آنچه در پی می آید محتوی مطالب مندرج در روزشمار 15 خرداد 1342 برای روز دهم فروردین سال 1340 خورشیدی است که به قلم احد گودرزیانی در 1385 توسط دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزۀ هنری منتشر گردید. این مطلب، حال و هوای آن روز ایران را در پی از دست رفتن مرجع عالیقدری چون آیت الله بروجردی به خوبی نشان می دهد. چاپ دوم این کتاب در بهار سال جاری منتشر خواهد شد.
پنجشنبه،
10 فروردين 1340
13 شوال 1380
30 مارس 1961
رویدادها:
• رحلت حضرت آيتالله العظمى بروجردى در قم
• اعلام عزاى ملى در ايران
• اعلام تعطيل عمومى در ايران و بر پايى مجالس سوگوارى
• سوگوارى شيعيان در كشورهاى ديگر
• تشييع و دفن جنازه حضرت آيتالله العظمى بروجردى در مسجد اعظم قم
• پرسش مردم: ما بايد از چه كسى تقليد كنيم؟
• تلگراف محمدرضا پهلوى به آيتالله سيدمحسن حكيم در نجف درباره رحلت حضرت آيتالله العظمى بروجردى
• على امينى: فرستادن تلگراف را به شاه توصيه كردهبودند!
• نظر دبيركل دارالتقريب اسلامى درباره انتخاب مرجع تقليد
• ابراز تمايل براى انتخاب آيتالله حاج آقا روحالله خمينى به مرجعيت
ساعت شش صبح امروز، حضرت آيتالله العظمى بروجردى به پزشكانى كه مراقب حال ايشان بودند، فرمودند:
«بياييد صبحانه را با هم بخوريم.»
ايشان تا ساعت هفت صبح مىخنديدند و شوخى مىكردند.
براى آنكه پزشكان از كسالت درآيند فرمودند:
«مىدانيد چرا شكم شما اطبا روز به روز بزرگتر مىشود؟ علتش آن است كه شما در بيمارستانها گوشت جوجه را خودتان مىخوريد و آب آن را به بيماران مىدهيد!»
دكتر سيفالدين نبوى ـ معاون انجمن پزشكان قلب ايران ـ مىگويد:
«[اندكى بعد از ساعت هفت صبح] پس از نوشيدن چاى، حال تهوع به حضرت آيتالله دست داد و فشار و حركت شديد موجب نامرتبشدن ضربان قلب گرديد. ما بلافاصله تزريقات و ماساژ قلب و تحريكات عصبى را شروع كرديم، ولى متاسفانه ديگر فايدهاى نبخشيد و حضرت آيتالله روى دست من افتادند و پس از كشيدن يك نفس عميق جان به جان آفرين تسليم كردند. به محض آنكه ما از اتاق خارج شديم، اطرافيان موضوع را فهميدند و شيون و زارى شروع شد...»(1)
حضرت آيتالله العظمى حاج آقا سيدحسين طباطبايى بروجردى، پيشوا و مرجع تقليد حدود 80 ميليون شيعه در ايران و قارههاى آسيا و افريقا، ساعت هفت و بيست دقيقه صبح امروز، در 88 سالگى به ديار باقى شتافتند.
سيدمحمد حسين علوى طباطبايى، داماد آيتالله العظمى بروجردى مىگويد:
«بعد از نماز صبح جوياى حال آقا شدم. فرمودند: ديشب خواب ديدم كه در اطراف امامزاده جعفر [كه از اولاد امام سجاد (ع) است و در بروجرد دفن شدهاند] خانهاى تهيه كردهام كه خانه من از همه خانههايى كه آنجا است بزرگتر است.» آخرين جملهاى هم كه بر زبان آن مردبزرگ جارى شد، اين بود كه خطاب به پزشكان و اطرافيان كه هنوز مشغول تلاش بودند، فرمودند: «مرگ است ••• مرگ... رها كنيد... ياالله... لاالهالاالله...»(2)
نخستين كسانى كه از درگذشت آيتالله العظمى بروجردى باخبر شدند، افرادى بودند كه براى خبر گرفتن از حال ايشان آمده بودند و خبر دهان به دهان، به گوش مردم قم رسيد. كوچه عشقعلى كه به خانه حضرت آيتالله راه داشت، مملو از جمعيت شد و در حياط بيرونى منزل ايشان وابستگان، علما و طلبهها ايستاده بودند.
