گزارشی از نقد کتاب من هم باستانشناس شدم!
مهران تولایی: «رومن گیرشمن» باستانشناس اوکراینیالاصل فرانسوی یکی از پیشگامان باستانشناسی در ایران، نزدیک به سیوپنج سال از عمر خود را صرف کاوش در محوطههای متعدد باستانی ایران کرده و البته کتابهای متعددی نیز در این خصوص نوشته که اغلب آنها تاکنون به فارسی ترجمه شده و به چاپ رسیدهاند. به تازگی اما کتاب خاطرات «تانیا»، همسر گیرشمن، با عنوان «من هم باستانشناس شدم!» به همت بنیاد فرهنگ کاشان و با ترجمه فیروزه دیلمقانی در ایران منتشر شده است. به همین مناسبت نشستی نیز در مرکز فرهنگی شهر کتاب و با حضور محمد بهشتی، صادق ملک شهمیرزادی، سیفالله امینیان و علی میرزایی (ویراستار فارسی) برگزار شد. در ادامه بخشهایی از سخنان ایراد شده در این نشست را میخوانید.
محمد بهشتی، رئیس اسبق سازمان میراث فرهنگی و گردشگری: کتابهای خاطرهای که در زمینه تاریخ معاصر ایران منتشر میشود معمولاً بعد سیاسی موضوع را مد نظر دارند و توجهی به جنبههای فرهنگی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران نکردهاند. ویژگی مثبت کتاب «من هم باستانشناس شدم!» توجه به جنبههای مغفول تاریخ شفاهی معاصر ماست و از دیگر سو چون آن را کسی نوشته که بیش از سه دهه ارتباط مستمر با ایران و ایرانیان داشته، نوشته او از مطالب یادداشتنویسان گذری متمایز میشود و جزو منابع مورد توجه محققان قرار خواهد گرفت. البته باید دقت داشت که اسیر کششها و جذابیتهای متن و احساسات نوستالژیک آن نشد و به جای پذیرش تام مطالب، همانند یک باستانشناس به طرح پرسش با هدف کشف حقیقت پرداخت. کتابهای مربوط به باستانشناسی را بایستی با دید پرسشگری و تیزبینی یک باستانشناس خواند تا اسیر کششهای دراماتیک اثر یا بار نوستالژیک آن نشد. تنها در چنان صورتی است که خواننده یک اثر باستانشناسانه میتواند تجربهای مشابه باستانشناس را به دست بیاورد. نویسندگان خاطرهها میکوشند با قدرت قلم خود مخاطب را وادار به تسلیم کنند و روایت خود را در ذهن مخاطب به عنوان حقیقت ثبت کنند، اما ما برای قضاوت بایستی به سراغ همه روایتها برویم و سپس به قضاوت بنشینیم. در کتابهای خاطره باید سفیدیهای کتاب یا قسمتهای نانوشته اثر را هم بخوانیم تا اگر نویسنده قصد پنهان داشتن چیزی را هم دارد بتوانیم در مورد آن، اقدام به پرسشگری کنیم. جایی که ارادهای در متن خاطره احساس کردیم باید به آن با تردید نگاه کنیم، چرا که روایت فقط در جایی که ارادهای در پشت آن دخیل نباشد میتواند دربرگیرنده بخش اعظمی از حقیقت باشد.
سیفالله امینیان، کارشناس میراث فرهنگی و مدیر اسبق اداره میراث فرهنگی کاشان: کتابی که تانیا گیرشمن از مشاهدات و خاطرات خود در ایران نوشته ارزش مردمشناسی دارد؛ هرچند که گاه به نظر میرسد نویسنده آگاهانه میخواسته باعث تخفیف ارزش برخی از اقشار ایرانی شود. در هر حال او در بیشتر موارد ایرانیها را مردمی بسیار بامحبت و مهماننواز معرفی کرده است. متأسفانه پس از پایان کاوشهای گیرشمن در کاشان و انتشار گزارشهای علمی او در فرانسه تا سال 1379 کسی اقدام به ترجمه فارسی این گزارشها نکرد و ایرانیان و به خصوص مردم کاشان از اهمیت منطقه باستانی سیلک بیاطلاع بودند. ترجمه این گزارشها همزمان بود با آغاز کاوشهای گروه ایرانی به سرپرستی دکتر شهمیرزادی از طرف دیگر باید به تفاوت کاوش این گروه ایرانی با کاوشهایی که در سایر مناطق ایران میشود اشاره کنم. گروه دکتر ملک شهمیرزادی تنها گروهی هستند که به محض عرضه گزارشهایشان به سازمان میراث فرهنگی، اقدام به انتشار آن به صورت کتاب مستقل کردند؛ و این در حالی است که جز گزارشهایی اندک، هنوز بسیاری از گزارشهای مربوط به کاوشهای باستانشناسی ایران، به اطلاع مردم نرسیده است.
صادق ملک شهمیرزادی، باستانشناس: گیرشمن مرد خیلی بزرگی است. متأسفانه ما گیرشمن را با معیارهای امروزیمان میسنجیم؛ در حالی که او را بایستی با معیارهای سال 1310 سنجید؛ وقتی که با استادش به تپهای در نهاوند رفت. او سه سال در کاشان حفاری کرده، چهار سال در کازرون، 21 سال در شوش و 9 سال هم در چغازنبیل. او اولین باستانشناس اروپایی است که یکی دو سال بعد از اتمام گزارشهایش، نسبت به چاپ مستقل آنها اقدام کرده؛ در حالی که اکنون نیز محوطههایی داریم که بهرغم گذشت سی یا چهل سال از حفاری آنها، هیچ گزارشی درباره آنها به دست ما نرسیده است. وقتی من سال 1340 در دانشگاه تهران وارد رشته باستانشناسی شدم فقط دو جلد کتاب برای ما تدریس میشد: یکی، تاریخ هنرهای مصور، مرحوم کلنل وزیری بود که خودش یا خانم سیمین دانشور تدریس میکردند و دیگر کتاب «ایران از آغاز تا اسلام» که نوشته گیرشمن بود. پس گیرشمن علاوه بر چاپ گزارشهایش در معرفی ایران نیز نقش مهمی برعهده داشته است.
منبع: مهرنامه، شماره 5، مهر 1389، ص 11