هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 205    |    30 ارديبهشت 1394

   


 



هرودوت و تاریخ شفاهی - 1

صفحه نخست شماره 205

اشاره: بی‏گمان دانش تاریخ را نمی‏توان از برخی نام‏ها جدا دانست. هرودوت یکی از آن نام‏هاست. در مقاله‏ای* که پیش رو دارید آزوین ماری به بررسی شیوه تاریخ‏نگری و تاریخ‏نگاری هرودوت و نسبت آن با تاریخ شفاهی می‏پردازد. درباره هرودوت سخن بسیار است و بسیار نیز گفته و نوشته شده است. از پرداختن به او می‏گذریم و علاقمندان را به منابع موجود درباره او رهنمون می شویم. اما نویسنده این مقاله آزوین ماری( -1937) استاد بازنشسته بالیول کالج دانشگاه آکسفورد و از متخصصین تاریخ هلنی و یونانی است. او این مقاله را در 1987 منتشر ساخته و حدود دو دهه بعد در یک بازنگری مقاله دیگری درباره همین موضوع نگاشته است که این دو مقاله در هفته‏نامه تاریخ شفاهی ایران در چند هفته آينده منتشر می‏شوند. اکنون بخش نخست از مقاله 6 قسمتي نخست ماری، «تاریخ شفاهی و هرودوت»، پیش روی شماست. ترجمه این دو مقاله ابداً کار ساده‏ای نبود و جا دارد از مترجم توانمند علی فتحعلی آشتیانی که برای انتخاب هر واژه، عبارت و جمله دقت و وسواسی عالمانه دارد بسیار تشکر و قدردانی کنیم. همچنین لازم است از پژوهشگر ارجمند علیرضا کمری و نیز دکتر رضا میرمبین مدرس دانشگاه و از کارشناسان سازمان ميراث فرهنگي که در رفع پاره‌ای اشکالاتِ متن به ما یاری رساندند، تشکر و قدردانی شود.

 

 

 

طبق یک باور عمومی، هرودوت بخش اعظم اطلاعاتش را از طریق سنت‌های شفاهی گردآوری کرد. حتی شکاکان به چنین باوری نیز قبول دارند که تلاش او القای  شفاهیت منابعش بوده است؛ اما چیزی که وی به عنوان منبع شفاهی اختراع نموده(1) یا برای ما وصف می‌کند در واقع منابع مکتوب بوده‌اند: «هرودوت در سراسر کتاب تاریخش بر این افسانه که اثرش یک روایت یا گزارش شفاهی است، پای می‌فشُرَد، حتی آنجایی که ما می‌دانیم یا حدس می‌زنیم که کارش مبتنی بر منابع مکتوب شکل گرفته است».(2) به عقیدة من دیدگاه عامی که هرودوت در معرفی غلط از ماهیت منابعش اتخاذ کرده بود بیش از آن که مشکلی را حل کند،(3) خود به تشدید مشکلات دامن می‌زند؛ از این رو، عجالتاً چنین رویکردهایی را نادیده می‌گیرم، و صرفاً به نقد و بررسی پیامدهای همین سنخ از منابع هرودوت که مقبولیت عمومی نیز دارند، می‌پردازم. حاصل اجماع مذکور، فاصله گرفتن تحقیق و پژوهش از نقد انتقادی منابع به طور اعم و هدایت آن به سمت پرسش‌هایی حول محور نویسنده بودن یا نبودن هرودوت، تصورش از تاریخ، اهداف و همچنین فنون ادبی و نگارشی او در ثبت این تاریخ مشهور بوده است. (4) زمانی بود که مأخذشناسی(5) صرفاً مناسب حال قشر محدودی از مورخان ادبی دیده می‌شد و تنها توسط چنین محققانی مورد استفاده قرار می‌گرفت، به همین دلیل نیز مادامی که احتمال توسل به اصول آن وجود داشت، بی‌توجهی به اشکالات کلی منابع تاریخ هرودوت شاید یک فضیلت به شمار می‌آمد. اما در زمانة کنونی که اشکالات تاریخ شفاهی و خصوصیات عام و خاص سنت‌های شفاهی در میان مورخان معاصر محلی و سایر گروه‌ها به خاطر «تاریخ ریشه‌نگر»(6)، و حتی با جدیت بیشتری در میان مردم‌شناسان، به طور گسترده‌ای مورد بحث و مناظره قرار گرفته‌اند، چنین غفلتی به هیچ وجه معقول نمی‌نماید. جای تعجب ندارد که مورخان و مردم‌شناسانی از این دست به ضرورت ارزیابی وثوق و اعتمادپذیری یکی از اصلی‌ترین منابع اطلاعاتی‌شان پی برده‌اند. تا همین اواخر، مشکلی که گروه‌ها و افراد خارج از این دایره را آزار می‌داد وجود بینش‌ها و دریافت‌های پراکنده در ادبیات (literature) متخصصان بود که غالباً هم به سادگی نمی‌شد آنها را از زمینه و سیاق خاص‌شان بیرون کشید یا جدا نمود. اما دو اثر ترکیبی خوشبختانه کاری را که در این نوشتار قصد انجام آن را دارم بسیار آسان کرده‌اند؛ در اینجا می‌خواهم تلقی هرودوت از سنت‌های شفاهی یونان را با خصوصیات سایر سنت‌های شفاهی مقایسه نمایم بدین امید که سرشت سنت‌های شفاهی یونان و تأثیر خودِ‌ هرودوت را برای شما روشن سازم. پیش از مواجهه با اشکالات موجود در روایت‌های هرودوت از فرهنگ‌های غیر یونانی، نخست لازم می‌دانم اصولی را برای حوزة تقریباً نامطمئن سنت یونانی تعریف نمایم؛ اما بخش دوم نوشتار من با مصداق قرار دادن روایت هرودوت از پارس (ایران)، به شما نشان خواهد داد که نتایج تحقیقات من چگونه با روش‌ها و ابزارهای هرودوت برای کسب اطلاع از فرهنگ‌های مورد نظرش تناسب و ارتباط مستقیم دارند.

