کارورزان تاریخ شفاهی سخن میگویند(2)
|
بخش اول این مصاحبه در شماره ۱۸۱ و آبان ۱۳۹۳ تقدیم شد. بخش دوم در ادامه می آید.
لیندا شوپز
ليندا شوپز (Linda Shopes) بيش از سه دهه در حوزه تاريخ شفاهي فعاليت كرده و مطالب زيادي در اين زمينه به رشته تحرير درآورده است. شوپز در حال حاضر به طور مشترك مسئوليت سردبيري نشريه مطالعات تاريخ شفاهي پالگریو مك ميلانPalgrave Macmillan’s Studies in Oral Historyرا بر عهده دارد و همچنين مشاور تاريخ شفاهي و عمومي است و برای دیگر نشریات نیز مینویسد.شوپز در گذشته رئيس انجمن تاريخ شفاهي آمريكا نیز بوده است. آليسون پنرAllison Penner باليندا شوپز، مصاحبه میکند، شهر نيويورك، ایالت نیویورک، آمريكا، 11 ژوئن 2012، مركز تاريخ شفاهي برخط(آنلاین). |
توشوپز ليندا TOH SHOPES Linda یازده ژوئن 2012 عنوان طرح: مورخان شفاهی راوي: ليندا شوپز مصاحبهكننده: آليسون پنر تاریخ ضبط 11 ژوئن 2012 محل ضبط: كتابخانه باتلرButler ، دانشگاه كلمبيا، شهر نيويورك، ایالت نیویورک،ايالات متحده آمريكا. جلسه : 1 از 1 مدت مصاحبه: 23 دقيقه و 46 ثانيه ( نسخه موجود در اينترنت: 17 دقيقه و 40 ثانيه) كل مدت مصاحبه: 23 دقيقه و 46 ثانيه ( نسخه موجود در اينترنت: 17 دقيقه و 40 ثانيه) كيفيت صدا: خوب نام فايل: TOH SHOPES Linda 20120611 Transcript – final website version.docx پياده كننده مصاحبه: آليسون پنر تاريخ تكميل پياده سازي: 1 اوت 2013 تاريخ بازخوانی راوي :11 سپتامبر 2013 |
آليسون پنر: نام من آليسون پنر است و اينجا در دانشگاه كلمبيا در نيويورك در كنار ليندا شوپز هستم و قصد داريم در مورد تاريخ شفاهي صحبت كنيم. پرسش نخست من اين است كه چه طور وارد حوزه تاريخ شفاهي شديد؟
ليندا شوپز: مجموعه مواردي حوالي سالهاي 1968 – 1969 گرد هم آمد . نخست اينكه من ازدواج كردم درست بعد از پايان كالج و اين ازدواجي بود كه قطعاً نردباني بود براي پيشرفت اجتماعي. اگر شما در سال 1967آرزوهايي براي بهبود موقعيتتان به عنوان يك زن داشتيد راهكار آن موقع اغلب ازدواج كردن بود و اين گونه بود كه من ازدواج كردم. بدن ترتيب «طبقة اجتماعي» من تغيير كرد البته من آن زمان از اين عنوان استفاده نميكردم. من يك بحران هويت واقعي داشتم. وقتي من به يك جهاني بهره مندتر از آنچه در آن بزرگ شده بودم نقل مكان ميكردم من داشتم تبديل به چه كسي ميشدم؟
و اين موضوع باعث نوعي علاقمندي من به جهاني متفاوت از آنچه من در آن بزرگ شده بودم، شد. پدر و مادربزرگم هر دو مهاجر اروپاي شرقي بودند. من در دهه 50 بزرگ شده بودم، دهة بزرگ آمريكا كه همه واقعاً خون آمريكايي داشتند، ما در اين مورد صحبت نميكرديم – منظورم اين است كه پدر و مادربزرگم آنجا بودند و ما ميدانستيم آنها نيز خوب انگليسي صحبت نميكردند، ما ميدانستيم آنها از كجا آمده بودند، ما ميدانستيم مادر و پدرم هر دو دوزبانه بودند. اما آنها چه طور به آنجا رسيدند، ماجرای آنها چه بود، نبردهای آنها چه بود- كه از بين رفت. همه ما داشتيم آمريكايي ميشديم. من در سالنامه مدرسه به دنبال سالهاي دبيرستانم رفتم همه نام فاميلشان ايتاليايي، لهستاني يا ليتوانيايي بود. آيا فكر ميكنيد ما تاكنون در مورد تاريخ اقوام محلي بخشي از مهاجرت بزرگ مردم اروپاي شرقي به آمريكا كه براي كار در اين كارخانهها در نيوبریتین New Britain يا كانکتيكات Connecticutآمده بودند مطالعه كردهايم؟ هرگز. اين موضوع ذكر نشد. از اين رو اين نوعی تغيير بود كه در طبقه اجتماعي من اتفاق افتاد و كه من را به تاريخ خانودهام علاقمند كرد. من درگير جنبش زنان شدم. یعنی مشخصاً درگير نشريهای به نام زنان: نشریه آزادیWomen: A Journal of Liberation شدم. زمانی كه همکاران آن نشریه برنامهريزي برای تاريخ زنان را شروع كردند من به آنها ملحق شدم. خو ب من نميدانستم زنان تاريخ داشتند. و دوباره شما ميدانيد جهاني از تاريخ زنان به روي من گشوده شد كه من هرگز به فکرش نبودم و آن موقع دانشجوی تازه وارد تاريخ در كالج بودم. هر دوي اين موارد زيربناي علاقمندي من به آنچه را که تاريخ اجتماعي مينامم فراهم كرد.
