برای رسیدن به پایۀ بلند و مستحکمی در علم «خاطرهشناسی»، بدون شک نیازمند اصول و روش تحقیق سنجیده و دقیقی خواهیم بود که براساس آن روشن و اصول، به شناخت رویکردها، راهبردها و دیدگاههای لازم در حوزۀ «خاطرهشناسی» نایل شویم. نگرش های تازه در حوزۀ علوم انسانی هرچند که به این مهم کمک فراوانی خواهد کرد، امّا برای رسیدن به بنیادهای اصیل و مستقل معرفتی برای «خاطرهپژوهی» بایستههای زیادی در پیش است. مقالۀ زیر دریچهای میگشاید بر این بایستهها.
خاطرهشناخت؛ دانشِ در راه(1)
این نوشتار پاسخ به اقتراحی است از سوی دوستی ارجمند ــ که دستی درست و دیدی روشن در خاطرهیابی دارد ــ و هم به واسطۀ او تقدیم خوانندگانِ گرامی نشریة سودمندِ زمانه شده است. باشد و شاید که این جُستارگشاییِ اشارهوار بر پارهای از مباحثِ مُتعددِ خاطرهپژوهی، علاقهمندان را مُفید افتد.
1ــ میانگارد تعریفِ خاطره و آگاهیهایِ اولیه در اینباره نزد کاربَرَندگانِ واژه شناخته و دانسته است؛(2) بر این پایه و پنداشت، خاطره موجودِ جایگرفته (مظروف) در خاطر (ظرف) / ذهن/ حافظه است که بدواً از طریق دریافتهایِ حواسِ پنجگانه و نیز اندریافتهایِ فراحواسِ خامسه، همچون رویاها، واقعهها و الهامها/ مکاشفات و مشاهدات، به جایگاه یادِ انسانی وارد میشود و به مثابة صورتِ اولیة نطفة موجودِ حیاتمند، فرایندِ تکوین و پردازش را سپری میکند تا آنگاه که به دلایل و عواملِ مُحرک غیرارادی، تداعی یا به ارادة آگاهانه اعاده و متولد میشود. بدیهی مینماید از همه فرارسهای حواس پنجگانه و اندریافتهایِ فراحسی، در مراتب و درجات متفاوت، شماری در بایگانی هوشمندِ ذهن جای میگیرند و در جریان تکوین و گذر زمان به خاطره مُبدل میشوند؛ خاطرههایی که با یاد و در یاد هستند و به ظهور و بروزِ گفتاری و نوشتاری و نشانهای نرسیدهاند. پیدایی و مانایی خاطرهها، در ازای پالایش و مرگِ تدریجی بسیاری از ورودیها و داشتههایِ کماعتبار و اهمیت ذهن صورت میگیرد. بنابراین هرچه از مبادیِ دوگانه به خاطر میرسد به خاطره بَدَل نمیشود. آشکارشدگیِ خاطره و اظهار آن غالباً سیاق مکتوب و شکلِ شفاهی دارد، حالآنکه در نظام نشانهای صورتهایِ دیگرِ «یادنمود/ یادنقش»، ممکن و متصور است. ظهور و اظهار خاطرهها در گفتار و نوشتار (متن) نه فقط از ضمیرِ دارندگان آنها، که از زمانه و محیط (زمینة) مرجعِ روایت و راوی تأثیرپذیر است. نیز خاطرهها در نهانِ داشت و برداشتِ بازروایان و خوانشگران پرداخته ــ و حتی معنی ــ میشوند. فَهم اَساسِ هستیِ خاطره دلیلِ ادراکِ فاعلِ شناسا به خود و مُقَوِّمِ معرفتِ نَفس است. هرگونه شناخت در گسترة وسیع دانش پیایندِ این معرفت است.
2ــ خاطرهنویسی ــ در معنی امروزی آن ــ از پدیدهها و پدیدارهایِ فرهنگیِ مُعاصر در ایران است،(3)اما در دو دهة اخیر، آشناواری و فراگیری خاطرهنویسی ــ و نیز خاطرهگویی، خاطرهخوانی و خاطرهشِنَویِ ــ مرتبط و معطوف با دو رویداد بههموابستة انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی/ دفاع مُقدس است. معالوصف بهرغمِ شمارگانِ قابلِ توجه و رو به تزایدِ چاپ و نشر خاطرات، مطالعاتِ نظری در این قلمرو نوظهور ــ که از آن با عنوان نهضت خاطرهنویسی یاد شده است ــ چشمگیر و پُربرگ و بار نیست.