خبر به تهران رسيد و اطلاعيهها صادر شد. در ساعت هشت و نيم صبح، راديو ايران برنامه خود را قطع كرد و گفت:
«اداره كل انتشارات و راديو با كمال تاسف و تاثر به اطلاع ملت ايران و عموم شيعيان جهان مىرساند كه حضرت آيتالله العظمى بروجردى دار فانى را وداع گفتند و به سراى باقى شتافتند. به احترام روح پرفتوح اين شخصيت جهان تشيع، طبق دستور دولت، امروز كليه وزارتخانهها و مؤسسات دولتى تعطيل است و ضمنا از اين ساعت برنامههاى موسيقى راديوهاى كشور تعطيل مىشود.»(3)
دولت جعفر شريف امامى با صدور اطلاعيهاى امروز را عزاى ملى اعلام كرد(4) و حسين علاء ـ وزير دربار ـ در اطلاعيه ديگرى از طرف محمدرضا پهلوى، ضايعه عظيم درگذشت حضرت آيتالله العظمى بروجردى را به فرزند ارشد ايشان و بازماندگان تسليت گفت(5) و در اطلاعيه ديگرى خبر داد كه دربار تا سه روز عزادار و پرچم سلطنتى نيمه افراشته خواهد بود. (6)
شهربانى كل كشور نيز اعلام كرد: «امروز و امشب كليه كافهها و مجامع تعطيل است و به پليس دستور داده شده در اجراى اين منظورات مراقبت لازم به عمل آورند.»(7)
بسيارى از شاهدان اين روز، رد پاى نيروهاى ساواك را در اطراف خانه حضرت آيتالله العظمى بروجردى شناختهاند. طبيعى است كه در اين شرايط تصميمگيرى براى برپايى مراسم تشييع جنازه مشكل مىشود. اما از آنجا كه حضرت آيتالله العظمى بروجردى در طول يك هفته بيمارى، بارها پرسيده بودند تا شب جمعه چقدر باقى است، قرار بر اين شد كه تا ظهر امروز، غسل و كفنكردن جنازه ايشان در منزلشان صورت بگيرد.
در تهران، بازار تعطيل شد و بازاريانى كه مىتوانستند، راهى قم شدند. مردم نيز در همه جا و بويژه محلههاى: جواديه، ميدان غار، خيابان رى، سرچشمه و خيابان چراغ برق به عزادارى پرداختند. (8) در بروجرد ـ زادگاه پيشواى فقيد ـ پس از انتشار خبر، مردم به طرف خانه حضرت آيتالله حاج شيخ على محمد نجفى بروجردى، حركت كردند و پس از آن در مسجد سلطانى (شاه) بروجرد به سوگوارى نشستند. اقوام و بستگان و گروهى از مردم عزادار بروجرد نيز، به طرف قم حركت كردند تا در مراسم تشييع جنازه شركت كنند.(9) در شهرها و شهرستانهاى ديگر و حتى روستاهاى ايران هم مثل تهران، قم و بروجرد، مردم عزادار و سوگوار بودند.
خبر رحلت حضرت آيتالله العظمى بروجردى شيعيان را در كشورهاى ديگر هم به سوگ نشاند. در نجف بلندگوى گنبد حضرت على (ع) با تلاوت قرآن و فرياد اللهاكبر و اعلام خبر رحلت، به صدا درآمد و آيتالله سيدمحسن حكيم ـ مرجع تقليد ـ پيشاپيش مردم و با اشك و آه به سوى حرم حضرت على (ع) به راه افتاد. اضطراب و سوگوارى مردم باعث شد حكومت نظامى در نجف لغو شود. زيرا از سه روز پيش به علت اعلام وضع غيرمترقبه در عراق، اجتماع هفت نفر و بيشتر ممنوع شده بود. اما چندين كاميون سرباز از بغداد به نجف و كربلا آمدند تا مراقب اوضاع باشند. در اينحال، شيعيان عراق گفتند كه تا سه روز عزاى عمومى است و پاكستانيها اعلام كردند كه تا پنج روز عزادارى خواهند كرد. شيعيان لبنان و كويت نيز امروز عزادار شدند (10) و بيشتر سفارتخانههاى خارجى در تهران، با پرچمهاى نيمه افراشته تعطيل شدند.(11)
ساعت 30/12 دقيقه امروز عمارى حامل جنازه حضرت آيتالله العظمى بروجردى از منزل ايشان روى دست مردم در كوچه عشقعلى روانه شد.(12) تشييع جنازه ايشان قريب چهار ساعت در مسير كوچه حاج سيدحسن به خيابانهاى آذر و آستانه و از آنجا به صحن حرم حضرت معصومه (س) طول كشيد.(13) در اين تشييعجنازه، صدها هزار نفر از تهران و ساير نقاط كشور كه خود را به قم رسانده بودند، شركت داشتند. هنگامى كه جنازه در اطراف صحن مرقد حضرت معصومه (س) گردش داده مىشد، از روپوش روى عمارى و عمامه حضرت آيتالله اثرى نبود؛ زيرا مردم آنها را قطعه قطعه كرده و بهعنوان تبرك برداشته بودند و بعد كم كم چوبهاى عمارى نيز تكهتكه شد و به دست مردم افتاد. جمعيت انبوه تشييعكنندگان حاضر نبودند از جنازه پيشواى مذهبى خود دست بردارند و تابوت مدتى روى دستهايى كه ازشدت تاثر مىلرزيدند پايين و بالا مىرفت و در گردش بود.(14)
