خاطرات شفاهی حسین بنیاحمد - روزنامهنگار پیشکسوت
روزنامه را بیشتر از پزشکی دوست داشتم
پنجمین نشست تاریخ شفاهی مطبوعات ایران با حضور حسین بنیاحمد - پیشکسوت عرصه روزنامهنگاری و سردبیر روزنامه اطلاعات در سالهای قبل از انقلاب - برگزار شد.
در این نشست که در فرهنگسرای رسانه برگزار شد، علاوه بر حسین بنیاحمد، کاظم چایچیان - روزنامهنگار پیشکسوت - و همچنین رنجبر امینی - پیشکسوت عرصه توزیع روزنامههای قدیمی حضور داشتند و بنیاحمد در این نشست به بیان خاطرات حرفهای خود در سالهای قبل از انقلاب پرداخت.
بنیاحمد در ابتدای این نشست، روزنامهنگاری را یک شغل دائمی تلقی کرد و گفت: روزنامهنگاری و خبرنگاری شغلی است که بازنشسته شدن ندارد و باید به آن عادت کرد. خبرنگاران و روزنامهنگاران باید به حرف زدن و فضولی کردن خودشان را عادت بدهند؛ چراکه این کارها رسالت یک خبرنگار است و باید به همه جا سر بزند. یک خبرنگار یا روزنامهنگار نمیتواند دست خالی به محل کارش برگردد و این مساله کاملا جدی است و یک خبرنگار در قبال آن مسئولیت دارد، اما در عین حال هم یک خبرنگار هر روز نمیتواند با دست پر بیاید مگر اینکه روشها و راهحلهایی را پیدا کند تا به او کمک کند.
وی سپس از زندهیاد عباس مسعودی - از سردبیران باسابقه - به عنوان نابغه یاد کرد و ادامه داد: یادش بخیر، مرحوم عباس مسعودی همیشه هنگام تهیه خبر به ما میگفت خبر لاستیکی (کشدار) ننویسید و اصول خبرنویسی را رعایت کنید. او در روزنامهنگاری واقعا نابغه بود.
بنیاحمد در ادامه از علاقه شخصیاش به حرفه روزنامهنگاری و ورودش به این عرصه گفت و افزود: شروع کار بنده از روی علاقه شخصی بود و هیچ کس به دنبالم نیامد تا مرا به کار روزنامهنگاری ببرد. از ابتدای ورودم به حرفه روزنامهنگاری میتوانم فعالیت در روزنامههایی چون «باختر امروز»، «نبرد»، «آتش»، «کیهان» و نهایتا «اطلاعات» را نام ببرم که در همه آنها کار کردم و هر کدام برایم ماجراهایی داشتهاند که الان تبدیل به خاطره شده است. در ابتدای ورودم به این حرفه بدون هیچگونه سابقهای کارم را شروع کردم و ابتدا از روزنامه «آتش» به کمک ناصر امینی وارد کار خبر شدم و سالها در کنارش خبرنگاری کردم. آن زمان روزنامه «آتش» یک قران بود و تیراژ زیادی هم داشت.
این سردبیر قدیمی در بیان ادامه خاطراتش عنوان کرد: قبل از اینکه وارد کار خبر شوم، قصد داشتم رشته پزشکی بخوانم اما احساس کردم که روزنامه را بیشتر دوست دارم و زمانی هم که کنکور پزشکی دادم به دلیل اینکه سرگرم روزنامه بودم قبول نشدم و از آن موقع بود که کار روزنامهنگاری را ادامه دادم. اولین روزی که به روزنامه «آتش» رفتم، سردبیر وقت آن روزنامه، آقای شیرزاد نامی بود که به من گفت باید به دنبال خبر بروم. آن روز من به دفتر وزیر خارجه رفتم تا شاید بتوانم خبری تهیه کنم اما موفق نشدم و دست خالی به روزنامه برگشتم و حتی خجالت میکشیدم که بروم و بگویم من خبری نگرفتم. فردای آن روز آقای شیرزاد وزارت دادگستری را به من معرفی کرد و گفت باید به آنجا بروم و از این پس از همان جا خبر تهیه کنم. وزارت دادگستری تنها سرنخ و بهترین سرنخ برای من بود که در کارم موفق شدم. وقتی بعد از تهیه خبر از وزارت دادگستری خبرم را در صفحه اول دیدم که چاپ شده اصلا انتظار نداشتم و خیلی خوشحال شدم.
