اين را باید به فال نیک گرفت که تعدادی از دیپلماتهای ایرانی نوشتن خاطرات خود را اگرچه با تاخیر اما سرانجام آغاز کردهاند. پس از انتشار کتاب «آقای سفیر» نوشته محمد جواد ظریف وزیر خارجه کنونی ایران(1) که به خاطر همزمانی با بازگشت وی به وزارت خارجه با استقبال قابل توجهی روبرو شد، انتشار خاطرات سیدمحمد صدر(2) مدیر کل سیاسی اروپا و آمریکا در دهه نخست انقلاب(3) نیز میتواند کمک شایانی به ثبت خاطرات دیپلماتهایی باشد که در چند دهه گذشته سکان بخشی از سیاست خارجی را برعهده داشتهاند. صدر خاطره نویسی و تدوین تاریخ انقلاب اسلامی را اقدامی بسیار مهم دانسته و معتقد است اگرچه انقلاب بزرگی در ایران به وقوع پیوسته؛ اما در داخل کشور به طور شایسته به آن پرداخته نشده است و بنابراین وظیفه مهمی برعهده مراکز پژوهشی قرار گرفته است که با تدوین خاطرات بتوانند بخشی از منابع آن تحلیل نهایی را فراهم آورند. وی امیدوار است روزی اسناد وزارت خارجه از طبقه بندی شده خارج شود و وی بتواند در تکمیل خاطرات خود بکوشد.
در فصل سوم کتاب با عنوان «ارتباط با سازمان مجاهدین خلق» ارتباط صدر با این سازمان و از تجربهاش در همکاری با دو چهره این سازمان از جمله محمد حسین اکبری آهنگر و محمد حیاتی مورد توجه قرار گرفته است. آشنایی وی با برادران «اکبری آهنگر» به عنوان کسبه اطراف مسجد امام حسین(ع) و به ویژه محمدحسین اکبری از اعضای سازمان آغاز آشنایی وی با سازمان است. صدر اختلاف نظر با نامبرده را چنین شرح میدهد: «اختلاف نخست ما بر سر اندیشههای مجاهدین خلق و سپس عملکرد شخص او، که چرا همچنان پس از تغییر ایدئولوژی با پیکاریها (سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر) ارتباط دارد. او خودش را از حنیفنژاد و مجاهدین اولیه باسوادتر میدانست. او اگرچه انسانی مسئول و متعهد بود اما متأسفانه از نظر من، اندیشه و عملکرد صحیحی نداشت. نکته دوم، ارتباط ایشان با پیکاریها بود. این اختلاف نظر مربوط به زمانی است که بیانیه اعلام مواضع سازمان مجاهدین خلق منتشر شد. آن زمان آنها به واسطه مارکسیست شدنشان خیلی بدنام بودند. همان موقع که مجید شریف واقفی را کشتند، او با بهرام آرام و تقی شهرام ارتباط داشت. این ها از نظر ما مثل یک تکه نجاست بودند و ما هرچه به آقای اکبری گفتیم که شما باید ارتباطت را با این ها قطع کنی فایده نداشت و قبول نمیکرد. هیچ گاه هم علت تعلل در قطع ارتباط را نگفت. اکبری آهنگر به رغم داشتن بعضی اشکالات، سختیهای زیادی در راه عقیدهاش کشید و واقعاً انسان متعهدی بود و در نهایت هم در درگیری با ساواک شهید شد. اما بعد از آزادی، مجاهدین خلق از زندان و فعالیتهای علنیشان پس از انقلاب، هیچ گاه نام محمدحسین آکبری آهنگر در زمره شهدای سازمان ذکر نگردید و این برای من بسیار عجیب بود و همچنان بیپاسخ مانده است».