3ــ با نظرداشتِ مطالعاتِ مقدماتیِ موجود، ضرورتِ اولیه در باب چند و چونِ خاطرهشناسی، کوشش برای شناخت و کاربست مَنظرها، رهیافتها و رویکردها و روشها به منظور پیدایی و سامانگیری دانشِ خاطرهشناسی است. رهجویی و دستیابی بر این مَقصد و مقصود به سه راهبرد ذیل بستگی دارد:
3ــ 1ــ آموزههایِ متعارف در علوم انسانی/ ادبیّات، تاریخ، علوم اجتماعی، زبانشناسی و ...،
3ــ 2ــ دریافتهایِ فراعینی/ دین، عرفان، اسطوره(4)
3ــ 3ــ فرایافتههایِ معرفتشناختی و فلسفی.
4ــ بازجستها و بررسیهایِ اندکشمار دربارة خاطرهنویسی و خاطرهنگاشتهها، تاکنون عمدتاً متوجه و متکی شاخصههای تاریخی و ادبی ــ نیز ــ تاریخیادبی/ ادبیتاریخیِ سُنتی بوده و بر بازشناسی مصادیقِ معدود تمرکز داشته است. حتی نِگرشها و گِروشهایِ نوپدید در حوزة علوم انسانی، از جمله دیدگاهِ مطالعاتِ میانرشتهای/ فرارشتهای که مُشخصاً و مصداقاً در رویکردِ «تاریخ فرهنگی» و «مطالعات فرهنگی» فرادید میآید، در خاطرهشناسی مدنظر قرار نگرفته است.(5) کما اینکه انگارهها و آموزههایِ مَردمشناسی و زبانشناسی تا به حال در تحلیل و شناخت خاطرات به کار نیامده است. معهذا برخی اظهارنظرها راجع به خاطرهشناسی (خصوصاً خاطرات انقلاب و جنگ/ دفاع مُقدس)، پیشتر از آنکه حاصل تحقیق و تأنی شخصی و جمعیِ اندیشیده و بسامان باشد، نتیجة گرتهبرداری و تأثیرپذیری از گفتهها و نوشتههای دیگران است. به طریق اولی، ورود به تأملاتِ محضِ اندیشورانه و فرایابیِ معرفتشناختی در خاطرهپژوهی از نظر دور مانده است و موارد جزئی و اشارات گذرا و گزارههایِ ارتجالی و استحسانی در این زمینه را نمیتوان مطالعات بایسته و بااهمیت قلمداد کرد.
5ــ مُبتنی بر راهبردهای یادشده (3ــ1، 3ــ2، 3ـ3ـ) خاطرهپژوهیِ همهجانبه از طریق مُطالعه و متنشناسی و استقرا در مصادیق و احصای مسائلِ موضوعه و طرحِ انداموار مباحثِ مربوط امکانپذیر است. بایسته مینماید در این بررسی و بازیابی انواعِ همپوشان و مشترک از جمله زندگینامهها، سفرنامهها، گزارشها، شِبه اعترافات و گونههای تلفیقی و ترکیبی، همانند داستانخاطره، گزارشخاطره، زندگینامهداستان/ داستانوارههایِ زندگینامهای/ زندگینامة داستانی، نیز به دقت بازبینی شوند.(6) دستیابی بر این دستمایهها لزومِ وجود و فراهمآوری اطلاعاتِ کتابشناختی را مَعلوم میدارد. گفتنی است اثر توأمانی و ضمنی تحقیق و تفحص در آثار، شگردهای مطالعاتی را در منصة عمل کاراتر میسازد و فراتر از این به فزونی و فَربهیِ نظام نظری علوم انسانی مدد میرساند. به دست و دیده دور مینماید که این اهتمام از عهدة یک تن ساخته باشد و شایسته است که تعهد این مُهم بهسانِ پرسمانی دانشورانه و جمعی فراروی قرار گیرد. همپیوند آتی پژوهش ــ در مقام عمل ــ آموزش مُشتغلان و پایکاران و فراهمآوری و تألیف شیوهنامهها، درسنامهها و دستینهها و برگزاری کلاس/ کارگاههایِ نقد و تحقیق است.
6ــ در جریان خاطرهنگاری و بازروایی خاطرات دو دهه اخیر نشانههایی از تحول در خاطرهگزاری و ساختار متن خاطرات پدیدار شده است که بلوغ و گسترش آن میتواند زمینههایِ ارتقا و تقریب خاطرهنویسیِ صِرف به خاطراتِ مُبتنی بر تحقیق و مُنضم به اطلاعات جانبی و مُکمّل را فراهم سازد و به عرصة نوشناخته و رو به گسترش تاریخ شفاهی پیوند دهد.(7)
7ــ شیوع خاطرهگرایی مُفرط و غرقه شدن در گذشتههایِ گذشتهشده بیآنکه نسبتی با حال و آینده داشته باشد و مُهمتر از این میلِ به افزایش پیرایهها بر هستة اولیة خاطره و غلوّ در نقل ــ خاصه در خاطرهگوییها ــ اندکاندک ضرورت نقد و درایت در روایت یادها را آشکار میکند. تأمل در این مسأله از جمله موضوعاتِ مُهم و شاید مُقدم در آسیبشناسی نشر خاطرهگویی و خاطرهخوانی باشد.