وی ادامه داد: مدتی در روزنامه «آتش» کار خبرنگاری کردم و بعد از تعطیلی آن، به روزنامه «باختر امروز» رفتم که آن زمان متعلق به دکتر حسین فاطمی بود. جالب است اوایل کار روزنامهنگاری زمانی که خودم را معرفی میکردم و از من میپرسیدند چه خبر میگفتم سلامتی اما بعدها فهمیدم که منظور از چه خبر یعنی اینکه به دنبال خبر بروم آنجا بود که فهمیدم در کار خبر نباید از این شیرین زبانیها بکنم بلکه باید فقط به دنبال خبر بروم. پس از فعالیتی که در روزنامه باختر امروز داشتم، به روزنامه «نبرد» رفتم و در آنجا مشغول کار شدم اما همزمان در روزنامه «کیهان» هم کار میکردم.
بنیاحمد در ادامه همین بحث به فعالیتش در روزنامه «کیهان» و علت جدا شدنش از این روزنامه اشاره کرد.
او یادآور شد: راستش اوایل برای رفتن به روزنامه «کیهان» خودم اصلا اصراری نداشتم و توسط آقای حجازی نامی که خیلی اصرار داشتند من در آنجا فعالیت داشته باشم، به کیهان رفتم. آن زمان آقای عبدالرحمان فرامرزی، از نویسندگان و گویندگان برجسته در روزنامه کیهان مسئولیت مدیر مسئولی را برعهده داشت. این صحبتها مربوط به سال 1321 و سالهای اول پهلوی دوم میشود. زمانی که در روزنامه کیهان کار میکردم علاوه بر جاهایی که به من سفارش میکردند که برای تهیه خبر به آنجا بروم خودم گهگاهی به شهربانی هم سر میزدم؛ چراکه میدانستم آنجا خبر زیاد است؛ ضمن اینکه آنجا یک دوستی پیدا کرده بودم که با من همکاری میکرد و خبرها را به من اطلاع میداد ولی پیش میآمد بعضا خبرها قابلیت نوشتن نداشتند و اگر مینوشتم به ضررمان میشد. آشنایی من با شهربانی به قبل از ورودم به روزنامه کیهان مربوط میشود.
بنیاحمد در صحبتهایش گفت که از همان زمان هم گرایش سیاسی نداشته است.
بنی احمد
در ادامه این نشست از بنیاحمد سوالی پرسید شد مبنی بر اینکه آیا طی سالهایی که در روزنامه کیهان مشغول فعالیت بودید، اخباری هم داشتید که نتوانستید آنها را کار کنید؟ که وی پاسخ داد: فکر کنم باید امروز افشاگری هم بکنم. یک بار خبری را درباره محمدرضا پهلوی شنیدم و آن را کار نکردم.
او سپس گفت: بعد از مدتی در روزنامه کیهان کار کردم وقتی درخواست کردم که حقوقم را زیاد کنند و این اتفاق نیفتاد، تصمیم گرفتم کیهان را ترک کنم و به روزنامه اطلاعات بروم و زمانی هم که وارد اطلاعات شدم همان ابتدا به من گفتند که ما به همه خبرنگاران ماهی 250 تومان دستمزد میدهیم به دلیل اینکه بودجه نداریم و من هم قبول کردم. آن دوره به یاد دارم همزمان با کارم در روزنامه اطلاعات در دانشسرای عالی نیز رشته طبیعی میخواندم.
این روزنامهنگار پیشکسوت با بیان خاطراتش از روزنامهنگاری ادامه داد: روزنامه اطلاعات در سال 1304 تاسیس شد و 9 ماه بعد اولین شمارهاش منتشر شد. سال 31 بود که من وارد روزنامه اطلاعات شدم و در همان حوزههای قبلیام(وزارت دادگستری وزارت کشور، وزارت دارایی و بهداری) مشغول به کار شدم و فعالیت میکردم اما گاهی هم به شهربانی سر میزدم تا اگر خبری بود تهیه کنم.
وی سپس در پاسخ به اینکه آیا خبرهایتان را سانسور هم میکردید؟ خاطرنشان کرد: درباره حساسیت خبرها باید بگویم موقعیتها و زمانها با هم فرق داشت. در آن شرایط هر خبری را نمیشد منتشر کرد برای همین باید هم رعایت حال خودم را میکردم و هم شرایط را میسنجیدیم. در کل خبرهای روزنامه اطلاعات با احتیاط بیشتری نوشته میشد. به یاد دارم آن سالها یک موقعیت کاری برای سردبیر روزنامه پیش آمد که باید به کشور آمریکا سفر میکرد و قرار بود من را جایگزین خودش کند و من خیلی پافشاری میکردم که این اتفاق نیفتد که خوشبختانه هم نیفتاد.