 

دو اثر مدرنی که تحقیقات من از آنها شروع می‌شوند برگرفته از تجربة سنت شفاهی آفریقا هستند، اما گمان نمی‌کنم بسنده کردن به این دو اثر، ارتباط و تناسب آنها با یونان کهن را تضعیف کرده باشند؛ در واقع استفادة گستردة من از این دو کتاب و منابع‌شان به واسطة این که اعتبار رویکردهای‌شان را بیش از پیش تأئید می‌کند، محدودیت یا بسندگی مذکور را جبران می‌نماید. نخستین و متناسب‌ترین یا به عبارتی مرتبط‌ترین اثر از میان این دو کتاب، خودش مدعی معرفی قواعد جهان‌شمول است، هر چند تجربة نویسنده‌اش در کسوت مورخ شفاهی در آن زمان صرفاً به کنگو محدود شده بود؛ نام اثر مذکور سنت شفاهی(7) به قلم یان وانسیناست.(8) وی یک گزارش بی‌نهایت نظری از انواع و اقسام سنت‌های شفاهی و دشواری‌های نگارش تاریخ از آنها ارائه می‌دهد؛ کتاب او شاید دلیل محکمی دال بر نقاط قوت و ضعفی باشد که بر اساس آنها می‌توان گفت همان نسبت و ارتباطی که کتاب انتقاد متنی نوشتة پال ماس(9) با مشکلات ویرایش و تدوین یک متن واقعی دارد، کتاب او نیز با مشکلات واقعی و عملی تاریخ شفاهی دارد. کتاب دوم را می‌توان با جوابیة پاسکواله به ماس مقایسه نمود: نام اثر مذکور  ادبیات شفاهی در آفریقا(10) (1970) نوشتة روت فینِگان(11) است؛ یک پژوهش انتقادی دربارة خصوصیات و انواع ادبیات شفاهی آفریقا به طور اعم، و مشکلاتِ مُنبعث از فهم این ادبیات. (12) مسلماً از این حیث که دو کتاب مذکور از شیوه‌های تجربی کمک گرفته و مبتنی بر تحقیقات مردم‌شناسان میدانی می‌باشند، اهمیت زیادی برای مورخ دارد؛ ضمن آن که نه نیازمند تفسیر از درون می‌باشند و نه تأئید آشکار نظریه‌های انتزاعی‌تر مردم‌شناختی را توصیه می‌کنند. البته، بخش اعظم مطالب دو کتاب نامبرده مانند بسیاری از مطالعاتی که بر اصول و شیوه‌های محکم تجربی استوار هستند، به نتایجی می‌انجامند که شاید قبلاً از مطالعة شواهد و اسناد یونانی برای ما روشن شده باشند؛ اما امیدوارم که حتی واقعیت‌های روشن و شناخته‌شدة سنت‌های یونان کهن نیز در متن و بستر مقال مبسوط ما برای شما و سایر خوانندگان متفاوت به نظر آید.