من سپس فقط به طور اتفاقي در موقعيتي اجتماعي در كنار فردي قرار گرفتم كه در يكي از كالجهاي محلي تاريخ آمريكا تدريس ميكرد. همه اينها در بالتيمور بود. من او را دوست داشتم. ما با هم حرف ميزديم او توجه مرا به طرحي كه تاريخ آمريكاييهاي نانشناس ميناميد جلب كرد. طرحی كه تامارا هارون(Tamara Hareven])و ريچارد [براون] (Richard[Brown]) آغاز كردند. در مورد نام فامیل وي مطمئن نیستم. او در دانشگاه كانکتيكات بود تا تاريخ آمريكاييهايي ناشناس و افراد معمولي را عمدتاً با استفاده از اين شيوه تاريخ شفاهي ثبت كند. آن موقع بود که چراغی در ذهنم روشن شد. منظوم اين است كه من در آن زمان در دبيرستان انگليسي درس ميدادم، تاريخ درس نميدادم. چراغ ذهنم روشن شد. از اين نقطه من به سرعت تصميم به ادامه تحصیل (در دانشگاه مريلند) تا تحصيلات عالي را دنبال كنم چون در دبيرستان درس ميدادم و آنجا به اين رشته تاريخ شفاهي در دپارتمان تاريخ برخوردم و با خود گفتم بايد آن را دنبال كنم. بايد اين كار را بكنم. اين دقيقاً همان چيزي بود كه نياز داشتم. من ابتدا قصد داشتم در مورد تاريخ خانواده خودم كار كنم، اين فكر به سرعت از ذهنم خارج شد، اما نكته اين است كه به نظر ميرسيد اين ابزار كاملاً متناسب با علایقم بود كه پیشتر در ذهن داشتم. مارتا راس (Martha Ross) كه نامش براي بسياري آشناست اين رشته را در دانشگاه مريلند تدريس ميكرد. من سراغ او رفتم؛ حتي پيش از آنكه ثبت كرده باشم، و گفتم: «خانم راس من بايد اين رشته را دنبال كنم» و او گفت: «نام نويسي هنوز ادامه دارد، ميتوني ثبت نام كني.» پس من ثبت نام كردم و او خيلي مشتاق بود دنياي تاريخ شفاهي را به روي دانشجويانش بگشايد. انجمن تاريخ شفاهي به تازگي جان گرفته بود. اين انجمن يك گروه دانشگاهي بود. ببین، چیزی به چیز دیگری میرسد و آن هم به موضوعي ديگر ختم میشود، اما اين طوری شروع شد.