جنازه حضرت آيتالله العظمى بروجردى پس از چند دور طواف در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به مسجد بزرگ [اعظم] آيتالله بروجردى آورده شد و در اينجا بود كه ازدحام جمعيت به حدى رسيد كه امكان نمازگزاردن بر جنازه تقريبا از مردم سلب شد. در گوشهاى از صحن مسجد، گوركن، آرامگاه حضرت آيتالله را آماده كرده بود و اطراف قبر را با تختههاى بزرگ مسدود كرده بودند. نماز واجب [ميت] را فرزند [ارشد ]حضرت آيتالله طبق وصيت آن مرحوم به جاى آورد.(15) ساعت 5/4 بعداز ظهر، پس از آنكه جنازه حضرت آيتالله العظمى بروجردى دفن شد، انبوه جمعيت همچنان در بالاى مرقد ايشان و تمام محوطه بر سينه و سر مىزدند.(16)
پس از اين واقعه كه بر تنِ مردم لباس عزا پوشاند و دلشان را پر از اندوه كرد، آنان به صورت طبيعى در برابر يك سؤال مذهبى، سنتى و تاريخى زندگى خود قرار گرفتند. از خود مىپرسيدند كه الان تكليف تقليد ما چيست؟ ما بايد از چه كسى تقليد كنيم؟ نخستين پيشدستى را محمدرضا پهلوى صورت داد و تلگرافى به اين شرح، به نجف ارسال كرد:
«جناب مستطاب حجتالاسلام آيتالله سيدمحسن طباطبايى حكيم دامت بركاته ـ نجف ـ خبر درگذشت حضرت آيتالله العظمى حاجى آقا حسين طباطبايى بروجردى موجب كمال تأسف و تأثر ما گرديد. بدينوسيله اين ضايعه را به جناب مستطاب عالى و جامعه روحانيت تسليت گفته و شوكت و عظمت روزافزون عالم اسلام را از درگاه قادر متعال مسئلت داريم.»(17)
اين كار شاه موجب برداشتهايى در ميان چهرههاى سياسى و مردم و واكنشهايى در قم شد. على امينى در خاطراتش مىنويسد:
«آيتالله بروجردى رحلت كرده بود و مسئله مرجعيت واحد شيعيان معطل مانده بود. اگرچه عدهاى به آيتالله حكيم روى آورده بودند و پادشاه هم با تلگرافى فوت آيتالله بروجردى را به آيتالله حكيم تسليت گفته بود و اين به آن معنى بود كه او را بهعنوان مرجع واحد شيعيان مىشناسند، اما مىدانستم مشورت و صواب ديد كسانى كه فرستادن آن تلگراف را به پادشاه توصيه كردهبودند، بسيار ناشيانه بوده است. چون اولاً شيعه، مذهب رسمى ايرانى و ايران است. ثانيا محل مرجعيت شيعه از سالها پيش از عراق و شهر نجف به ايران و شهر قم منتقل شده بود. ثالثا اكثريت شيعيان و مراجع مختلف مايل بودند كه مرجع طراز اول شيعه، ايرانى و فارسى زبان باشد، در حالىكه آيتالله حكيم، عراقى و عرب زبان بود، در نتيجه در آن وقت تعدد مراجع واقعى وجود داشت.»(18)
جز آيتالله حكيم، از مراجع ديگرى هم در ميان مردم نام برده مىشد كه حضرت آيتالله حاج آقا روحالله خمينى، حضرت آيتالله آقا سيدمحمدرضا گلپايگانى، حضرت آيتالله آقا سيدكاظم شريعتمدار تبريزى، حضرت آيتالله آقا شيخ عبدالنبى اراكى، حضرت آيتالله حاج سيدمحمد محقق يزدى، حضرت آيتالله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى، حضرت آيتالله آقا سيدشهابالدين نجفى مرعشى، حضرت آيتالله حاج سيدمرتضى لنگرودى، حضرت آيتالله حاج سيدهادى ميلانى (در خراسان) ، حضرت آيتالله حاج سيداحمد خوانسارى، حضرت آيتالله آقا سيدمحمود شاهرودى (درنجف) ، حضرت آيتالله حاج سيدعبدالهادى شيرازى (در نجف) ، حضرت آيتالله حاج سيدابوالقاسم خويى (درنجف) و حضرت آيتالله ميرزا خليل كمرهاى(19) از آن جملهاند. اما شاه با فرستادن پيام تسليت فوت آيتالله بروجردى براى آيتالله حكيم، رسما اعلام كرد كه ايشان را بهعنوان مرجع شيعه پذيرفته است، زيرا مىپنداشت كه آيتالله حكيم در مسائل سياسى دخالت نمىكند و سرش به كار خودش است.(20)
