیر مكزیك نیز به همراهان شاه اطلاع داد كه بعد از تصرف سفارت آمریكا در تهران، دولت مكزیك به خاطر حفظ روابط سیاسی خود با حكومت تهران مایل به میزبانی مجدد شاه نیست. بدترین لحظه شاه و همسرش زمانی بود كه در 11 آذر 58 از بیمارستان نیویورك مرخص شدند ولی هنوز مقصدی برای سفر نداشتند. در نتیجه آنان با یك هواپیمای نیروی هوائی آمریكا به مقصد تكزاس پرواز كردند تا دو هفته باقی مانده از روادید خود را در آنجا در داخل آپارتمانی كوچك بگذرانند. اما در طول راه به همراهان آمریكائی خبر رسید كه آپارتمان مزبور هنور آماده نیست. در نتیجه شاه و همسرش به مكانی كه بعداً معلوم شد، تیمارستانی برای نگهداری بیماران روانی است ، انتقال یافتند. فرح در خاطراتش این تیمارستان را چنین توصیف می کند « بعد از این همه فشار و بی خوابی و بیداری در سراسر شب اکنون ما را به بخش روانی آورده اند. شاید پنج دقیقه پیش دیوانگان روی این تخت ها خوابیده اند. احساس وحشتناکی بود. شوهرم را در اتاقی جا دادند که فاقد پنجره بود. بشدت احساس خفقان کردم ». با ورود به این مكان همسر شاه برای نخستین بار با فریاد به همراهان آمریكائی خود اعتراض كرد و گفت « آیا ما در اینجا زندانی هستیم؟ آیا كارتر ما را زندانی كرده است؟ آیا در بازداشت بسر می بریم ؟ ما در این جا دیوانه خواهیم شد؟ باید بیرون برویم».
پس از چند ساعت آنان به آپارتمان مورد نظر در پایگاه نظامی« لك لند» تگزاس Lackland Air Force Baseبرده شدند. مقامات آمریكائی با پایان مهلت اقامت شاه در آمریكا به وی اطلاع دادند كه به دلیل عواقب ناشی از تصرف سفارت آمریكا در تهران امكان تمدید روادید وی وجود ندارد و به همین دلیل در پاناما جائی مناسب برای اقامت وی و همسرش در نظر گرفته شده است. شاه كه غیر از پذیرفتن، چاره دیگری نداشت به اتفاق همسرش در 24 آذر 1358 با هواپیمای نیروی هوائی آمریكا از فرودگاه تكزاس به پاناما در آمریكائی مركزی برده شدند.
وقتی شاه و همسرش در فرودگاه پایگاه هوائی « هوارد» Panama City Howard Air Face Base در پاناماسیتی از هواپیما خارج میشدند جز جمعی از سربازان گارد ملی پاناما، افسران امنیتی ، دستیاران « عمر توریخوس» Omar Torrijos رئیس جمهور پاناما و سفیر آمریكا كسی در فرودگاه نبود. شاه، همسرش و پزشك مخصوص آنها با هلیكوپتر از فرودگاه به یك پایگاه در جزیره «كونتا دورا» Contadora متعلق به پاناما انتقال داده شدند. توریخوس روز 25 آذر به ملاقات شاه آمد. از وی نقل شده است که او در پایان ملاقاتش با شاه به یكی از مشاورینش گفته است « شاه مانند پرتقالی است كه تا آخرین قطره آبش را گرفتهاند و تفالهاش حتی به درد غذای خوكها هم نمیخورد. این سرانجام كسی است كه كشورهای بزرگ او را چلاندهاند، شیرهاش را كشیدهاند و تفالهاش را دور انداختهاند.».