صدر دوره دوم ارتباط خود با سازمان را چنین بیاد میآورد: «...در سال 1356 با محمد حیاتی ارتباط برقرار کردیم. محمد حیاتی یکی از کادرهای اصلی مجاهدین خلق بود که در سال 1350 دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد. او اگرچه توان جذب بالایی داشت و کار تشکیلاتی میکرد، اما بعد از ارتباطی که با او پیدا کردیم نتوانست انتظارات ما را برطرف کند. در واقع انتظار ما بالاتر از آنی بود که او مینمود. از همان اول معلوم بود که او تحرک لازم را ندارد. حیاتی برخلاف اکبری آهنگر انگیزههای بسیار قوی برای مبارزه و پیگیری مطالبات آن را نداشت و دقیق عمل نمیکرد. این خواست خدا بود که به واسطه موقعیت خانوادگی و نیز اطلاعاتی که به دست آورده بودم، محمد حیاتی به من پیشنهاد مخفی شدن نداد».
صدر در خاطراتش که تلاش داشته «زمان» صحیح را در خاطراتش رعایت کند، ریاست جمهوری بنیصدر را چنین توضیح میدهد: «بنیصدر به واسطه حضورش در فرانسه و این که شاهد روشها و مبارات انتخاباتی در آن کشور بود، میدانست که چه باید بکند و شگردهای مبارزه و تبلیغات در انتخابات را بلد بود. وقتی بنیصدر کاندیداتوری خود را برای ریاست جمهوری اعلام کرد حزب جمهوری نیز جلالالدین فارسی را کاندید کرد. ایشان به رغم این که کتابهای خیلی خوب و قابل استفادهای نوشته بود؛ اما از نطر رفتاری و اخلاقی بسیار تند و حتی غیرعادی بود. بهتر است بگویم جلالالدین فارسی شخصیت دوست داشتنی و جذابی نبود که بتواند جامعه را بسوی خود جذب کند. فارسی به عنوان کاندیدا در حزب (جمهوری اسلامی) انتخاب شد و همین امر سبب ساز و مقدمه انشعاب گردید و آیتالله موسوی اردبیلی از حزب (کنار) رفت.» راوی در این بخش از کتاب از ذکر نمونههایی از رفتار تند و غیرعادی جلالالدین فارسی خودداری کرده است.(4)
بیشک یکی از جذابیتهای کتاب خاطرات وی از دوران همکاری با شهید رجایی در پست نخست وزیری است و در بعضی از خاطرات شاید نکات مطرح شده وی در سایر منابع از شخص رجایی، دیده نشده است. راوی خاطراتی از همکاری کیومرث صابری با رجایی، پرکار بودن رجایی، ایمان، تقوا، سعه صدر و تواضع وی، دیدگاههای رجایی در خصوص تعدادی از رویدادهای بینالمللی، بیعلاقگی و مخالفت رجایی به امور تشریفاتی و سادهزیستی رجایی را نقل کرده است که علاوه بر جذابیت کتاب، خاطرات وی از رجایی را برجستهتر از بعضی از منابع در این خصوص نموده است.