آليسون پنر: از زماني كه شمار كار تاريخ شفاهي را شروع كردهايد، متوجه چه تغييراتي در حوزه کاری يا نظری شدهايد؟
ليندا شوپز: خوب، من ميگويم در حوزه نظریتاريخ شفاهي بسيار جهتدار بود. وقتي من كار را شروع كردم به سوي اضافه كردن حقايق جديدي به صداهاي ضبط شده و پر كردن نقاط خالي صداهاي ضبط شدهتاريخيپيش می رفتیم. هنوز هم بيشتر كاري كه تاريخ شفاهي درگير آن است دقيقاً همين است. تاريخ شفاهي بسيار علاقمند بود به نوعي اعتبار خود را در اين حيطههاي نسبتاً سنتي و اين كه چرا يك شيوه قابل اعتماد و قابل تشخيص است نشان دهد. من فكر ميكنم پس از مدتي اين پرسش مشخص شد و ما بيشتر به روايتگر آن، یعنی عملكرد حافظه در تاريخ شفاهي علاقمند شديم و نه فکتهای ماجرا. موضوع زياد به اينكه مردم درست به خاطر ميآورند يا خير مربوط نميشود، موضوع اين است كه آنچه مردم به خاطر ميآورند اهميت داشته باشد، یعنی تاريخ شفاهي به عنوان یک ساختار روایي و نه انعكاس فکتهای واقعي. برخي آن را به عنوان تغيير شكلي از تاريخ شفاهي به عنوان يك سند تلقي ميكنند كه ما از آن براي روايت ماجرایی در مورد گذشته استفاده ميكنيم و تاريخ شفاهي به عنوان يك متن كه ما آن را تفسیر interpret ميكنيم و خود نيز يك سند تفسیریinterpretive است. اين بزرگترين تغييري است كه من در زمينه نظري ديدهام.
در زمينه روش قطعاً قلمرو ديجيتال گشوده شد نه فقط در زمينه چگونگي ضبط و ذخیره سازی، بلكه در زمينه تغيير شفاهي به تاريخ شفاهي و بازگرداندن زيرمتنهاي احساسي بسياري از متون تاريخ شفاهي به صورتیثبت شده باشند.من فكر ميکنم اين مورد همچنين تاريخ شفاهي را از حالتي بايگاني شدني به گونهاي كه در آغاز بود و به نظرم هنوز نيز چنين است، به حالتي ارائه شدني تغيير ميدهد، به گونهای كه مردم بلافاصله فكر ميكنند ميتوانند آن را در وب سايت قرار دهند و محصول اين کار را ارائه كنند. من فكر ميكنم ابزار ديجيتال باعث شده اين موضوعبراي مردم اينقدر جذابتر، خواستنيتر، جالبتر وامكانپذيرتر شود.
آليسون پنر: شما فكر ميكنيد مسير آينده تاريخ شفاهي به كجا خواهد رفت مسيري كه در حال حاضر آن را طي نميكند؟
ليندا شوپز: خوب، مـورخين هميشه چه ميگويند؟ «من من مورخم؛آينده را پيش بيني نميكنم.» [خنده] آليسون پنر:[خنده] کاملاً درست است. ليندا شوپز: من فقط فكر ميكنم جهان ديجيتال در حال تغيير همه چيز است، به گونهای که ما واقعاً نميتوانيم پيش بيني كنيم. ما امروز در مورد مقولات امنیتی و قومي و يا حفاظت از حريم خصوصي مردم وقتي همه در وب سايت قرار داده ميشود میگویيم. من نگران هستم همهگیر شدن ابزارهای ديجيتال به اين معنا باشدكه ما داريم همه چيز را ضبط كنيم؛ یعنی هر كسي تبديل به مستندساز زندگي خودش شود. انباشت مطالب به وجود خواهد آمد. شما در اين مسير چگونه راه خود را طي خواهيد كردو چيز معنا دار را پيدا خواهيد كرد؟
منظورم اين است كه بسيار خوب خواهد بود اگر مردم بخواهند تاريخ شخصي خودشان را براي خودشان و اطرا فيانشان مستند كنند. اما آن موقع چه چيز باعث خواهد شد يك ثبت تاريخي ارزشمندتر باشد؟آيا ما نياز داريم هر كسي نسخه از زندگي خودش را به عنوان ضبط تاريخي و به منظور محافظت هميشگي ارائه كند؟ من فكر ميكنم جهان ديجيتال باعث ميشود مردم در گفتارشان محتاطتر شوند زيرا ميدانند اين گفتار ميتواند تقریباً بلافاصله در سراسر جهان پخش شود. از اين رو من فكر ميكنم اين موضوع احتمالاً ماهيت مصاحبهاي كه در حال خلق آن هستيم تغییر دهد و آن را محتاطانهتر کرده و از میزان کاوشگرانگی آن بکاهد. مردم هنوز ميتوانند محدوديتهايي براي سالهاي سال اعمال كنند و نگرانيهاي من ممكن است جايی نداشته باشند، اما من شاهد بسياري از طرحهاي تاريخ شفاهي بودهام كه برای شکل خاصی از ارایه طراحي شده بودند و مردم در آنها با صراحتي كمتر از آنچه در مصاحبههايي كه به منظورثبت در بايگانيهابراي مدتي صحبت ميكردند و یا دسترسي به آنها مختص كاربران «قانونی» است.