 

کتاب قصه‌های عامیانه، افسانه‌ها و داستان‌های کوتاه در نوشتارهای هرودوت و معاصرانش نوشتة وولف اَلای(13) آخرین تلاش علمی و روشمند برای مواجهه با این جنبه از هرودوت بود. طبیعتاً دغدغة اَلای در کتابی که تاریخ نگارشش سال 1921 است، در وهلة اول متمرکز بر شیوه‌ها و روند گردآوری و تجمیع اطلاعات توسط متخصصان ادبیات عامیانه است؛ او در بسیاری از نتیجه‌گیری‌هایش چنان تند رفته که از مقبولیت عمومی برخوردار نشده، و در نهایت صرفاً به عنون یک اثر تخصصی تفننی مورد مطالعه قرار گرفته است و حتی سخن لودویگ هیوبر (Ludwig Huber) که مدعی بود این اثر در میان کتاب‌های پدیدآمده در دوران مدرن برای تحقیق و پژوهش در آثار هرودوت جایگاهی محوری و مهم دارد(14) نیز نتوانست نظر عالمان را درباره‌اش تغییر دهد: در کتاب تاریخ‌نگاری یونانی نوشتة کورت فون فریتس(15) (1967) تنها در قسمت پی‌نوشت‌ها و صرفاً به خاطر [توضیح یا ذکر مصادیق] درون‌مایه‌های فولکلوری به آن اشاره‌ای شده است. بعضی از نتایج نوشتار حاضر شباهت زیادی به نظریات و دیدگاه‌های اَلای دارد-مثلاً تمایزی که او بین historie (تاریخ) و logos (کلمه، منطق، عقل، نطق، داستان، روایت،گفتار) قائل شده است با آن دو سنتی که قبلاً نام برده و وجودشان را بدیهی پنداشته‌ام، مرتبط هستند؛ وی همچنین معتقد بود که بین منابع اصلی هرودوت و شیوه‌های او [در نگارش و تدوین کتابش] پیوستگی و انسجام هنرمندانه‌ای وجود دارد.

 

اکثر نویسندگانی که در دهه‌های اخیر آثاری در باب تاریخ‌نگاری کلاسیک منتشر ساخته‌اند، به جز چند استثنا (که آرنالدو مومیلیانی و نوشتارهایش از جملة آنان است)، علاقة چندانی به سنت‌های شفاهی نشان نداده‌اند. موسی فینلی(16) از یک سو در کلیات کتابش به نام یونان کهن و از سوی دیگر در مقاله‌ای با موضوع «اسطوره، خاطره و تاریخ»(17)، از موضعی کاملاً توسیدیدی(18) به سنت‌های شفاهی نگریسته است، وی در جایی از نوشتارش می‌گوید:

 

 

«هر جا که مطالعه و بررسی سنت‌ها در میان اقوام زنده امکان‌پذیر باشد، می‌بینیم که حیات و بقای اسناد و شواهد از یک سو قطعاً مدیون اتکاء آنها به یک باور یا رویة جاری است، و از سوی دیگر، خاطرات از هر نوعی که باشند، حتی بی‌ربط‌ترین‌شان، عمر کوتاهی دارند و به سه نسل پیش یعنی نسل پدربزرگ‌ها می‌رسند و چطور بشود که در موارد بسیار بسیار نادری از نسل پدربزگ‌ها هم عقب‌تر بروند! این حقیقت در مورد شجره‌نامه‌ها نیز صادق است، مگر آنکه نوشته و ثبت شده باشند.» (19) 

 

فینلی در این فراز به مشکلاتی استناد می‌کند که قهرمانان داستان‌های هومر در یادآوری خاطرات دوران‌های پیش از پدربزگ‌های‌شان با آنها مواجه می‌شوند؛ شاید بهتر باشد که به جای ذکر مثال‌های ادبی، به مثال‌های واقعی استناد کنیم، مثلاً شانزده نسل پیشینِ هکاته(20) که به خدایان می‌رسید، یا نیای چهاردهم هروپیتوسِ خیوسی(21) که هر دو مورد ما را به قرن دهم می‌برند. (22)

 

