|
تاریخ شفاهی در جنوب شرق آسیا-3
|
چشمانداز جهانی
و آنجا که مشاهدات [نوعاً] جانبدارانه و خاطرات ناقص و ناتمامند، مشاهدات راویان بررسی میشود. و این کنترل [البته] شامل کار خودش هم میشود. توسدید توضیح میدهد که از یک روششناسی در زمان و مکان مختلف استفاده کرده است. او مشاهده هوشمندانهاش را در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد نوشته است؛ و در کتاب «تاریخ جنگ پولوپنزی» آن را با رویکردی تاریخی به کار برده است و تاکنون این رویکرد دقیقاً به همان صورت، در پژوهش شفاهی و در این کتاب مورد واکاوی و مطالعه است. تاریخ به عنوان یک رشتة تحصیلی از زمان توسدید طبعاً تغییرات زیادی را از سر گذرانده است. این تغییرات با در نظر داشتن تفسیر منابع اولیه و درجة دوم و اهمیت فنآوری در مطالعه تاریخی، بدیهی هستند. روششناسی پژوهش شفاهی که توسدید توضیح میدهد، قرنها مورد استفاده بوده است. جز این که اخیراً، فنآوری مدرن، در هیأت «ضبط صوت»، مرور یک گفتوگوی پویا و زنده را ممکن ساخته است. و این نوعی مشورعیت بخشیدن به مندرجات مصاحبه و صحت منابع و رتبهبندی سنت است. Leopold Von Ranke ، در کنار تأکید بر منابع نوشته شده [نوشتاری]، همچنین نگران استرس اولیه مورخین، در پیدا کردن و مراجعه به سوابق معاصر بود. گرچه، پژوهش شفاهی توسط توسدید و تعدادی از مورخان در خلال این مدت، بطور آشکار سوابق معاصر را که گفته راویان شرکتکننده در مصاحبه بود مورد استفاده قرار دادهاند. طی دو قرن گذشته، خصوصاً در دوران رواج و گسترش باسوادی، تاریخ از نقطهنظر اروپائیان، با ارائه دادن سند و مدرک گره خورده است. سند، یک ابدیت و تغییرناپذیری، بعلاوه فعلیت و موجودیت را اظهار میکند که مورخ میتواند توضیح و تفسیر آن را بدست بگیرد و بر آن تسلط داشته باشد. قبل از دورة مبنا شدن سند، مجموعة تا اندازهای مختلف از منابع، شامل صداهای نانوشته و در نتیجه غیرمستند از اکثریت یا اقلیت نقشآفرینان تاریخ، مورد استفاده بود. برای نمونه Voltaire در «تاریخ چارلز XII)) که در 1731 منتشر شده تبیین کرده که: او به خود جرأت نداده است بدون مراجعه به شاهدان عینی و چون و چرایی و صحت مسئله، واقعیت مجردی را مطرح کند و روی آن انگشت بگذارد. بار دیگر همین اواخر قرن نوزدهم، اعتماد Heinrich Schlie Man به صحت اشعار حماسی هومر، منجر به حفاری شهر تروا شد؛ و این به تنهایی خود گواه ارزش سنت شفاهی در روایت تاریخی است. در این قرن، مورخان با اسناد فراوانی روبرو هستند؛ در حقیقت با مسخ کردن مطالعه تاریخ، به صورت پروندهای انباشته از آمارهای فراوان، با تفاسیر روانشناختی و تجزیه و تحلیل کامپیوتری وقایع دو دهة قبل. هرچند در این طریق هم، در میان کفپارههای بسیار، طلا وجود دارد. چون که آنجا معمولاً حجم زیادی از کار دفتری و اداری و اغلب دارای کمی کیفیت است. این کالای کامپیوتر است. اطلاعات را نشخوار میکند. مطالب قبلی را اگر تلاشی برای حفظ آن نشود، پاک میکند. انبوهی از شواهد و مستندات را در اختیار میگذارد. (نمونه 5/1 میلیون قطعه سند که از رونالد ریگان در دسترس دنیا قرار گرفته است) اما کی و کجا کسی شروع میکند به انجام فرجام آن؟ واضح است که انواع فنآوری، نفوذ و تأثیر عظیمی در تلاشهای مربوط به حفظ گذشته تاریخی داشته است، اما از سوی دیگر، بطرز تأسفباری از روی بیمبالاتی، گذشته تقریباً نابود شده است. جریان جهانی کامپیوتر، برای مبادلات دائمی، گزارش مکتوب را فراهم آورده است؛ اما در نتیجه این روند، نسخههای اصلی، ادامه حیات نیافتند؛ و مطالعه طولی اسناد، غیرممکن شده است. جریانهای مختلف فکری به سمت بسیج سند و مدرک گوناگون رفتند، به نحوی که اکنون نمیتوان کنترل شود. مضافاً این که اطلاعات این دیسک فقط به همان وسیله و ترتیبی موضعی که ذخیره شده بازیافت میشوند. بنابراین، آرشیوهای ملی باید هم بصورت دیسک و هم به نحو واژهپرداز نگهداری شوند با بینهایت تنوع به این منظور که اطلاعات برای محقق قابل دسترسی باشد. دستگاههای فتوکپی و میکروفیلم باعث میشوند، اسناد یکجا جمع بشوند و طالب علم بتواند در موقع مناسب (با شرایط خودش) آنها را به دقت مورد مطالعه قرار دهد او دیگر یکسره مجبور و محدود به مدت زمان اداری آرشیوهای ملی و محلی نیست. جمع شدن این اسناد در یک جا میتواند او را در مدت زمان خاصی، صاحب آرشیو شخصی در خانه کند و به عبارتی او را به مطالعه عمیق دعوت کند. این شرایط همچنین میتواند موجب افزایش پیشینهها شود. از آن چه که ما در کامپیوترهای بزرگ (پردازندههای مرکزی) برای خرد کردن دادهها استفاده میکنیم. در شمارشگر جیبی (ماشینحساب) برای هرچه کوچکتر کردن مشاهدات آماری سود برده میشود. اما آیا رواج کنترل نشده شواهد و مستندات، و استفاده ماهرانه از فنآوری، صحت و درستی تاریخی بیشتری را با خود به همراه آورده است؟ در حقیقت چه چیز درخور و مناسبی برای سند داشته، این که بوسیله چند مورخ رواج پیدا کند؟ آیا این برای سند کافی است؟ Paul Thomson در «صداهای گذشته» خود نوشته است: «کارکرد اجتماعی سند به دو جهت تغییر کرده است. نخست از این که «بسیار مهم» باشد، به چیزی در حد خبر [و اطلاعات] در بین مردم بازایستاده است. تماس و ارتباط شفاهی بواسطه تلفن یا گفتوگوی چهره به چهره بسیار عادی شده است. دوم این که گزارش مستند معصومیت خودش را (اگر تابحال داشته!) از دست داده است. و به نظر میرسد که به عنوان شعار [یا تبلیغ] آینده، یا صرفاً به لحاظ کارکرد و انجام وظیفه خودش دارد ارزشی فراگیر میشود. مورخ مستند کار از آن پس وسوسه میشود از نامهها، یادداشتهای روزانه و روزنامهها به عنوان اشکالی از اسناد مورد وثوق بهره ببرد. وقتی از این تجربیات مستقیماً استفاده میشود، ممکن است دلیل آورده شد که نامهها خود ـ نوشتهاند، (از سوی مورخ!) و یادداشتهای روزانه تحریف شدهاند و فاقد اعتبار ثابتاند و روزنامهها به طور خاص ایدئولوژیک یا رنگ سیاسی دارند این مورخة با پشتگرمی سند، بالضروره زندانی گواهی مکتوبی میشود که اتفاق افتاده است تا زنده بماند. آنان میتوانند بهتر از این راجع به گذشته بنویسند، آنها موضوعاتی نیستند که با مردمی که موضوع مربوط به ایشان است، فاصله داشته باشند. خوشبختانه، پیشرفتها در فنآوری، شیوه پژوهش شفاهی را نیز کنار گذاشت. بنحوی که امروز هر کدام از ما میتوانیم به میانبخشهای حاشیهای از بیشه اسناد برگردیم. برخی مورخان اجتماعی به علاوه مورخان محلی، سخنان خبررسانان را برای دهههایی مورد استفاده قرار دادهاند. همانطور که انسانشناسان، جامعهشناسان، مردمشناسان و روزنامهنگاران از آن سود بردند. هرچند با اختراع ضبط صوت کاستدار ارزان و قابل حمل، توجه بسیاری از مورخین پژوهش شفاهی معطوف به آن شد. ضبط سریع و دقیق صدا روی نوار مصاحبه، چیزی است که حالا همه میتوانند از آن برای گفتوگوهای خصوصی، عمومی یا انفرادیشان و هرچه که از گذشته موجب کنجکاوی است، بهرهمند شوند. امروز در مصاحبه با ضبط صوت گسیختگیها و اجزاء