آليسون پنر:ب ه نظر شما بزرگترين مشاركت تاريخ شفاهي چه بوده يا شايد مشخصه خاصي كه تاريخ شفاهي در مقايسه با گونه ديگري از ثبت تاريخ دارد چيست؟
ليندا شوپز: ترديد دارم بگويم شما نميتوانيد آن را از گونه ديگري از انواع تاريخ دريافت كنيد. به يقين در تاريخ شفاهي تجربيات و ديدگاههاي كساني در تاريخ ضبط ميشوند که اغلب به صورتي اندک و شيوههايي بسيار محدود در تاریخ قرار ميگیرند. همه ما در اسناد تاريخی ايالات متحده وجود داريم: ما شناسنامه داريم، عقدنامه داريم، اوراق طلاق داريم، گواهي فوت داريم، سوابق سرشماري داريم. اسناد عمومي داريم. اما همه اين اسناد تنها بخش كوچكي از حیات يك فرد را نشان ميدهند يا تنها در يك مفهوم جمعي معنا دارند. يا ما سوابقي از وضعيت افراد داريم كه اغلب سوابقي از موقعیت افراد در برابر دولت هستند: سوابق دادگاه، سوابق زندان، يا اين نوع سوابق. پس تاريخ شفاهي به كساني كه وقت، قابلیت و تمايل به نوشتن خاطرات خود را ندارند تا صدا و تجربياتشان ثبت شود اين امكان را ميدهد. پس من فكر ميكنم اين يك نکته اساسی است.
من فكر ميكنم ما به سمت شفاهي پيش ميرويم، همانطور كه اينترنت اين امكان را فراهم ميكند كه شفاهيت Orality بيشتری جزو اصول کار تاريخ شفاهي باشد و با قدرت بيشتري به ثبت صداهاي واقعي گذشته كمك ميكند و همانطور كه در جهان موزه ميگويند، «آن چيز كه مردم را وارد موزه ميكند، اشیاء واقعي است.» من فكر ميكنم آنچه مردم را وارد [تاریخ شفاهی] ميكند، صداي واقعي است. منظورم اين است كه ماجرا واقعي و نوشته نيز همين كار را انجام ميدهد، اما من فكر ميكنم صداي واقعي نوع خاصي از جاذبه را دارد و من فكر ميكنم به شيوهاي احساسات ما را درگیر میکند كه واژگان نوشته شده اين كار را نميكنند. فکر میکنم ما بيشتر اسیر كيفيتهاي صوتي هستیم تا چيزهايي که ميخوانيم و كمي از احساسات ما خالی شدهاند. از اين رو من فكر ميكنم تاریخ شفاهی نوعي پاسخ احساسي به صورت تاريخ را در بر دارد. حالا این که آیا اين چيز خوبي است يا بد؟ من فكر كنم هر دو. اين موضوع قطعاً ميتواند در ايجاد همراهي با كسي كه مثل ما نيست مؤثر باشد، كساني كه ما در گذشته زندگی آنها را ناديده ميگرفتيميا حتي ازآنها بیخبر بوديم. من فكر ميكنم شنيدن صحبتهاي آنها می تواند حس همدلي و همراهي ما را در مورد زندگيشان تقويت كند. اما در عين حال اين موضوع ميتواند بسيار دستكاري شده باشد و احساسات ميتواند بر تفكر عاقلانه غلبه كند و ممكن است ما بدون تفكر واكنشي احساسي داشته باشيم و بگویی: «خوب، معني اين ماجرا چيست و به كجا ميانجامد؟» پس من فكر ميكنم هر دو درستاند.