وانسینا به نتایج نسبتاً متفاوتی رسیده است: وی ضمن بحثی دربارة کار از سال 1961 به بعد می‌گوید: «دهه گذشته نشان  می‌دهد که تأثیرات تجربی سنت‌های شفاهی بر  کل تاریخ از سال 1750 یا 1800 بدین سو بسیار سازنده و سودمند بوده است ... سنت‌های معتبری پیش از سال 1750 چندان رواج نداشته و اگر هم وجود داشته دست کم در آفریقا صرفاً به دولت‌ها محدود می‌شده‌اند.» (23) لذا، از تجربة مردم‌شناسان فهمیده می‌شود که سنت شفاهی با محدودیتی به مراتب بیشتر از محدودیتی که در برابر فینلی قرار داشت، مواجه است. شهرهایی(24) که در یونان باستان به تدریج سر برآوردند در تلقی وانسینا قطعاً شرایط اطلاق نام «دولت» را داشتند، و لذا امکان گسترش سنت‌های‌شان نیز فراهم بود؛ اما روشن است که دورة زمانی 150 تا 200 سالی که وی حدس می‌زند در واقع به پشتوانة کتاب هرودوت مطرح می‌شود. اطلاعات هرودوت در شکل و قالبی منطقی از سال 450 قبل از میلاد تا میانة سدة هفتمِ بعد از میلاد را دربرمی‌گیرد که شامل مواردی مانند تشکیل مهاجرنشین سیرین(25)، تجاوزات کیمِری‌ها(26)، و دوران جباران قَرَنتی(27) است. دوران ماقبل سال 650 پیش از میلاد عملاً در پرده‌ای از ابهام پنهان است، و چیزی جز حدس و گمان و داستان‌های پراکنده‌ای که با واقعیات اواخر عصر تاریکی منطبق باشند، در این باره موجود نیست. دنیای هومر و هزیود(28)، و (با کمال تعجب) نخستین عصر تشکیل کولونی‌های غربی برای توسیدید و هرودوت به یک اندازه مبهم بودند؛ توسیدید هیچ تصوری از وجود عصر تاریکی نداشت و حتی نتوانست مهاجرت‌های آن دوران از مستعمره‌سازی‌های غربی را به وضوح تشخیص دهد. مدت‌زمان نزدیک به دو قرن در واقع هم از شواهد و مدارک تجربی امروز و هم از شواهد و مدارک تجربی عهد باستان استنباط می‌شود که البته مغایرت شدیدی با نظریه‌های دو گروه دارد: ابتدا، نظریة آن دسته از افرادی که قدرت‌های خارق‌العاده‌ای را از جنبة یادآوری به فرهنگ‌های شفاهی نسبت می‌دهند؛ و نظریة کسانی که تصور می‌کنند حافظه‌های دوران نخستین بشر مانند حافظة آمریکائیانِ روزگارِ کنونی ضعیف است. صرفنظر از انطباق کلی این پدیده با شواهدی از سایر فرهنگ‌ها، اگر مایلیم توضیح خاصی در دنیای یونان برای آن دست و پا کنیم، نباید به معرفی هنر نوشتن متوسل شویم. به هر حال، این اتفاق حدود صد سال پیش از تاریخ مورد بحث رخ داد، و با استفاده از آرشیوهای محلی و شیوه‌های تاریخ‌گذاری می‌بینیم که تأثیرش بر تاریخ‌نگاری را تنها در نسل بعد از هرودوت گذاشته است. هرودوت مسلماً از وجود این شیوه‌ها و سودمندی آنها برای نگارش یک تاریخ جامع‌تر که نمونه‌اش را در گزارش‌های توسیدید از تشکیل کولونی سیسیل(29) دیده‌ایم، بی‌خبر بوده است. سنت شفاهی قصه و داستان (logoi) که هرودوت خود را متعلق به آن می‌داند، نوع اطلاعاتی را که به کمک نوشتن می‌توان آنها را حفظ و صیانت نمود، مشخص نمی‌سازد. پس شاید معقول‌تر این باشد که بگوییم گسترة اطلاعات آشکارشده توسط هرودوت انعکاسی است از توسعه و شکوفایی شهر به عنوان یک نهاد در فاصلة زمانی 750 تا 650 پیش از میلاد؛ اما این هم به تحقیقات مستقل کاملی نیازمند است. در نظریة گذار از فضای اسطوره‌ای(30) به فضای تاریخی(32) که موضوع مورد بحث تحقیقات و آثار کلاسیک بوده، به مرز یا خط مشخص‌کنندة مذکور اشاره شده است؛ اما چنین مفاهیمی بیش از آن که از قابلیت توضیح و تبیین برخوردار باشند، حامل معانی عمیقی هستند.(32)

 