پراکنده و متلاشی شدة اسناد، با صدای پیاپی انسانهایی که زندگی کردهاند و از تجربیات گذشته راضی هستند، نظم و نسق پیدا میکند. این وسیلة الکترونیک، تا حدود زیادی مسیر بیان و نقل حکایتها را تغییر داد. این تغییر همزمان با استفاده از تلفن، اصلاح خصیصة مطالعه تاریخی، به همان اندازه نسخة دستنویس و پیشتر چاپ مطبوعات و آرشیو را تغییر داد. پژوهش شفاهی و برآیند نوار ضبط صوت و یا ارائه دادن یک نوشته موجب فربه شدن منبع تاریخی است. اما این چه نوع منبعی است؟ آیا یک منبع مقدماتی است که ممکن است به توضیح یک مشکل جدید به همان اندازه کمک کند که کشف یک دفترچه خاطره حدس نزدنی (غیرمملوک)؟ یا یک منبع درجه دوم کسالتآور (خشک و خالی) است که حکومت در سال گذشته گزارش کرده است؟ آیا صرفاً مواد حکایتگونه و مکمل است؟ آیا این متریال یک راوی سرزنده و بانشاط است که نمیتواند آن را به نحو سخت سنجانة با معنی و مفهوم توضیح دهد؟ تمامی این وچوه قطعاً میتواند به موضوع و طرح مصاحبه و محقق بستگی داشته باشد. پاسخ: هرچند پژوهش شفاهی به عنوان نوعی منبع مورد استفاده، طبقهبندی نشده باشد، اما معیاری است که برای سنجش سند شفاهی از آن استفاده میشود. در نحوه اجرای مصاحبه، شیوه غیرنقادانه و کمتر موشکافانهای به کار گرفته میشود که در گردآوری اسناد فاجعه است. کی مصاحبه شده. چه وقت. چطور. چه کسی حاضر بود. مصاحبهکننده چه کس بود. سؤال باز و نامحدود و تبادلی بود یا به نحو پرسشنامة فرمت شده. آیا آگاهیدهنده (راوی) مایل به همکاری (جوابگویی) بود، یا چنان که بعضی، نه. قطعاً سؤالاتی زیادی برای پرسیدن راجع به روششناسی هست. اما اجازه بدهید ما ببینیم چه چطور سؤالاتی، بویژه از منابع دیگر میپرسیم. در حقیقت ما نباید هر نوع سؤالی را بپرسیم اگرچه یک جزیی شکلشان متفاوت باشد. در اواخر 7 ـ 6 سالی که من روی دفترچه یادداشت روزانة چندگانة کشاورزای کانادایی کار میکردم، پرسشهایی به ناچار برایم پیش آمد. آیا او واقعاً همه اینها را خودش نوشته است؟ چرا اینها را نوشته؟ مناسک دینی را روزانه انجام داده است؟ یا او این مراحل را آخر هفته کامل کرده است. به این ترتیب بیشترین استرس مسئله «جا» در خاطرهاش بود. چیزی که منابع نوشته را کامل میکرد. آیا او حضور ذهن خاصی داشت؟ آیا او در انتقادش نسبت به سایرین در دهکدهاش، محق بود؟ با هر صفحه پژوهشگر در تجزیه و تحلیل تازه از آنچه گفته و آنچه نگفته و چه وقت و چرا گفته، مواجه است. همینطور است وضع یک مصاحبه شفاهی. یک رشته اختلافنظر هستند که دو تا از آنها خیلی زود به سراغ من آمدند: خبررسان (راوی) متفاوت از خاطرهنویس است. او میتواند در سخن به عقب برگردد. تکذیب و تأیید کند. در گفتوگو از گذشته، خاطرهنویس با این ملاحظه ممکن است سکوت کند. این میتواند فوقالعاده با ارزش باشد. مطلب دوم، مسئله بسیار مشکلی است که در مصاحبه راجع به گذشته وجود دارد و اغلب با عکسالعمل مواجه میشود گذشته، آنچنان که در حال حاضر به نظر خبررسان میآید افزون بر آن، این حقیقت دارد که مصاحبهکننده خودش و نقطهنظرش را داخل مصاحبه میکند چیزی که ممکن است مشکلات را بیشتر کند. البته این حرف معنیاش این نیست که برآیند مصاحبه بیارزش است. چرا که در اوقات مختلف مطلب به این سادگی نیست؛ کسب اطلاعات مصاحبه در اوقات قبل ممکن است بدون فکر بوده باشد.
مجموعه مقاله ویراسته: جیمز.اچ.ماریسون ترجمه: مهدی فهیمی
منبع: روزنامه اطلاعات، یکشنبه 10 آبان 1388، شماره 24605
|