من فكر ميكنم تاريخ شفاهي نه تنها ميتواند اسناد تاريخی بلكه خود تاريخ را دموكراتیک کند. كسي مدرك دكتري نميگيرد تا كار تاريخ شفاهي راخوب انجام دهد. داشتن مدرك دكترا در تاريخ تضمين نميكند كه شما كار تاريخ شفاهي را خوب انجام دهيد. تاريخ شفاهي جوامع [قومی]، اصناف مختلف و شهروندان عادي رادرگير كار تاريخي ميكند. این به معنای آن نیست که يك ضبط صوت در اختيار هر كسي قرار دهيد و او اين كار را به خوبي انجام میدهد. براي اين كار مشخصاً به آموزش و تحصيل نياز هست، اما اين كار را ميتوان به شيوههاي مختلف انجام داد. اين كار مستلزم آموزش رسمي در سطوح عالي نيست. من فكر ميكنم تاريخ شفاهي به اين علت كه حاوي ماجراهايي است و از آنجا كه اين ماجراها جذابيت دارند، اين ماجراها ميتوانند مخاطبين تاريخ را دمکراتیزه کنند.جاي مخفي كردن نيست كه بيشتردانشگاهيان با نثري بسيار خشك مينويسند. اين که یک مورخ كتابي بنويسد كه مردم بخواهند آن را خارج از حيطة تخصصی بخوانند، امری استثنایی است و من فكر ميكنم روایتهاي تاريخ شفاهي به خصوص اگر آنها در یک بافت قرار داده شوند و اگر خوب پردازش شوند، ميتوانند به مردم كمك كنند تا درکی از چیستی تاريخ بیابند. اين فراتر از بازدید از يك مكان تاريخي و یا نبردی است كه هر دويست يا سيصد سال گرامی داشته ميشود و يا حتي سرگذشت خانوادگي خودآنها. تاریخ شفاهی ميتواندبه آنها كمك كند ديدگاه وسيعتری نسبت به آنچه قصد داشتم بگويم گذشته آمريكاست داشته باشند، اما بگذاريد فقط بگويم يك تجربه اجتماعي گستردهتر، فراتر از سرگذشتی كه خودشان داشتند. این باز میگردد به پرسش شما درباره این که چه چیزی در تاریخ مرا به خود جلب کرد. من به سرعت به دنبال پيگيري علاقه خودم به سرگذشت خانواده خودم بودم، اين كمكم كرد. مردم میپرسند: «چرا تاريخ را دوست داريد و چرا تاريخ را مطالعه ميكنيد؟» و در سطحي بسيارشخصي [پاسخ من] اين است: «تاریخ باعث از ميان رفتن بيگانگي ميشود. باعث ميشود اين حس كه «من در اين دنيا تنها هستم» و این سئوال که «به كجا تعلق دارم؟» در من از میان برود. اين موضوع به من كمك ميكند متوجه ارتباط خودم با مابقي دنيا شوم.» و ميبينيد كه اين موضوع تا حد زيادي نفسگرايانه است؛ یعنی من، من، من. اما من فكر ميكنم تاريخ عمومي ميتواند اين كار را انجام دهد و تاريخ شفاهي اگر خوب انجام شود ميتواند به طرز كاملاً موثري اين كار ا نجام دهد به مردم كمك كند به آن به عنوان تجربه شخصي بنگرند، يك تجربه عميق شخصي که بخشي از موضوعي بزرگتر است. تاريخ شفاهي ميتواند اين كار را به شيوهاي انجام دهد كه انتزاعي نباشد بلكه ميتواند به شيوهاي انجام دهد كه بسيار ملموس باشد. از اين رو شما سرگذشت فردي را در مورد مادر بزرگش و زندگي وي ميشنويد. مادر بزرگي كه هفت يا هشت يا ده فرزند داشته و نسبتاً زندگي فقيرانهاي داشته، و ازدواج سختي داشته است. اين اطلاعات آغازي ميشود براي شما تا دريابيد اين فقط سرگذشت مادر بزرگ من نيست، اين سرگذشت يك جنس است، اين سرگذشت مردان و زناني است که در يك شرايط اجتماعي خاص زیستهاند.