از سوى ديگر روزنامه اطلاعات از قول محمدتقى قمى ـ دبير كل دارالتقريب اسلامى ـ نوشت: «اينكه سؤال كردهايد كه بهطور معين چه شخصى اين مقام (مرجعيت) را حايز خواهد شد، بايد بگويم كه در حين حيات خود آن مرحوم (حضرت آيتالله العظمى بروجردى) اشخاصى بودهاند كه به امور مردم رسيدگى مىكردند و خود آن بزرگوار هم تاييداتى داشتهاند و البته، آتيه مردم را بيشتر با شخصيتهاى ذىصلاحيت آشنا خواهند كرد و قدر مسلم آن است كه هميشه اين حصن محكم دين و تشيّع نگهبانانى داشته و اينك هم از نگهبانان قوى خالى نخواهد ماند. به هر حال مقام مخصوص يا اشخاص معينى حتى از بين روحانيون و علماى طراز اول براى انتخاب پيشواى شيعيان جهان دور هم جمع نخواهند شد، بلكه هر كس صلاحيت بيشترى داشته باشد، خودبهخود مورد توجه مردم قرار خواهد گرفت و پيشواى شيعيان جهان مىگردد.»(21)
به شهادت كسانى كه در توفان حوادث آن روزها در قم بودند، از ميان مراجع تقليد نامبرده، كسى كه ميلى به پذيرش جانشينى آيتالله العظمى بروجردى نداشت و سعى مىكرد بر تمايل ديگران به خود هم غلبه كند، حضرت آيتالله حاج آقا روحالله خمينى بود. يكى از شاهدان مىگويد:
«در تشييع جنازه مرحوم آيتالله بروجردى، وقتى جنازه ايشان به صحن رسيد، حضرت امام خمينى به داخل صحن نيامدند كه مبادا وجود ايشان در صحن، موجب شود كه اين خيال در ذهن بعضيها به وجود آيد كه ايشان مايل هستند بر جنازه آيتالله بروجردى نماز بخوانند.»(22)
و يكى ديگر مىگويد:
«ما طلبههاى جوان هماهنگ كرده بوديم در مراسم تشييع جنازه آيتالله بروجردى مسئله مرجعيت امام را براى مردم اعلام كنيم و با اين زمينه سازى، مردم به حضرت امام خمينى گرايش بيابند، اما عدم حضور [كامل ]امام در مراسم همه را غافلگير كرد.»(23)
آيتالله حاج آقا روحالله خمينى، بعدها در جلسهاى خصوصى گفت:
«آن روز من خطر را به جان خريدم ودر تشييع جنازه آيتالله بروجردى شركت نكردم تا نكند كه يك روز كسانى بر من منت بگذارند و بگويند كه ما تو را مطرح كرديم، ما بوديم كه اين را براى تو انجام داديم.»(24)
اگر چه آيتالله حاج آقا روح الله خمينى به خاطر پرهيزگارى و فروتنىاش، امروز پا پيش نگذاشت، اما تقدير چيز ديگرى بود و دستهاى بسيارى ايشان را نشان داد و چشمهاى بسيارى ايشان را پسنديدند. يكى از شاهدان امروز مىگويد:
«در مراسم تشييع جنازه آيتالله العظمى بروجردى، آقايى را ديدم كه از كسى مىپرسيد كه الان تكليف ما چيست؟ ما بايد از چه كسى تقليد كنيم؟ پاسخ دهنده با انگشت خود كسى را نشان داد كه بين حوض صحن بزرگ و ايوان آيينه ايستاده بود و گفت كه مردم اين آقا را نمىشناسند، اگر مىشناختند، بجز ايشان از كسى تقليد نمىكردند. اين اولين جملهاى بود كه من درباره مرجعيت حاج آقا روح الله خمينى شنيدم.»(25)
همچنين امروز در مجلس سوگوارى آيتالله العظمى بروجردى در مسجد جامع خمين صحبت مرجعيت و تقليد پيش آمد و مردم از علما راهنمايى مىخواستند. نظر بسيارى از علما، روى حاج آقا روح الله بود و ايشان را به عنوان مرجع اعلم معرفى كردند.(26) شايد قرار است اتفاق 17 سال پيش تكرار شود، زمانى كه پس از رحلت آيتالله عبدالكريم حايرى يزدى ـ موسس حوزه علميه قم ـ بر اثر خواهش و دعوت بزرگان و علماى حوزه علميه قم، حضرت آيتالله العظمى بروجردى به قم آمدند و مقيم شدند و در طول اين سالها علاوه بر مرجعيت شيعيان، موجبات توسعه حوزه علميه قم را فراهم نمودند.(27) با اين تفاوت كه امروز از يك عالم مقيم قم دعوت به مرجعيت مىشود.
