هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 210    |    10 تير 1394

   


 



17 نوامبر متولد شدم -۲

صفحه نخست شماره 210


محمود فاضلی

17 نوامبر متولد شدم
دیمیتریس کوفیندیاس
انتشارات: لیوانی (یونان)
نوبت اول: 2013
قیمت: 16 یورو

 این کتاب توسط رهبر عملیاتی و مجری سازمان تروریستی 17 نوامبر یونان (2002-1975) برای روشن کردن تاریک‌ترین صفحات تاریخ معاصر یونان به نگارش درآمده است. کتاب آقای کوفیندیاس آنچه می‌گوید به سکوت اجباری در هرگونه انتقاد از خود و سازمان خودش است. کتاب فاقد هرگونه انتقاد نویسنده از خود است. او در خاطراتش به عمق یک گروه تروریستی اشاره‌ای نکرده است. در جای جای کتاب روایت‌های مختلفی از چپ یونان دارد. کتابی است داخلی که محدود به روایت‌های مختلف از این گروه است. کتاب مسیری در تقاطع میان خاطرات و جنگ داخلی و عمل سیاسی قانونی در بسیج اجتماعی و سیاست است. خاطراتش نشانگر خواسته‌های یک نسل سیاست زده است که درگیر اعتقادات، تظاهرات و درگیری با نیروهای به قول نویسنده سرکوبگر است و آن را انتخاب واقعی از یک قطعه از چپ می‌داند. مخالفین کتاب که بیشتر متمایل به جناح راست یونان هستند، از محتوای کتاب به مانند کتاب‌های شبه نظامی یاد می‌کنند. به زعم آنها نویسنده در پاره‌ای از موارد بیشتر به خوانندگان کتاب آموزش نظامی داده است تا بازگوکننده خاطراتش باشد.
نویسنده در خاطراتش تأکید دارد همیشه تحت تأثیر کتاب‌هایی از جنبش‌های آزادیبخش در سراسر جهان از جمله مبارزات مردم فلسطین و سایر انقلاب‌ها و رویدادهای مردمی در اروپا بوده است. وی به مبازرات جنبش‌های کارگری پس از 1977 در کشورش پرداخته است. تجربه مبارزه سیاسی و سپس تغییر به شیوه‌های مسلحانه را بیان می‌کند. نویسنده تلاش داشته است نتایج عملیاتی سازمان 17 نوامبر را تا سال 1992 به عنوان بخشی از ظهور بازیگران محبوب داخلی در میان افکار عمومی بازگو کند. کوفیندیاس در جای جای کتاب بر هسته اصلی دیدگاه خود که همان « تبلیغ نبرد مسلحانه» است باقی مانده است و این اعتماد به نفس، جایگاه وی را به عنوان یک پارتیزان بالا برده است. بی شک این عضو سابق این سازمان در این دوره نه جنایتکار بوده و نه دیوانه، بلکه اجراکننده فرامین چپ‏ها بوده است و به نوعی وفادار به اندیشه‌های چپ انقلابی بوده است، چپی که وی در توصیف آن می‌گوید: «همیشه معتقد بودم چپ خانه من است. سازمان، زندگی من است. قلعه من است و همیشه از آن نیرو می‌گرفتم.» وی در این دوره مجری تاکتیک‌هایی بوده است که از سوی رسانه‌های گروهی این کشور به عنوان ابعاد «خون آلود» اقدامات این گروه مطرح می‌شود. در نوشته‌های او از قصد وی برای پرداختن به مبارزه مسلحانه گریزی نبوده است.
او در بخش‌های مختلف کتاب به دنبال مشروعیت بخشیدن به اقدامات جنایی خود و معرفی آنها به عنوان اقدامات قانونی بوده است. کتاب به مواردی از اقدامات نظامی وی، نظارت مستقیم و گاه غیرمستقیم وی بر این عملیات، پرداختن به جزئیات عملیات و چگونگی آرایش پلیس شهری یونان اشاره دارد. وی در بخشی از کتاب اشاره دارد که چگونه در مارس 1995 این سازمان دو راکت به ساختمان شبکه تلویزیونی خصوصی مگا (Mega) شلیک نموده و 20 دقیقه قبل از وقوع آن را به روزنامه «الفتروتیپیا» اطلاع داده تا افراد حاضر در دفتر این روزنامه آن را تخلیه کنند. وی در کتابش صریحاً می‌پذیرد که در ماه آوریل 1998 اعضای این سازمان در عملیات مختلف به شرکت‌های جنرال موتور، کرایسلر (شرکت چند ملیتی خودروسازی آمریکا)، اپل و فروشگاه غذایی مک دونالد و سیتی بانک به عنوان نمادهای امپریالیسم در قسمت‌های مختلف آتن حمله نموده‌اند. وی اشاره دارد اعلامیه‌های توجیهی این سازمان به وسیله پست و سایر راهها (بدون اشاره به آنها) برای روزنامه‌های خارجی و رسانه‌های بین‌المللی ارسال می‌شده است.
 وی در بخشی از کتاب به سیمیتیس(1) از نخست وزیر اسبق این کشور که در برابر دو رئیس خود (آمریکا و آلمان) به شکل واقعی در منطقه اژه به آنها خدمت کرده است! یاد نموده است و وی را در مقابل حوادث آن دوران از جمله فشارها علیه نصب موشک‌های S-300 در جزیره کرت یونان مسئول دانسته است. همچنین دستگیری عبدالله اوجالان رهبر گروه PKK که به زعم وی این حادثه در آن دوره بخشی از خاورمیانه را به خود مشغول کرد، خوش خدمتی نخست وزیر سابق به امپریالیسم و زیان‌های وارده به شخص اوجالان می‌داند. از دیدگاه وی سیمیتیس، پانگالوس (وزیر خارجه وقت) و جرج پاپاندرئو (عضو عالی رتبه حزب سوسیالیست) هر سه مسئول اصلی این خیانت به شخص وی و خدمت به غرب بوده‌اند. وی تأکید دارد در 8 مارس 1999 در اعلامیه خود مبارزات مردم کرد و اوجالان و رنجی که آنها محکوم به آن شدند را به رسمیت شناخته است.(2)
وی در خاطراتش اضافه می‌کند که یک سال بعد این سازمان حمله و بمباران یوگسلاوی سابق و خسارت‌های وارده به صنایع، زیرساخت‌ها، تخریب پل‌ها و جاده‌ها بیمارستان‏ها مدارس و کشته شدن هزاران نفر از مردم و از نگاه او تراژدی به وجود آمده علیه این کشور را به شدت مورد انتقاد قرار داده است. وی حملات ناتو در منطقه را به اقدامات نازی‌ها تشبیه کرده است. وی همچنین استفاده از شهر تسالونیکی یونان برای عبور نیروهای ناتو بویژه آمریکا و انگلیس و عزیمت به منطقه بالکان و سازماندهی حمله به یوگسلاوی را مورد انتقاد قرار داده است. وی آشکارا در این بخش و بی‏تردید در یک نگاه جانبدارانه، هیچ اشاره‌ای به مردم بوسنی و خواسته‌های آنان و سپس نسل کشی آنها از سوی صرب‏ها نکرده است.(3)
 در فصل «غلبه بر ترس» وی ترس را پدیده بیش از حد بزرگ می‌داند. همیشه از افراد ترسیده است چرا که در جنگ مسلحانه می‌توانسته است موجب از دست رفتن زندگی، آزادی، امنیت مردم گردد. عدم ترس در وی همیشه بهترین متحد برای جلوگیری از اشتباه بوده است و می‌دانسته است همیشه قرار است با «سلاح» خود تصمیم بگیرد. وی در کتابش به روابط در میان اعضای سازمان خود پرداخته است و از بعضی از رفقایش با نام مستعار یاد می‌کند.
قتل استیون سوندرز، وابسته نظامی انگلیس در آتن در 8 ژوئن 2000 میلادی در یکی از شلوغ‌ترین خیابان‌های پایتخت آخرین ضربه این سازمان بوده است. در سپتامبر 1989 جامعه یونان از خبر قتل پاولوس باکویانی و اضافه شدن یک قتل دیگر به پرونده قطور این گروه شگفت شده شده است. شاهدان عینی مشخصات کوفیندیاس را در اختیار پلیس قرار دادند که همین مشخصات توانست در نهایت به دستگیری وی کمک شایانی نماید.
پس از انتشار این کتاب و در یک مراسم دانشجویی در دانشکده حقوق دانشگاه آتن و در یک اقدام کم سابقه، وی از طریق تلفن داخل زندان کوریدالو برای صدها دانشجوی این دانشکده سخنرانی نمود. وی در ماه می سال جاری برای درمان به بیمارستانی در یکی از شهرهای یونان منتقل شد و یکی تیم کامل امنیتی حفاظت از وی را برعهده داشت. او در مدت زندان یک بار اعتصاب غذا کرده است. نگرانی از فرار وی و همفکرانش از این زندان همیشه یکی از دغدغه‌های نیروهای حفاظتی زندان بوده است، چرا که پدیده فرار از زندان در این کشور بی‏سابقه نبوده است.
 



