هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 188    |    3 دي 1393

   


 



ششمین نشست تاریخ شفاهی کتاب

صفحه نخست شماره 188

مشروح گزارش ایبنا از خاطرات مدیر انتشارات مولی

حسین مفید: اعتماد مردم کم شده، باید قسم بخوری چیزی از کتاب حذف نشده/ روایت هایی از لرزاده معمار، شیخ مهدی حائری و مرحوم طهوری

 


گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) از گپ و گفت نصر الله حدادی در ششمین نشست از سلسله نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب» است که هر هفته به همت «مرکز کتاب‌پژوهی» مؤسسه خانه کتاب برگزار می‌شود.
این نشست دوشنبه گذشته (یکم دی‌ماه) به قدردانی از مهندس حسین مفید، مدیر انتشارات مولی اختصاص داشت. دبیری این نشست که به صورت میزگرد برگزار شد، بر عهده نصرالله حدادی بود. گزارش کامل  پرسش‌‌های حدادی و پاسخ های حسین مفید  را می خوانید:

در ابتدا خودتان را معرفی کنید.
 
حسین مفید متولد سال 1332 شمسی هستم و رشته معماری را در دانشگاه شهید بهشتی خوانده‌ام. از اواخر سال 1356 کارم را به اتفاق همسرم و در دوران دانشجویی آغاز کردم که تا به امروز ادامه داشته است.
 
در گذشته بین کتابفروشی‌های جلو دانشگاه، ناشرانی با گرایش مذهبی کمتر دیده می‌شدند درحالی که در کتابفروشی مولی کتاب‌های مذهبی وجود داشت. این نیاز را چگونه احساس کردید که کتاب‌های مذهبی را در کتابفروشی خود به فروش برسانید؟
 
من نمی‌دانم در حال حاضر کدام کتاب مذهبی است و آیا عرفان و فلسفه هم جزو کتاب‌های مذهبی محسوب می‌شوند یا خیر؟ در این دوران، گاهی به فلسفه، علوم عقلی وامانده اطلاق می‌شود و گاهی هم به شکل دیگری به آن می‌نگرند. مرحوم طهوری به عنوان فرد مذهبی شناخته نمی‌شد اما من کتاب‌های عرفانی را از او در زمان دانشجویی می‌خریدم. انتشاراتی همچون خوارزمی، امیرکبیر و جاویدان هم قبل از من کتاب‌های مذهبی منتشر می‌کردند.
 
آیا شما در ابتدای کار خود شریک هم داشتید؟
 
 من کارم را به همراه همسر و یکی از همشاگری‌هایم آغاز کردم اما این همکلاسی بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه از ما جدا  و به کار مهندسی مشغول شد.
 
هنگامی که مولی را احداث کردید، کتابفروش هم بودید. آیا در آن زمان گردش مالی شما خوب بود؟

در آن موقع خرج ما کم بود. ما جایی را تازه اجاره کرده بودیم و ماهی یک‌هزار و 500 تومان کرایه می‌دادیم. در آن زمان هنوز دانشگاه را به پایان نرسانده و مدرک مهندسی نگرفته بودم.
 
اولین کتابی که منتشر کردید چه بود؟
 
کتاب «موسیقی در اسلام» نوشته سینا واحد و یک کتاب دیگر که نمی‌توانم اسمش را عنوان کنم.
 
از همان ابتدا به چاپ خوب کتاب اعتقاد داشتید به طوری‌که کتاب‌های شومیز را هم ته‌دوز می‌کردید. این اعتقاد از کجا آمد؟
 
من کتابی از ملانصرالدین از دوران گذشته دارم که با کاغذ کاهی چاپ شده و ته‌دوز است. اگر انتهای کتاب دوخته شده باشد، بعد از گذشت سال‌ها باز هم به خوبی حفظ می‌شود و می‌ماند. من در کارم از مرحوم طهوری، موسس انتشارات طهوری بسیار تاثیر گرفتم و به کارهای او توجه می‌کردم  زیرا او فردی بود که به انسان آرامش می‌بخشید.
 
 طی سال‌ها این تردید که به کار مهندسی بازگردید در شما به‌وجود آمد یا خیر؟
 
من و همسرم بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه با مرحوم حسین لرزاده (معمار) آشنا و درس معماری سنتی را نزد او خواندیم و در عین حال هم در کتابفروشی کار می‌کردیم. در واقع ما نه کار مهندسی را رها کردیم و نه کار نشر را.
 
 چطور فضای کتابفروشی را گسترش داده و مدرن کردید؟
 
من 400 میلیون تومان مغازه را خریداری کرده و 100 میلیون تومان برای بازسازی آن هزینه کرده‌ام و فکر می‌کنم در این کار سنت را هم رعایت کردم.
 