در این مدت ژنرال نوریگا Norieg معاون رئیس جمهور پاناما و فرمانده تفنگداران گارد ملی شخصا مامور حفاظت از شاه بود و حدود 250 مامور مسلح را در اطراف ویلای شاه و سراسر ساحل مستقر کرده بود. او ادعا می کرد اطلاعاتی در دست دارد که نشان می دهد تروریست ها از سراسر جهان برای کشتن شاه به پاناما اعزام شده اند ! *
شاه و همسرش 100 روز در پاناما ماندند و سپس به اصرار رئیس جمهور مصر و همسرش، روز سوم فروردین 1359 با یك هواپیمای پانامائی رهسپار قاهره شدند. این بار نیز در فرودگاه مصر سادات و همسرش استقبال رسمی از شاه به عمل آوردند. شاه روز 8 فروردین در بیمارستان «معادی » قاهره تحت عمل جراحی طحال و كبد قرار گرفت. آزمایشهای انجام شده بر روی بافتها نشان میداد سرطان بدخیم تمامی سیستم خون و كبد وی را فرا گرفته است. تشخیص گروهای مختلف پزشكی راجع به درمان شاه خود یكی از عوامل نگران كننده برای شاه بود. شاه در مصر دو بار مورد عمل جراحی قرار گرفت و بهبود نیافت. او در كاخ قبه كه معمولا در اختیار سران كشورهای بازدید كننده از مصر قرار میگیرد برده شد. آخرین مصاحبه شاه قبل از مرگش، در خرداد 1359 در همین كاخ صورت گرفت. وی در این مصاحبه كه با «كاترین گراهام» Katharine Graham مدیر مؤسسه مطبوعاتی واشنگتن پست انجام داد از بیمهری رهبران دولتها كه مایل به پذیرفتن وی نبودند، اظهار تاسف كرد. وی همچنین در مصاحبه با خبرنگاری اعتراف کرده بود « ابتدا امیدوار بودم اقامتم در خارج کوتاه باشد ، ولی حالا نامید شده ام. به ضرس قاطع می دانم در تبعید خواهم مرد ».
حال عمومی شاه در اقامت دومش در مصر وخیمتر شد. آزمایشات انجام شده در خرداد و تیر 1359 نشان میداد كه عفونت، تمامی بدن وی را احاطه كرده است. در اولین روزهای مرداد تیم پزشكی اعزامی از فرانسه نسبت به نجات جان شاه اظهار ناامیدی كرد. «ژان برنار» Jean Bernardخونشناس فرانسوی كه بیماری سرطان شاه را به وی متذكر شد قبلاً در 30 فروردین 1353 پس از معالجه شاه در تهران وی را از ابتلاء به نوعی سرطان خون مطلع كرده بود. شاه چهار ماه پس از سفر دوم خود به مصر در 5 مرداد 1359 درگذشت و جسدش در مسجد زیدالرفاعی، جائی كه معمولاً اجساد پادشاهان مصر در آن دفن میشد، به خاك سپرده شد.
__________________________________
* بعدها کاهبردار بودن وی مشخص شد. نوریگا در صورتحساب های خود علاوه بر حقوق ماهیانه 750 هزار دلار برای سربازان گارد ملی ، تقاضای یکصد هزار دلار برای مخارج تغذیه آنها کرده بود. نوریگا در فاصله سالهای 1983 تا 1989 در مقام فرمانده نیروهای مسلح پاناما زمام قدرت را در این کشور در دست داشت و در سال 1990 و پس از حمله آمریکا به پاناما از قدرت برکنار شد. وی به جرم مشارکت در عملیات قاچاق مواد مخدر توسط دادگاهی در آمریکا به 40 سال زندان محکوم شد.
منابع :
- سایت موسسه مطالعات و پژوهش های تاریخی
- آخرین ملکه ، بهرام افراسیابی ، نشر روایت ، 1375
ـ آخرین سفر شاه، ویلیام شوكراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز
- بحران، هامیلتون جردن، نشر نو
ـ ماموریت در ایران، ویلیام سولیوان، انتشارات هفته
ـ ماموریت در تهران، خاطرات ژنرال هایرز، انتشارات اطلاعات
- دخترم فرح ( خاطرات فریده دیبا ) ، ترجمه رئیس فیروز ، انتشارات به آفرین 1379
محمود فاضلی