اليسون پنر: وقتي شما صحبت ميكرديد من داشتم فكر ميكردم، همين امروز ما در مورد افزايش محبوبيت طرح هايي مانند استوریکورپس StoryCorps و صورتهاي مختلف تاريخ شفاهي صحبت كرده بوديم و اين بحث در مورد اين بود كه تاريخ شفاهي شامل چه چيزهايي است. پس آن گونه كه شما درك ميكنيد تعريف تاريخ شفاهي چيست؟
ليندا شوپز: خوب يك حس بومي از اين عبارت وجود دارد. آن چه که ما تعريف ميكنيم، بگذاريد بگويم به عنوان «مورخان شفاهي حرفهاي»، ادعايي در مورد اين عبارت نداريم و مالك اين عبارت نيستيم. از اين عبارت به معاني بسيار مختلفي استفاده ميشود. من فكر ميكنم كار ما به عنوان مورخان شفاهي حرفهاي اين است كه نهايت تلاش خود را براي آموزش افرادي كه به گوش دادن اهميت دهندبه عمل آوريم كه کار خوبي در تاريخ شفاهي است و نیز اين كه تاريخ شفاهي یککار تاريخي است؛ فقط جمعآوري سرگذشتها نيست.
من در اين مورد نوشتهام، هم در مورد کاربرد بومی عبارت «تاريخ شفاهي» و هم در مورد کاربرد حرفهای«تاريخ شفاهي». من در مورد ويژگي هاي تاريخ شفاهي بر مبناي بررسي نسبتاً گستردهاي از آثار توضيح دادهام. این که اكنون آيا من ميتوانم اين ويژگيها را به خاطر بياورم؟ [خنده] مطمئن نيستم. يكي اين است كه تاريخ شفاهي يك مصاحبه است. تاريخ شفاهي يك خاطره يا فردي كه فقط سرگذشتش را مقابل ضبط صوتي ميگويد نيست، بلكه بر يك گفتوگو dialogue مبتني است. اين كار براي ضبط شدن انجام ميشود؛ هدف خلق سندي است كه بتوان از آن براي استفاده به شيوهاي كه دست كم نيمه هميشگي است بهره برداري كرد. تاريخ شفاهي بايگاني ميشود و از اين رو ضبط شده است. تاريخ شفاهي في نفسه ذهني subjective است؛ شما در تاريخ شفاهي به نسخه واقعي گذشته دست پيدا نميكنيد. تاريخ شفاهي، شفاهي است، نوعي گواهی نفس است، اما تا زمان رسانه جديد که ما همه به نوعي فكر ميكرديم متون پیاده شده واقعاً تاريخ شفاهي هستند. تاريخ شفاهي عمیق است؛ تنها موارد جزیی نيست. براي ايجاد اين عمق كار زیادی صورت گرفته است كه در اين مرحله تا حدي مشخص است، اما همه ما [دوست داريم] آن را فراموش كنيم. هدف تاريخ شفاهي تاريخي بودن است. تاريخ شفاهي به دنبال درك عميق تري از آن چيزي است كه در گذشته روي داده آن گونه كه فردي آن را تجربه كرده است. تاريخ شفاهي تنها حكايتي از «تجربه من» نيست.
اليسون پنر: من فكر ميكنم ما احتمالاً به چارچوب زماني در مورد آن تحقيق ميكنيم نزديك هستيم. ليندا شوپز: خوب. اليسون پنر: چيزي هست كه شما بخواهيد اضافه كنيد چيزي كه شمار فكر ميكنيد من بايد در مورد آن از شما ميپرسيدم؟ ليندا شوپز: نه، گمان نمیکنم. اليسون پنر: بسيار خوب. ليندا شوپز: منظور من اين است كه ما ميتوانيم براي دو ساعت ادامه دهيم. اما اينجا آن نقطه نيست. من بافت اين مصاحبه را ميگويم كه مؤسسه تاريخ شفاهي دانشگاه كلمبياست و نخست براي من يادآور اين است كه چه زمينه پرجنبشي است؛ چه زمينه گوناگوني است؛ چه زمينه ميان رشتهاي است. من در مورد تغيير ديگري نیز فكر ميكنم تا به پرسش شما در مورد تغيير بازگرديم: اين كه تاریخ شفاهی عميقاً چقدر بين المللي است. بار ديگر، من فكر ميكنم رسانههاي جديد واقعاً آگاهي ما از روابط بين المللي را ارتقاء ميدهند، نه فقط درباره تاريخ شفاهي بلكه در همه زمينهها. بخشي به اين علت كه انتشار را بسيار ساده تر ميكنند؛ ما را نسبت به آنچه كه مردم در سراسر جهان انجام ميدهند آگاهتر ميكنند.
[پايان ضبط]
منبع: مرکز تاریخ شفاهی (کانادا)
|