هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 193    |    8 بهمن 1393

   


 



اوضاع هميشه همین طور بوده

صفحه نخست شماره 193

چگونه رییس جمهورهای آمریکا با بحران‏های گروگانگیری روبرو می‏شوند

مطمئناً، چندين اتفاق غم‏انگيز براي کاخ سفيد و اوباما در جريان شکست در مأموريت نجات خبرنگاري به اسم لوک سامرز Luke Somers از يمن به وقوع پيوسته است. تراژدي مرگ سامرز به دست القاعده با اخبار غيرمنتظره کشته شدن دومين گروگان که هويتش براي آمريکاييها ناشناخته بود، همراه شد. اين فرد اهل آفريقاي جنوبي در پي هماهنگي‏هاي خصوصي، تنها چندين ساعت تا آزادي فاصله داشت.

رؤسای جمهور بعد از جورج واشنگتن همگي با چالش گروگانگيري به عنوان يک موضوع سياست عمومي، دست و پنجه نرم کرده‏اند. اما در زمان‏هاي اخير، به خاطر وجود تلويزيون و رسانه هاي اجتماعي، وحشت از اسارت بيشتر جنبه اضطراري و شخصي پيدا کرده است. چگونه مي‏توان به بهترين شکل ممکن شفقت را با واقعيتي که در روابط بين الملل حکمفرماست و مسأله عدم اطمينان در جهت نجات اشخاص، به تعادل رساند؟

دو رييس‏جمهور قبل از اوباما، بيشتر دوران رياست‏جمهوري خود را صرف اين موضوع کردند. تاريخ شفاهي محرمانه‏اي که به وسيله مرکز ميلر در دانشگاه ويرجينيا پس از جيمي کارتر و رونالد ريگان، جمع‏آوري شده، فشاري را که رؤساي جمهور در جريان مبارزه با گروگانگيري تحمل کرده‏اند، نشان مي‏دهد.

444 روز پاياني دوران رياست جمهوري کارتر صرف آزادسازي 60 گروگاني شد که به وسيله انقلابيون ايران دستگير شده بودند.

کارتر بعدها در تاريخ شفاهي اعتراف کرد: «هميشه وضعيت همين طور بوده. دردناک بود، زيرا بر خلاف آنچه که به نظر آسان مي‏نمود، براي بازگرداندن گروگان‏ها، ناتوان بودم. نوعي احساس پريشاني و ناراحتي داشتم. حتي وقتي به کمپ ديويد رفتيم و آخر هفته نسبتاً آرامي داشتم، در همه مواقع به گروگان‏ها فکر مي‏کردم.»

دغدغه‏هاي بشردوستانه کارتر به خطاي سياسي او منجر شد. او براي بازگرداندن گروگان‏ها از هيچ تلاشي فروگذار نکرد و در اين راه از استراتژي «باغ گل سرخ» استفاده کرد، و صادقانه در پست خود باقي ماند تا مشکل حل و فصل شد. پيامد ناخواسته اين بود که او خودش نيز اسير سرنوشت آنها شده بود.

ريچارد مو Richard Moe، رييس ستاد معاون رييس‏جمهور والتر مونديل Walter Mondale مي‏گويد: «وقتي که گروگانگيري در ايران اتفاق افتاد، به طور چشمگيري همه تحولات کاخ سفيد را تحت تاثير قرار داد. همه مسايل ديگر به حاشيه رانده شدند. هيچ چيز، حتي سياست، نمي‏توانست جايگزين اين مسأله شود.»

طبق گفته هاي جک واتسون Jack Watson، رييس کارکنان کاخ سفيد، تمرکز بر روي اين مسأله، يک اشتباه بود. واتسون مي‏گويد: «نمي‏توانستيم اين مسأله را ناديده بگيريم، ولي نبايد تا اين حد موضوع را بزرگ مي‏کرديم. هر چه بر روي استراتژي باغ گل سرخ مانور مي‏داديم، اهميت موضوع بيشتر و بيشتر مي‏شد.» همه مسايل ديگري که در دستور کار رييس‏جمهور قرار مي‏گرفتند، بي‏اهميت شده بودند.