شما بعضی کتاب‌ها را ابتدا در کتابفروشی خود برای فروش عرضه نمی‌کردید. چه تغییری در نگرش شما به‌وجود آمده است؟
 
در قبل و بعد از انقلاب آن‌قدر بگیر و ببند در اجازه نشر وجود داشته و دارد که کار به اندازه کافی سخت می‌شود. اگر می‌بینید بعضی کتاب‌ها در گذشته در کتابفروشی نبوده و در حال حاضر هست به دولیل است؛ اول این‌که برخی کتاب‌ها اجازه چاپ نداشتند و الان اجازه انتشار دریافت کرده‌اند و دوم این‌که امروز این وسعت جایی که داریم در گذشته نداشتیم. این طور نبوده که مثلا کتاب‌هایی از نیچه را در کتابفروشی خود نداشته باشیم اگر کمتر بودند این به دلیل کمبود جا بوده است. اگر قرار باشد من از غیر فلسفی‌ها واهمه داشته باشم یعنی اعتماد به نفس لازم را در کارم ندارم.  جلال آل احمد هم کتاب «غربزدگی» را دارد و هم کتاب «خسی در میقات». هر کدام از این آثار باید در جای خود در مغازه چیده شوند.
 
شما معیارهایی برای چاپ کتاب و مولف در نظر می‌گیرید؟
 
من در صورت ارتباط  با مولف، کتاب را منتشر می‌کنم.
 
درباره مرحوم محمد خواجوی (داماد مرحوم حسین لرزاده)  بگویید. آشنایی شما با لرزاده (معمار) چگونه اتفاق افتاد؟
 
مرحوم خواجوی انسان خوش‌نفسی بود. یک‌بار برای  عیادت خواجوی به همراه همسرم به منزل او رفته بودیم. او پایش شکسته بود و در خانه استراحت می‌کرد. مرحوم لرزاده هم در همان‌زمان برای عیادت از دامادش به آن‌جا آمده بود. خواجوی،  من و همسرم را به مرحوم لرزاده معرفی کرد و گفت که ما هر دو معمار هستیم. این دیدار باعث شد تا ما با لرزاده آشنا و سال‌ها با یکدیگر همکار شویم.
 
آیا مرحوم لرزاده خاطرات خود را برای چاپ در اختیار شما گذاشته است؟  
 
بله او به ما بسیار لطف داشت. اما معتقدم نباید مسائل مختلف را با یکدیگر درهم آمیخت. ما نباید اخلاق حرفه‌ای را با اخلاق شخصی قاطی کنیم. لرزاده هم معمار رضاشاه بود و هم معمار آیت‌الله بروجردی.
 
انتشار مجموعه «فتوحات مکه» از محی‌الدین عربی چند سال طول کشید؟
 
«فتوحات مکه» در 17 جلد منتشر شد و در حدود هشت سال چاپ آنها به طول انجامید.
 
شما کتاب‌ را خودتان به طور کامل غلط‌گیری می‌کنید؟ برای این کار به کسی اعتماد ندارید؟
 
من در کارم قدم به قدم جلو می‌روم و به تجربه دریافتم که اگر کاری به صورت دسته‌جمعی انجام شود، ضعیف‌تر خواهد بود. البته من جزو آن دسته از افراد نیستم که بگویم کارهایم شاهکار و بدون عیب و نقص هستند. کتابی را که منتشر کرده‌ام تا دوماه باز نمی‌کنم و ورق نمی‌زنم چراکه وقتی آن را ببینم، چند غلط از آن درمی‌آورم!
 
درباره دیوان فرخی یزدی که به چاپ رسانده‌اید، بگویید؟
 
حسین مسرت که تصحیح دیوان فرخی یزدی را به عهده داشت با چنان شوری این کار را انجام داد که هرگز قبل از آن این طور در این زمینه کار نشده بود. او بعضی اشعار فرخی را که بر دیوارهای زندان نوشته شده بود و تعدادی دیگر را که در دست دیگران قرار داشت، جمع‌آوری و در دیوان فرخی یزدی اضافه کرده است.
 
از مرحوم خواجوی آثاری به جا مانده که به چاپ برسانید؟
 
کتاب «کشف‌الاسرار و مکاشفات‌الانوار» از شیخ روزبهان بقلی را که توسط مرحوم خواجوی ترجمه شده است منتشر کرده‌ایم. ماجرای چاپ این کتاب به زمانی باز‌می‌گردد که شخصی از سوئد به ایران آمده بود و کتاب «کشف‌الاسرار و مکاشفات‌الانوار» را به زبان عربی به من داد تا آن را منتشر کنم. این کتاب زندگینامه خودنوشت شیخ روزبهان بود که تحت تاثیر فوت همسرش آن را نوشته و در حالات مختلف همسر خود را تشبیه کرده بود. خواجوی با خواندن کتاب گفت: «مطالب این کتاب به گونه‌ای نیست که مجوز چاپ آن را بدهند.» وزارت ارشاد هم در دوره جدید با شرط این‌که مقدمه‌ای از ناشر بر آن افزوده شود، اجازه چاپ این کتاب را داد و ما هم با مقدمه‌ای بر آن، کتاب را منتشر کردیم.
 
