مصاحبههاي نادر با ساکنان و کارکنان پيشين مؤسسه رد دير
رئيس گروه جامعه شناسی دانشگاه لتبریجLethbridge از سرگذشت اهالی استان آلبرتاي کانادا میگوید که در مرکز میچنرMichener زندگی کردند و در همان جا درگذشتند.
کتاب دوزخ ویژه: زندگی آسایشگاهی طی سالهای اصلاح نژادی در آلبرتا A Special Hell: Institutional Life in Alberta's Eugenic Years ، حاوی چند مصاحبه با ساکنان آسایشگاه منطقه رد دیر Red Deer در استان آلبرتاي کاناداست که بین سالهای 1980-1950 در آن ساکن بودند.
کلودیا مالاکریدا Claudia Malacrida نویسندة اثر يادشده که برای کارکنان پیشین این مرکز سخنرانی میکرد گفت: «ساکنان این مرکز تعداد زیادی از مهاجران تازه وارد و نیز افرادی بودند که به دلیل فقر نادیده گرفته شده بودند و به آنها قول تحصیل داده شده بود، اما آنها بعد از وارد شدن به این مرکز که بیشتر شبیه به یک انباری بود متوجه شدند که تحصیلی در کار نیست.»
مرکز میچنر در سال 1923 افتتاح شد و در سال 2013 در شرف تعطیلی قرار گرفت اما نخست وزیر وقت کانادا، جیم پرنتیس Jim Prentice مدت کوتاهی بعد از روی کار آمدن این تصمیم را لغو کرد. مالاکریدا در ادامه گفت:
«این مکان در ابتدا مدرسة دخترانه بود و سپس محلي براي نگهداري سربازان موجی شد. زمانی که قانون عقیمسازی جنسی در سال 1928 در آلبرتا وضع شد، این مرکز محل اقامت افرادی شد که ظاهراً روانپریش بودند. بعدها این اقدام عقیمسازی اجباری شد.»
دايان اسلينگر همراه با برادرش لري که پنجاه سال است در اين آسايشگاه زندگي ميکند. (عکس از سي بي سي)
به منظور پیشگیری از بچهدار شدن افرادی که مشکل روانی داشتند و یا دچار ناتوانیهای پیشرفته مشابه بودند، دولت استان آلبرتا بین سالهای 1972-1928 حدود 2800 نفر را عقیم کرد. مالاکریدا میگوید: «در واقع افرادی که در مرکز میچنر بودند نماینده بزرگترین جمعیت زمینهساز برای اقدام اصلاح نژادی هستند.» او میگوید: «زمانی که این مرکز افتتاح شد حدود 100 نفر در آن اسکان داده شدند. در اواسط سال 1970 که این مرکز روزهای افول خود را پشت سر میگذاشت حدود 2400 نفر در آنجا زندگی میکردند و این یعنی مسئولان این مرکز فقط افراد را در آن میپذیرفتند، ولي کسي را مرخص نمیکردند. افراد زیادی در کودکی وارد این مرکز میشدند و فقط با مرگ از آن خارج میشدند. اغلب اوقات چیزی به این بچهها گفته نمیشد و زمانی که در حیاط منزل یا داخل خانهشان مشغول بازی بودند ماشین سیاه رنگ بزرگی که رانندة آن يک کت و شلوار شیک به تن داشت جلوی خانهشان توقف میکرد و آنها را به جایی دور میبرد. برای بسیاری از آنها این آخرین باری بود که خانوادهشان را میدیدند.»
مالاکریدا در 21 می 2015 درتئاتر کاردل Cardel Theatre در کالگری Calgary از روی کتابش براي مردم خواند و در مورد زندگی آسایشگاهی و گروهی صحبت کرد.
ترجمه: فرحناز پازوکی
منبع: سي بي سي (بنگاه سخنپراکني کانادا)