دكتر رضا امراللهي، رييس دانشكده مهندسي هستهاي و فيزيك دانشگاه صنعتي اميركبير، دانشآموخته كارشناسي ارشد برق هستهای از دانشگاه لامار آمریکا، دوره مهندسی هستهای در مرکز تحقیقات هستهای مول بلژیک و همچنين دکتری فیزیک پلاسما در دانشگاه پاریس 4 در فرانسه است. دكتر امراللهي از دوستان شهيد مصطفي چمران بود و تز دكتراي او را به فارسي برگرداند. او همچنين كتاب كوچكي با عنوان «كدامين تنديس» را درباره زندگي شهيد چمران به ويژه وجه علمي شخصيت او نوشته است. با وي درباره وجه علمي شهيد چمران و همچنين پيوند خوردن دانش و دلاوري او در ميدانهاي جنگ گفتوگو كردهايم.
آشنايي شما با شهيد چمران از كجا شروع شد و شما تا چه اندازه او را ميشناسيد؟ يكي از همدورههاي او بوديد؟
از چگونگي آشنايي با او بگذريم چون تمايل ندارم توضيحي درباره آن بدهم، اما مدت زيادي پيش از شهادش او را ميشناختم. همدوره او نبودم، چرا كه دوازده سال از او كوچكترم و همچنان خودم را شاگرد شاگرد شاگرد رشته گداخت هستهاي ميدانم. شهيد چمران نخستين ايراني است كه در اين رشته مدرك دكترا گرفت. فكر ميكنم شناخت آدمهايي مثل من از شهيد چمران چندان گفتني نباشد. بهترين معرفي درباره اين شخصيت را ميتوان در بخشي از پيام امام خميني(ره) كه فرداي روز شهادت او ارايه شد، ديد. امام(ره) درباره شهيد چمران گفتند «چمران عزيز با عقيله پاك، خالص و غيروابسته به گروههاي سياسي و عقيده و هدف بزرگ الهي، جهاد را در اين راه از آغاز زندگي شروع و به آن ختم كرد. او در حيات با نور معرفت و پيوستگي به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار كرد. او با سرافرازي زيست و با سرفرازي شهيد شد و به حق رسيد.» فكر نميكنم هيچ فردي بهتر از امام(ره) توانسته باشد شهيد چمران را در چند خط معرفي كند.
تخصص شهيد جمران و شما گداخت هستهاي است، كمي درباره اين رشته برايمان توضيح ميدهيد...
گداخت يعني ساز و كاري كه خداوند در خورشيد قرار داده است و از طريق اين ساز و كار، انرژي فراوان و لايزالي را توليد ميكند. تنها نسبت يك به پنجهزار انرژي كه در اثر گداخت در خورشيد توليد ميشود به زمين ميرسد و بشر تاكنون توانسته است يك پنجميليونم اين انرژي را استفاده كند. اگر اين درصد افزايش پيدا كند، آن گاه توانستهايم منبعي عظيم و لايزال از انرژي را در زمين داشته باشيم و گداخت هستهاي نيز چنين هدفي را دنيال ميكند.
شما كتاب كوچكي با عنوان «كدامين تنديس» را درباره شهيد چمران نوشتهايد، به نظر ميرسد در اين كتاب وجه علمي او را در نظر گرفتهايد؟
اين كتاب، خلاصهاي از زندگي شهيد چمران است كه معرفي تحصيلات و تز دكتراي او را نيز شامل ميشود. اين اثر نگاهي بسيار گذرا به زندگي و نقش او در انقلاب اسلامي ايران دارد.
مخاطبان اين كتاب ميخوانند كه شهيد چمران رشته الكترومكانيك را در سال 1335 از دانشكده فني با رتبه شاگرد اولي به پايان برد و با بورس شاگرد اولي راهي آمريكا شد و در سال 1342 دكترايش را در شاخه مهندسي گداخت هستهاي از دانشگاه بركلي كاليفرنيا گرفت. او تز دكترايش را با عنوان و موضوع «باريكه الكتروني در مگنترون با كاتد سرد» گذراند كه در آن دوران يعني سال 1342 آخرين مرزهاي دانش بود. استادان شهيد چمران افرادي بودند كه در دوران حيات يا پس از شهادت او نفرات نخست گداخت هستهاي در جهان به شمار ميآيند. يكي از اين استادان صاحبنام، «هارتمن» نام دارد، او استاد دانشگاه بركلي و خالق «عدد هارتمن» است كه در رشته گداخت هستهاي كاربرد و اعتبار فراوان دارد و مانند جدول ضرب در رياضي عمل ميكند، از اين طريق ميتوان به سطح بالاي جايگاه علمي دكتر چمران پي برد. استادن او و به ويژه آقاي هارتمن از دكتر چمران به نيكي ياد كردهاند.
از نبوغ علمي شهيد چمران در فعاليتهاي غيرعلمي بهويژه ميدان جنگ چيزي در ذهن داريد؟
او جزوههاي درسي سر كلاس را در همان لحظه خوشنويسي ميكرد، اين جزوهها در بنياد شهيد چمران موجودند و هيچ بينندهاي ممكن است باور نميكند كه اين خوشنويسيها همزمان با درس استاد نوشته شدهاند.