سپس کارتر سعي کرد براي نجات گروگان‏ها کاری صورت دهد اما عمليات کوير يک در سال 1980، که به خاطر تصادف بالگردها با شکست مواجه شد، ناتواني رييس‏جمهور را به نشان داد. کارتر در نهايت موفق شد که گروگان‏ها را به کشور برگرداند، و اين اتفاق تقريباً در زمان پايان دوره رياست جمهوري او اتفاق افتاد. ولي در طي اين روند، او مجبور به پرداخت هزينه سياسي عظيمي شد.

رونالد ريگان، با تعهد بر اين که اشتباهات کارتر را تکرار نکند، به کاخ سفيد وارد شد.  او سعی کرد از عمومی کردن چنین مسائلی پیشگیری کند. با اين حال پس از آن که حزب‏الله گروگان‏هاي آمريکايي را در لبنان اسير کردند، ريگان با همان گزينه‏هايي مواجه شد که کارتر با آنها روبرو شده بود.

جورج شولتز George Shultz، وزير امور خارجه ريگان، در تاريخ شفاهي خود مي‏گويد: «اين مسأله، رييس‏جمهور را ديوانه کرده بود. او برای گروگان‏هاي آمريکايي که در لبنان اسير شده بودند  و او رييس‏جمهور آنها بود، نمي‏توانست کاري انجام دهد. مسأله برايش خيلي مهم بود.»


آ.ب. کالواهاوس A.B. Culvahouse، وکيل کاخ سفيد بعدها جلسات مشقت باري را که با خانواده گروگانها داشت و همينطور سه ساعت سختی را که مجبور به گوش دادن به نوار ضبط شده رييس پايگاه سیا شده بود، به خاطر مي آورد. او مي‏گويد: «فقط بخش کوتاهي از آن نوار را شنيدم که بسيار سخت بود.» فرانک کارلوچي Frank Carlucci وزير دفاع، اين مسأله را تأييد مي‏کند. او مي‏گويد: «ريگان، درد گروگانها را کاملاً درک مي‏کرد. با او همدردي مي‏کرديم. هميشه به دنبال راهي براي نجات آنها بود.»

براي رسيدن به راهي براي نجات آنها، تصميم گرفت بدون تدبير دست به قمار بزند: فروش سلاح به ايران به اين اميد که اين کار باعث شود ايران به آزادي گروگانها کمک کند. کاسپار واينبرگرCaspar Weinberger ، وزير دفاع، بعدها اعلام کرد که تلاش براي آزادي گروگان‏ها باعث شده بود که ريگان تمام آموزه‏ها و اعتقادات شخصي خودش در مورد معامله با يک دولت متخاصم را رها کند. او به خاطر اين که آن آمريکايي‏ها اسير بودند و ما نمي‏توانستيم آنها را برگردانيم، حاضر بود حتي اين راه‏حل‏ها را نيز امتحان کند. چيزي که بعدها به گفته خودش، يک اشتباه بزرگ بود.» وقتي بعدها اخبار فروش اسلحه در مقابل آزادي گروگان‏ها همراه با اخبار درآمد حاصل از صندوق مبارزه ضدکمونيستي در آمريکاي لاتين، علني شد، رسوايي ایران-کنترا، نزديک بود باعث استيضاح ريگان شود.

شولتز بعدها اعلام کرد: «در صورتي که شما هم جاي آن افراد بوديد، مطمئناً توقع داشتيد که رييس‏جمهور تا همين حد به سرنوشتتان اهميت دهد و کاري براي آزاديتان بکند.» با اين حال، مردم آمريکا بايد بدانند که برخي اوقات نيات خوب نيز با شکست روبرو مي‏شوند. تاريخ، از جمله تجربه‏اي که اوباما به دست آورد، نشان مي‏دهد که شفقت رييس‏جمهور معمولاً با ظرفيت رياست‏جمهوري فرق دارد. تعجبي ندارد که توماس جفرسون Thomas Jefferson شغل رياست جمهوري را «بدبختي پر زرق و برق» ناميده است.

راسل ال. رايلي*
Russell L. Riley
ترجمه: عباس حاجی هاشمی



*راسل رايلي مدير برنامه تاریخ شفاهی ریاست جمهوری آمریکا در مرکز امور عمومی میلر Miller Center of Public Affairs وابسته به دانشگاه ویرجینیا University of Virginia و نویسنده کتاب ریاست جمهوری و سیاست نابرابری نژادی: از سال 1831 تا 1965 The Presidency and the Politics of Racial Inequality: Nation Keeping from 1831 to 1965 است.

 

منبع: واشینگتون پست


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.