بنیاحمد در ادامه نشست تاریخ شفاهی مطبوعات ایران به حروفچینی روزنامهها در آن سالهای دور اشاره کرد و گفت: آن زمان حروفچینی روزنامهها کار خیلی سختی بود و باید با دست سربها را میچیدند و این کار نیاز به نیروی ماهر داشت. به نظرم آن زمان حروف چینها دانشمندترین کارگران بودند و از همه لحاظ برتر بودند. آن زمان من به آنها خیلی احترام میگذاشتم و همیشه رفتارم با حروف چینها با بقیه فرق داشت. اگر تعریف از خود نباشد همیشه طی سالهایی که در روزنامههای مختلف کار کردم به خاطر اخلاق خوب و رابطه دوستانهام افراد رابطه خوبی با من داشتند.
او سپس به فعالیتش در بخش «کیهان بچهها» اشاره کرد و یادآور شد: برادر بزرگترم ابراهیم بنی اعتماد معلم بود و علاوه بر تحصیلاتی که داشت نقاش بالقوهای هم بود و انگار اصلا نقاش به دنیا آمده بود و همیشه این هنر را دوست داشت. آن زمان مجلهای برای کودکان درست کرد که اشعارش را زنده یاد عباس یمینی شریف می سرود. یک برادر دیگرم هم وکیل دادگستری بود که من به اسم او امتیاز یک روزنامه به نام «آذری» را گرفته بودم تا خودم در آن کار کنم. به یاد دارم در آن زمان برای فروش این روزنامه داد نمی زدیم که مردم حتما بخرند. روزنامه آذری در آن زمان یک ریال قیمتش بود. آن زمان که مجله کودکان را منتشر میکردیم با سینماها قرار میگذاشتم که در سانسهای ظهر که بچهها برای دیدن فیلم به سینما میآیند به دفتر ما بیایند و بلیتشان را از ما بگیرند. در یک دوره یک سال و نیم هم در اطلاعات کودکان مشغول کار بودم و تمام حواسم به آن مجله بودم.
بنیاحمد در پایان صحبتهایش بیان کرد: بعد از سالها کار روزنامهنگاری در روزنامههای مختلف وقتی در روزنامه اطلاعات مشغول کار بودم زمانی رسید که حوصلهام سر رفته بود و همه کارهایم را کرده بودم و میخواستم از روزنامه اطلاعات هم بروم که اصرار کردند که بمانم و من هم گفتم پس من میخواهم به سرویس اجتماعی بروم؛ چراکه احساس کردم بخش اجتماعی خیلی خالی است. همان موقع بود که با آقای چایچیان یک سرویس اجتماعی خوب در روزنامه اطلاعات ساختیم که همه هم راضی بودند. ما در آن سالها بیمه نداشتیم و هر 15 روز یک بار حقوقمان را دریافت می کردیم.
آن زمان که من قصد داشتم از روزنامه اطلاعات بیرون بیایم همکارانم نقشههای زیادی کشیدند که من از آنجا نروم ماجرا این بود که در روزنامه اطلاعات و حرفه روزنامهنگاری ماندگار شدم.
به گزارش ایسنا، در پایان این نشست اعلام شد که ششمین نشست از این تاریخ شفاهی مطبوعات ایران با حضور کاظم چایچیان، روزنامهنگار پیشکسوت برگزار میشود.
در این نشست مجالی برای تعریف خاطرات حسین بنی احمد در بخش سردبیریاش در روزنامه اطلاعات فراهم نشد و مجری برنامه به حضار اعلام کرد که در جلسات بعدی حتما راجع به سردبیری استاد بنی احمد و ورودش به سردبیری روزنامه اطلاعات صحبت خواهد شد.
حسین بنی احمد متولد سال 1309 است. او اولین سردبیر مجله اطلاعات کودکان در سال 1336 بود و سپس در سال 1337 به سردبیری روزنامه اطلاعات منصوب شد.
این پیشکسوت عرصه روزنامهنگاری اواخر دهه 40 به عنوان کارمند ارشد اطلاعات و روابط عمومی اپیک تعیین شد و به وین رفت. بعد از بازگشت به ایران مجددا در سال 1354 در موسسه اطلاعات مشغول به کار شد و سردبیری روزنامه انگلیسی زبان تهران ژورنال و سرپرستی روزنامه فرانسوی زبان ژورنال دو تهران را برعهده گرفت.
بنی احمد در سال 55 برای دومین بار به سردبیری روزنامه اطلاعات منصوب شد و 14 دی ماه 57 به خاطر تحمیل به انتشار مقالهای موهن که به امضای احمد رشیدی مطلق، علیه طرفداران آیت الله خمینی(ره) نوشته شده بود از سردبیری اطلاعات استعفا کرد.
در چهار نشست پیشین تاریخ شفاهی مطبوعات ایران، بهروز بهزادی، محمد بلوری، حمیدرضا زاهدی و محسن میرزایی از پیشکسوتان حوزه روزنامهنگاری سخنرانان اصلی بودند.
گزارش مرتبط در ماهنامه مدیریت ارتباطات
منبع: ایسنا