*[مقالة حاضر نخستین بار در جلد دوم کتاب Achaemenid History صفحة 115-93 فصل  The Greek Sources به قلم هلین سانسیسی-ویردنبورگ و اِی کورت (LeidenU 1987) منتشر شد و اکنون با مجوز Nederlands Instituut voor het Nabije Oosten مجدداً به چاپ می‌رسد. مطالبی که در این نسخه اضافه شده است را در کروشه [-] قرار داده‌ایم. نخستین نسخة بخش اول این مقاله را خودم و پروفسور آرنالدو مومیلیانو برای سمیناری  که هر دو در آکسفور در سال 1977 در هیلاری ترم برگزار کردیم، نوشتیم؛ که بعدها در مناسبت‌های متعددی پیش از ارائه به کارگاه گرونینگِن نیز دربارة آن با علمای علم مردم‌شناسی و ادبیات کلاسیک بحث و مناظره کردیم. از آنجایی که این مقاله زیربنای نظری کتاب Early Greece است (Brighton, 1980) (ببینید: briefly pp. 27-32=22-8 of the 2nd edn., 1993)، شاید وقت انتشارش فرا رسیده بود. بخش دوم را با تکیه بر مباحثات کارگاه گرونینگِن نوشتم. در اینجا لازم است از همکارانم دیوید اَشِری و هلین سانسیسی-ویردنبورگ که در آخرین مراحل نگارش این مقاله نظرات ارزشمندی به من دادند، تشکر نمایم. (نویسنده)]

 

 

1.     D. Fehling. Herodotus  and his ‘Sources’: Citation, Invention and Narrative Art (Leeds, 1989), esp. 152 ff.

2.     H.R. Immerwahr, Form and Thought in Herodotus (Cleveland, 1966), 6.

3.     See n. 28.

4.       در پژوهش گای لاکینود موسوم به  Les etude herodoteennes de l’avant-guerre a nos jours, Storia della storiografia7 (1985)، 27-6 که متأثر از بینش و انگیزه‌های امپرسیونیستی انجام شده است، غفلت از تاریخ شفاهی را به خوبی و به وضوح می‌توان دید.

I have found especially valuable in the present context Immerwahr, Form and Thought in Herodotus [n. 2]; Simon Pembroke, ‘Women in Charge’, fWCI 30 (1967), 1-35; Francois Hartog, Le Miroir d’Herodote (Paris, 1980); Mabel L. Lang, Herodotean Narrative and Discourse (Cambridge, Mass., 1984). I have not seen J.A.S Evan, ‘Oral Tradition in Herodotus’, Canadian Oral History Association Journal, 4 (1980); but there are some excellent brief remarks in his Herodotus (Boston, 1982), ch. 10.

5.     Quellenforschung

6.       radical history-در کتاب «صدای گذشته» (The Voice of the Past, Oxford, 1978) نوشتة پال تامسون، مقدمة آموزنده‌ای در این باره نوشته شده است. همچنین نگاه کنید به David Henige, Oral Historiography (London, 1982).

7.     Oral Tradition by Jan Vansina

8.     First published as De la tradition orale (Tervuren, 1961), English trans. Harmondsworth, 1965; I have used the Penguin edition of 1973, with important new observations in the preface.

9.     Paul Maas; Textual Criticism

10.  Oral Literature in Africa

11.  Ruth Finnegan

12.  See also her Oral Poetry (Cambridge, 1977).

13.  Wolf Aly; Volksmarchen, Sage und Novelle bei Herodot und seinen Zeitgenossen; 1921; repr. With appendix Gottingen, 1969

14.  In Aly (1969 reprint), 317-28.

15.  Kurt von Fritz; Griechische Geschichtsschreibung

16.  Moses Finley

17.  Myth, Memory and History

18.  Thucydidean stance

19.  ‘Myth, Memory and History’, in The Use and Abuse of History (London, 1975), 11-33 at 27.

20.  Hecataeus

21.  Heropythus of Chios

22.  For Hecataeus see below, p. 22; for Heropythus, H. T. Wade-Gery, The Poet of ths Lliad (Cambridge, 1952), 8-9.

23.  Vansina (1973 edn.) xiv.

24.  poleis

25.  Cyrene

26.  Cimmerian invasions

27.  Corinthian tyranny

28.  Hesiod-شاعر یونان باستان

29.  Below, p. 23. (Sicily(

30.  spatium mythicum

31.  spatium historicum

32.  See W. M. von Leyden, ‘Spatium Historicum’, Durham University Journal, 11 (1949-50), 89-104; partially reprinted in German translation in W. Marg (ed.), Herodot (Darmstadt, 1965), 169-81.

 

آزوین ماری
Oswyn Murray
ترجمه: علی فتحعلی آشتیانی



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.