1- کاستاس سیمیتیس از سال 1996 الی 2004 نخست وزیر و ریاست حزب سوسیالیست این کشور را برعهده داشت.
2-عبدالله اوجالان که مدت کوتاهی در ایتالیا بسر می‌برد اجباراً این کشور را ترک و با نام و مشخصات یونانی- قبرسی وارد کنیا شد. وی مهمان ویژه سفارت یونان در این کشور بود. اما آمریکا فشار خود را بر یونان افزایش داد و سرانجام توانست این دولت را وادار به اخراج اوجالان نماید. در سفارت یونان به اوجالان گفته شد که باید کنیا را به مقصد هلند ترک کند و یک هواپیما منتظر انتقال او به هلند است. هر چند دو تن از همراهان حزبی وی ابتدا مقاومت کردند، ولی مقامات کنیایی توانستند اوجالان را قانع کنند که هلند برای او جای امن‏تری است! اوجالان سرانجام در فرودگاه نایروبی و کنار هواپیمایی که ظاهراً قرار بود وی را به هلند منتقل سازد، به هواپیمای دیگری منتقل شد. به محض ورود به هواپیما دو مأمور ویژه اوجالان را دستگیر کردند. از دیدگاه کردها همکاری یونان برای دستگیری اوجالان نقطه سیاهی برای کشوری بود که چند دهه از گروه‏های کرد حمایت مادی و معنوی کرده بود. کردهای مقیم آتن تظاهرات گسترده‌ای علیه همکاری یونان برای دستگیری اوجالان برگزار نمودند. آتن عملا به خیانت به کردها متهم شد.
3- در این بخش سازمان 17 نوامبر یقیناً موضع مشترکی با دولت وقت کشورش و کلیسای ارتدوکس حاکم، در حمایت از صرب‌ها داشته با این تفاوت که این سازمان آشکارا از موضع خود دفاع کرده است اما دولت وقت یونان غیرمستقیم و رسانه‌های گروهی این کشور مستقیماً در کنار صرب‌ها قرار گرفتند.



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.