صدر پیشنهاد رجایی را برای حضور مشترک در وزارت خارجه را چنین شرح میدهد: «ایشان (رجایی) تلویحاً گفت نسبت به من و پدرم شناخت دارد و این شناخت را نسبت به خانواده ما از طرق مختلف به دست آورده است، اما لازم است در باره فعالیتهایم بیشتر بگویم و افزود: «من دلم میخواهد شخصاً از خودت برایم بگویی.» گفتم: «درخدمت شما هستیم. هر سئوالی دارید بفرمائید.» گفت: «آیا شما با مجاهدین خلق قبل از انقلاب ارتباط داشتی یا نه؟» گفتم: «بله، داشتم.» گفت: «خب، با چه کسی ارتباط داشتی؟» گفتم: «در دورهای با محمدحسین اکبری آهنگر ارتباط و جلساتی داشتم تا این که او کشته شد و ارتباطمان قطع شد. در دوه دوم در سال 1356 که عدهای از مجاهدین خلق از زندان آزاد شدند از جمله محمد حیاتی با او ارتباط برقرار کردم.» آقای رجایی، محمد حیاتی را خیلی دقیق و کامل میشناخت. برای همین هم بحث را به محمد حیاتی کشاند و پرسید: «از محمد حیاتی بگو، چگونه آدمی بود؟» من نیز توضیح دادم: «آشنایی من با حیاتی به مدرسه علوی باز میگردد ... دستگیر که شد، دیگر ندیدمش تا این که از زندان بیرون آمد و به دلیل همان آشنایی مدرسه علوی دوباره ارتباطمان برقرار شد او (محمد حیاتی) نیروی قوی و جذابی بود.» سخن به اینجا که رسید آقای رجایی گفت: «یعنی چه قوی و جذاب بود؟» من نیز توضیح دادم... حاصل گفت وگوی آن شب من و شهید رجایی که در واقع تحلیل مواضع و نظریات سیاسی من از جانب ایشان بود منجر به حضورم در وزارت امور خارجه گردید.»(5)
وی خاطراه خود را از دوران نخست وزیری مهندس موسوی و این که وی پس از دو سال به وزارت خارجه میآمد را چنین بیاد میآورد: «پیش از نخست وزیری، ایشان مدتی وزیر امور خارجه بود. دو سال از نخستوزیري ایشان گذشته بود که در وزارت امور خارجه سمینار آمریکا–اروپا را برگزار نمودیم و از ایشان دعوت کردیم تا به عنوان میهمان مدعو به سمینار بیاید. در بدو ورود مهندس موسوی به وزارت امور خارجه به استقبال رفتم و به ایشان گفتم: «آقای مهندس، به وزارتخانه خودتان خوش آمدید.» با این حرف نگاهی به من کرد و گفت: «قبول، اما وقتی من اینجا بودم این قالیها اینجا نبود.» او راست میگفت قالیهای قرمز را ما بعد از این که ایشان از وزارت امور خارجه رفت، پهن کردیم.» این روحیات با پایان جنگ آرام آرام پایان یافت. آقای هاشمی رفسنجانی که رئیس جمهور شد خانوادهاش را به سفر خارجی برد. در این دوره، آرام آرام ویژگیهای انقلابی و مردمی کم رنگ شد و متأسفانه این اتفاق از بالا رسوخ کرد و دیگر شروع شد و البته تبعاتی هم داشت که هنوز ادامه دارد.»(6)
صدر در بخش خدمت در وزارت خارجه، خاطراتی از «دستگیری اعضای حزب توده در سال 1362 و تاثیر آن در روابط ایران شوروی سابق، دلایل این دستگیریها، شعار مرگ بر شوروی، تامین سلاح عراق از سوی شوروی، سفر به مسکو و دیدار با گرومیکو (وزیر خارجه وقت شوروی)، کاهش روابط دیپلماتیک ایران و انگلیس، سفر به لندن و دیدار با همتای انگلیسی خود، روابط ایران و آمریکا و نقش این کشور در جنگ، خاطرات دوران دفاع مقدس و روابط بین ایران و کشورهای مختلف اروپای شرقی» را برای اولین بار نقل نموده است.
صدر خاطراتش را با این شرط در اختیار تدوینگر کتاب گذاشته است که سخنش نه کوتاه و خلاصه تدوین شود و نه پانوشتی جانبدارانه بدان افزوده شود. به همین دلیل تدوینگر با وسواس خاطرات را به صورت پرسش و پاسخ تدوین کرده است تا مرز میان روای و تدوینگر و مصاحبهگر مشخص گردد. مصاحبه با صدر یک بار در سال 1375 و یک بار نیز در سال 1385 ضبط شده و تدوينگر خاطرات او را تا سال 1364 تدوین کرده است.