شامگاه امروز، مجلس سوگوارى از طرف فرزند ارشد آيتالله العظمى بروجردى در شبستان مسجد اعظم شروع شد و ساعت هشت و نيم شب بود كه حجتالاسلام آقا ميرزا محمدحسن طباطبايى بروجردى تصميم گرفت، با پدر خود وداع كند. روحانيون و طلاب به حالت عزا عمامهها را به گردن انداخته و گِل بر پيشانى ماليده بودند و اطراف فرزند حضرت آيتالله را گرفته بودند. صداى تلاوت قرآن و شيون و زارى، تا نيمه شب به گوش مىرسيد.(28)
پی نوشت ها:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ مجله تهران مصور ـ ش 918 ـ 18/1/1340 ـ ص 56.
۲ـ فصلنامه ياد ـ ش 10 ـ 1367 ـ ص 129.
۳ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10466 ـ 10/1/1340 ـ ص 17.
۴ـ همان.
۵ـ همان ـ ص 20.
۶ـ گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهى پهلوى ـ ج دوم ـ ص 1415.
۷ـ علوى طباطبايى، محمدحسين ـ خاطرات زندگى آيتالله العظمى بروجردى ـ اطلاعات ـ ص 152.
۸ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10466 ـ 10/1/1340 ـ ص 19.
۹ـ همان ـ ص 17.
۱۰ـ روزنامه اطلاعات - ش 10468 - 14/1/1340 - ص 17.
۱۱ـ روزنامه پيغام امروز ـ ش 331 ـ 10/1/1340 ـ ص 2.
۱۲ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10467 ـ 12/1/1340 ـ ص 9.
۱۳ـ جوادى، شجاع ـ تاريخ سير پليس در قم ـ صص 86 تا 89.
۱۴ـ مجله تهران مصور ـ ش 918 ـ 18/1/1340 ـ ص 57.
۱۵ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10467 ـ 12/1/1340 ـ ص 13.
۱۶ـ همان ـ ص 17.
۱۷ـ همان ـ ش 10466 ـ 10/1/1340 ـ ص 20.
۱۸ـ توكلى، يعقوب ـ خاطرات على امينى ـ صص 172 و 173.
۱۹ـ مجله تهران مصور ـ ش 918 ـ 18/1/1340 ـ ص 57.
۲۰ـ تجريشى، اسدالله ـ خاطرات ـ واحد تاريخ شفاهى دفتر ادبيات انقلاب اسلامى ـ ص 5.
۲۱ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10466 ـ 10/1/1340 ـ ص 20.
۲۲ـ گرامى، محمد ـ خاطرات 15 خرداد ـ دفتر ششم ـ ص 337.
۲۳ـ ربانى املشى، محمدمهدى ـ واحد تاريخ شفاهى دفتر ادبيات انقلاب اسلامى خاطرات احمد اشعرى ـ ص 2.
۲۴ـ اشعرى، احمد ـ واحد تاريخ شفاهى دفتر ادبيات انقلاب اسلامى خاطرات ـ صص 3 و 4.
۲۵ـ ميريونسى، حيدر ـ خاطرات 15 خرداد ـ دفتر پنجم ـ صص 293 و 294.
۲۶ـ مرادى نيا، محمد جواد - خمين در انقلاب - صص 17 و 18.
۲۷ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10466 ـ 10/1/1340 ـ ص19.
۲۸ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10467 ـ 12/1/1340 ـ ص17.
احد گودرزیانی ۱۳۸۵
منبع: روزشمار 15 خرداد 1342