شهيد چمران در تمامي رشتههايي كه به آنها وارد شد نبوغ زيادي داشت و اين نبوغ در جبهههاي جنگ نيز به خوبي خود را نشان داد كه چند نمونه از آنها را ذكر ميكنم. شهيد چمران بود كه پس از پيوستن به نيروهاي مردمي در جنگ، جلوي هجوم دشمن به اهواز را گرفت. او دستور داد با پنجشاخه خورشيدي از آهن بسازند تا با جاسازي آنها مانع از عبور تانكهاي عراقي شوند. او همچنين كانالهاي دفاعي دشمن را با پمپهاي آب، براي تانكها غير قابل عبور كرد. همچنين شهيد چمران موشكهاي زيرآبي شش متري و همچنين زيردريايي هجومي كوچك را در هنگام جنگ ساخت.
يكي از كارهاي بينظير و ماندگار او در جنگ با عراق اين بود كه با روغن سوخته، كاه و قوطيهاي خالي كنسرو، چراغهاي نيمسوزي درست كرد و بر تختههاي چهار متري كوبيد. به دستور او صد تخته حامل چراغهاي نيمسوز به رود كارون انداخته شدند و به اين ترتيب دشمن گمان برد كه لشكري عظيم در حال پيشروي در رود كارون است و بنابراين گلوله و مهمات بسياري را روانه تختهپارههاي روان در كارون كرد. چنين كارهايي تنها از يك نابغه برميآيد.
همچنين او پس از گرفتن دكترا در سال 1342 و در زمان عبدالناصر به مصر رفت و دو سال آموزش چريكي ديد و در اين دوره نيز شاگرد اول شد. سال 45 به لبنان عزيمت و با كمك شهيد صدر جنبش امل را تاسيس كرد، به ايران بازگشت و دورههاي چريكي را به بچههاي انقلاب آموزش داد. بسيج عمومي را پايهگذار كرد و سرانجام پس از قبول وزارت دفاع و عضويت در شوراي عالي دفاع، سنگ بناي خودكفايي دفاعي گشور را گذاشت. همانطور كه ميبينيم، او در تمامي جبههها و عرصهها پيشتاز بود.
او نابغه دلاوري بود كه در كنار همرزمانش آرام ميگرفت، شهيد چمران در سوسنگرد زخمي شد، اما حاضر نشد به بيمارستان برود، او هميشه ميگفت «نفس بچهها زخمهاي مرا زودتر خوب ميكند».
براي شخص شما دلاوري و رشادت بيشائبه و بيسابقه فردي كه چنين مقام علمي را داشت عجيب نيست؟
شهيد چمران مجسمهاي از تناقضها و تضادهاست و خدا را شاهد ميگيرم كه در تمامي كارهايي كه به آن دست زد نابغه بود. او يك هنرمند نيز بود و نقاشيهايي از او بر جاي مانده است. او انساني بود بسيار بسيار فراتر از آدمهاي معمولي.
شما پاياننامه شهيد چمران را به فارسي برگردانديد، اين اثر چه جايگاهي در علم هستهاي كشورمان دارد؟
او نخستين ايراني است كه دكتراي گداخت هستهاي را اخذ كرد. فارغ التحصيلان بعدي اين رشته يك دهه پس از او به ايران آمدند، بنابراين او را بايد به يقين پدر گداخت هستهاي در ايران به شمار آورد. دانش او در مرتبهاي بود كه «بل» بزرگترين آزمايشگاه آمريكا كه عظمت ناسا را دارا بود، او را به استخدام درآورد.
به اعتقاد شما ميتوان نسبتي ميان دانش و دلاوري و رشادت پيدا كرد؟
خيلي از افراد ممكن است دانشمند و ملا باشند، اما نه جنگيدن را بلدند و نه دلاورند. آن چه درباره نبوغ و دلاوريهاي او در جنگ و بهويژه در سوسنگرد گفتم، تنها با گفتن قابل درك نيست. او موتورسواراني را براي نخستين بار به ميدان جنگ آورد تا با پريدن از سرشاخهها كرخه به سوي عراقيها بروند و به سمت تانكهاي آنان آر.پي.جي شليك كنند. اين موتورسواران قهرمانهاي موتورسواري پيش از انقلاب بودند كه هيچ كس آنها را به ميدان جنگ راه نميداد، در حالي كه شهيد چمران اين افراد را جذب كرد و از آنها شهيد ساخت و اين كار از نظر من در تاريخ جنگ عراق عليه ايران بيسابقه است. حدود پنجاه درصد اين موتورسواران به شهادت رسيدند.
فكر نميكنيد اگر شهيد چمران در حوزه علم متمركز ميشد، همان اندازه تاثير كه در ميدانهاي جنگ داشت در عرصه علم از خود بر جاي ميگذاشت؟
به نظر من اين يك سوال انحرافي است. اصلا اعتقاد ندارم كه او علمش را رها كرد و به ميدانهاي جنگ رفت، بلكه او با علمش به اين ميادين رفت و از آن استفاده كرد. همين دانش و نبوغ بود كه او را به ساختن تختههاي حامل چراغهاي نيمسوز و روان كردن آنها در كارون واداشت. ما دانشمندان زيادي داریم، اما هيچ يك از آنها حتي در عرصه علم هم به گرد پاي شهيد چمران نميرسند.
او پايهگذار صنايع دفاعي بود كه كاملا وجهي علمي و آكادميك داشت. او هر جا كه رفت، دانشش را نيز با خود برد و آن را ماندگار كرد. هر چه را كه آموخته بود به ميدان آورد. معتقد نيستم كه او اگر وارد ميدانهاي جنگ نميشد و در آزمايشگاه ميماند، خدمات علمي بهتري انجام ميداد. استقلال كشور مهمتر است يا كنج آزمايشگاهها؟.
مهرناز مهاجری
منبع: کتاب هفته، شماره 287، شنبه 28 خرداد 1390، ص15