پایان بخش کتاب به «منابع تحقیق، اسناد و تصاویر و فهرست اعلام» اختصاص یافته است. اما تدوینگر در اين بخش از ذکر اسامی تدوينگران کتابهاي خاطرات مورد استفاده خودداري کرده و همچنین در تعدادی از پانوشتها، نام منبعي به چشم نميخورد.
کتاب «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سیدمحمد صدر» در تاریخ 31 فروردین ماه 1394 طی مراسمی در تالار مهر حوزه هنری با حضور گروهی از علاقهمندان رونمایی شد.(7) راوی در این مراسم در سخنانی اظهار داشت: «انتشار خاطراتم حدود 19 سال به طول انجامید. در روزهای نخست حافظه بهتری داشتم و بسیاری از خاطرات قدیم را به یاد میآوردم و به راحتی آنها را بازگو میکردم اما امروز بسیاری از خاطرات را از یاد بردهام. یادداشتهای زیادی از خاطرات انقلاب و سالهای پس از آن نداشتم و با تکیه بر ذهن و حافظهام مطالبی که به یاد میآوردم را برای مصاحبه کنندگان میگفتم و گاهی که چند و چون حادثه و واقعهای برایم مبهم بود به تنهایی به کوه میرفتم و مدت زیادی فکر میکردم تا آن خاطرات را به یاد بیاورم.» وی دلیل انتشار خاطراتش را چنین میگوید: «علت اصلی این بود که میدیدم بسیاری درباره انقلاب ما مطلب و تحقیق و پژوهشهایشان را منتشر میکنند اما در خود ایران آن طور که باید و شاید به انقلاباسلامی پرداخته نمیشود و آنهایی که خودشان در پیروزی این انقلاب نقش داشتهاند، دربارهاش نمینویسند.»(8)
به نظر میرسد چنانچه تدوینگر کتاب، خود، یکی از دیپلماتهای وزارت امور خارجه بود، این امر میتوانست به نقل خاطرات صدر در حوزه دیپلماسی کمک کند.
1- در کتاب آقای سفیر که در سال 1392 از سوی نشر «نی» انتشار یافت مخاطبان با بیوگرافی کامل، زندگی شخصی، سیاسی و کاری محمدجواد ظریف آشنا میشوند. مباحث این کتاب به دلیل قرار گرفتن بر بستر پرفراز و فرود سیاست خارجی ایران و نیز بازخوانی کامیابیها و ناکامیهای ظریف در جایگاه دانش و تجربه مشرف بر گذشته و حال وی، توانسته است از کتب جذاب در حوزه خاطرات در عرصه سیاست خارجی باشد. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به «آقای سفیر، گفتگو با محمد جواد ظریف، هفته نامه تاریخ شفاهی، شماره 126، 16 مرداد 1392، http://ohwm.ir/show.php?id=1878)
2- سیدمحمد صدر، فرزند آیتالله سیدرضا صدر، یکی از دیپلماتهای با سابقه ایرانی است. وی در دولت شهید رجایی مدیرکل امور اروپا و آمریکا و در دولت اصلاحات معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه بود. صدر هماکنون مشاور ارشد وزیر امور خارجه و همچنین پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات وزارت خارجه است.
3- سمت مدیرکل سیاسی اروپا و آمریکا در آن دوران (یعنی در حدود 25 سال پیش) بسیار مهم بوده و در حد معاونت وزیر فعالیت داشت.
4- ص280
5- صص 317-316
6- صص331-330
7- برای اطلاع بیشتر از جزئیات این مراسم ببينيد: «مراسم رونمایی از کتاب انقلاب و دیپلماسی محمد صدر، ایسنا، 31/1/94 و «سرمدی: سیدمحمد صدر خاطرات خود را با صداقت کامل روایت کرده است» خبرگزاری کتاب ایران، 1/2/94.
8- «به کوه میرفتم تا خاطراتم را به یاد بیاورم»، سایت نامه، 25 فروردین 1394.
محمود فاضلی