درباره کتاب «بیهوده سخن» که به چاپ رسانده‌اید، بگویید.
 
کتاب «بیهوده سخن» را من به همراه مهناز رییس‌زاده (همسرم) گردآوری کردیم. این کتاب دربرگیرنده 10 مقاله درباره زیبایی‌شناسی و هنر معماری است. در معماری ما متهم به این هستیم که می‌توانیم اماکن وسیع را طراحی کنیم اما نمی‌توانیم این کار را برای فضاهای کوچک انجام دهیم اما من با چنین نظری موافق نیستم.
 
درباره شیخ مهدی حائری بگویید.
 
شیخ مهدی حائری فلسفه تحلیلی داشت. او فرد بسیار جدی بود و گاهی به دیدن ما می‌آمد. یک‌بار او به من گفت: «علم اصول ما معادل فلسفه تحلیلی است و اگر کسی کتاب‌های اصول ما را ترجمه کند در فلسفه تحلیلی اتفاقاتی رخ خواهد داد.» او در بحث ترجمه معتقد بود تبادل فرهنگی میان ما و جوامع غربی صورت گیرد به این شکل که مثلا در ترجمه کتاب‌های کانت، واژه‌های واجب‌الوجود، موجود و اصالت ترجمه شوند تا تبادل فرهنگی صورت بگیرد در حالی که شخصی مانند آقای فولادوند با این تفکر کاملا مخالف است. من معتقدم باید متون اشخاصی مانند کانت، هایدگر و نیچه را درآورده و معادل این متن‌ها را هم ترجمه کنیم اما تطبیقی میان آنها انجام ندهیم بلکه این تطبیق را هر شخصی در ذهن خود شکل دهد.
 
در کتاب‌های شما منظومه‌‌ای از «شیخ صنعان و دختر ترسا» هم بوده است؟
 
این داستان در منطق‌الطیر بوده و به طور مجزا به چاپ نرسیده است. این کتاب را آقای خواجوی ابتدا به انتشارت طهوری داد که توسط مرحوم طهوری بزرگ به چاپ رسید اما بعد از فوت او خواجوی به احمد طهوری برای چاپ مجدد آن سفارش کرده بود اما این کار به سرانجام نرسید. خواجوی از من خواست تا با طهوری چاپ این کتاب را توسط انتشارات مولی مطرح کنم و من هم به احمد طهوری پیشنهاد فروش این کتاب را دادم اما او این کتاب را مجانی برای چاپ به من واگذار کرد.
 
درباره آثاری که از یعقوب آژند به چاپ رسانده‌اید بگویید.
 
کتاب «تاریخ تمدن» کار اولی بود که با آقای آژند انجام دادیم و در حال حاضر هم با تجدید نظر او از این کتاب در حال حروفچینی هستیم. آژند معتقد است که ما تاریخ هنر نداریم و به من پیشنهاد داد تا تاریخ هنر را از دایرة‌المعارف هنر منتشر کنیم. من هم با این نظر که قسمت ایران را خارج و به صورت جداگانه منتشر کنیم، این کار را انجام دادم. به این دلیل که دانش‌آموزان به طور معمول استفاده کننده این کتاب‌ها هستند و اگر همه کتاب منتشر شود مجموعه‌ای نزدیک به 800 صفحه خواهد شد که ممکن است با استقبال محصلان روبه‌رو نشود.
 
شما بیش از 200 عنوان کتاب در طول 30 سال به چاپ رسانده‌اید. آیا تا به حال از چاپ کتابی پشیمان شده‌اید؟
 
نه تا به حال چنین اتفاقی نیفتاده است. البته مطالبی در کتابی بوده که با آن موافق نباشم اما تا به حال از چاپ هیچ کتابی پشیمان نشده‌ام.
 
چرا در طول سال‌های گذشته تیراژ کتاب پایین آمده است؟
 
یکی از دلایل پایین آمدن تیراژ کتاب عدم اعتماد مردم به ماست. دیگر این‌که قبلا درباره کتاب‌ها بحث و صحبت می‌شد اما امروزه در مطبوعات همه کتاب‌ها فقط تحسین می‌شود.
 
آینده کتاب را چگونه می‌بینید؟
 
ما در هر صورت باقی می‌مانیم. اینترنت و روزنامه رقیب ما نیستند. اما وضعیت اینگونه است که اعتماد مردم کم شده و ما باید قسم بخوریم که قسمتی یا چیزی از محتوای کتاب حذف نشده و کتاب به طور کامل به چاپ رسیده است، از مشکلات حال حاضر ماست.

منبع: ایبنا


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.