برگزاری مجلس بزرگداشت مقام علمی استاد عبدالله انوار در روز دوشنبه 26 آبان 1393 در کتابخانه ملی ایران توجهام را جلب کرد تا بیندیشم که به چه دلیل این کار صورت گرفته است. در لابهلای افکارم برای پاسخیابی به چرایی برگزاری مراسم، به یاد آوردم که ایشان متولد 1303 ش و نود ساله هستند (عمرشان عزتمندانه و دراز باد). به عبارت دیگر دورههای حکومتی قاجاریه و پهلوی و فیالحال جمهوری اسلامی ایران را دیدهاند و سه حاکمیت متفاوت و پیدرپی را تجربه کردهاند. پس دیدهها و شنیدهها و حضورهای بسیاری را درک کردهاند. از اینرو گنجینهای بیهمتا برای پژوهشگران عرصههای علوم تاریخی و علوم اجتماعی بهشمار میآیند.
در ادامه به یاد آوردم که ایشان فرزند سیدیعقوب انوار شیرازی فعال سیاسی، روحانی و نماینده چندین دوره مختلف مجلس شورای ملی است که سالها در شمار مردان طراز اول صحنههای گوناگون فعالیت سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران نقش آفرینی کرده است. آنگاه دریافتم که مگر همانند استاد انوار که سن و سال بالایی دارند و پدرشان نیزاز رجال زمانه بوده است، امروز چند نفر داریم که در قید حیات هستند، تا بتوانیم از یادماندههای ذهنی آنها بهره بگیریم. در واقع متوجه شدم که یقیناً همچون ایشان امروزه بسیار اندکاند از این رو دانستم که ضروری و واجب است تا هرچه زودتر پژوهشگران تاریخ معاصر ایران که در زمینه تاریخ شفاهی مشغول به فعالیت هستند، به تلاش وافر برخیزند و افرادی همچون استاد انوار را دریابند. به عبارت دقیقتر شفاهیکاران برای ثبت خاطراتی از دوران قاجاریه که حدود 90 سال پیش، استیلایشان بر ایران به پایان رسید، بپاخیزند و این فرصت باارزش و گرانبها را از دست ندهند. حضور در محضر اینگونه افراد را که پدر و مادر و دیگر اعضای خانوادهشان در دوره قاجاریه زیستهاند و به خوبی جامعه و دولت آن زمان را درک کردهاند، غنیمت شمارند و با همنشینی و گفتگو و مصاحبتها و مصاحبههای متعدد و مختلف، به ضبط و جاودانه کردن تاریخهای ناگفته و ناشنیده و نانوشته دوره قاجاریه بپردازند. یقیناً افرادی همچون استاد انوار در مقابل یک پژوهشگر مسلط به تاریخ شفاهی و پرسشگری آگاه و متبحر در تاریخ معاصر ایران به خصوص مطلع از چند و چون ایران عصر ناصری و مظفری و مشروطیت تا انقراض سلسله قاجار در 1304 ش، میتوانند دادهها و اطلاعات بسیار ارزشمندی ارائه دهند. از نحوه زیستن مردم، افکار و عقاید و باورها و اندیشههایشان، خلقیات، روحیات، ذهنیات و فهمیات آنها، شیوه معیشت و زندگی روزمره، چگونگی و تنوع مشاغل و اصناف و بازار و روابط اقتصادی حاکم بر آنها، چگونگی روابط خصوصی و عمومی، مراسمها و آئینهای شادی و غم، چگونگی خوراک و پوشاک و فراز و فرود قیمتها، وضعیت سواد و تحصیل و شکلگیری مدارس جدید و تحصیلات ابتدایی و متوسطه و مدارس عالی، نشر و توزیع و خوانش روزنامهها و مجلات و میزان استقبال مردمی و اثرگذاری آنها بر اقشار مختلف، میزان مرگ و میر و بهداشت فردی و جمعی، پزشکی و طبابت، نحوه مواجهه مردم با قحطی و خشکسالی و بیماریهای فراگیر همچون وبا، سل، طاعون، اندیشههای ملیگرایانه و وطنپرستانه، افکار و باورهای مذهبی و دینی و حتی غیردینی، و صدها موضوع و مطلب دیگر که جملگی میتوانند تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگ، تاریخ فرهنگی، تاریخ اقتصادی، تاریخ روانشناختی، تاریخ مذهبی و دیگر عرصههای تاریخ را در ایران عصر قاجاریه پوشش دهند و انبوهی از اطلاعات و آگاهیها را بر مطالب منتشره قبلی بیفزایند.
از این رو به نظر میرسد که حیف است هزاران حیف که پژوهشگران تاریخ معاصر ایران به خصوص محققان دوره قاجاریه و پهلوی اول، این فرصت بیهمتا و کمنظیر را از دست بدهند. پس تا فرصت باقی است و بزرگانی که آن دوران را دیدهاند و خوشبختانه همچون استاد انوار یا دکتر منوچهر ستوده(متولد 1292ش) در قید حیاتاند و یا عزیزانی که خود یا به واسطه میتوانند از دیدهها و شنیدهها و گفتههای پدران و بزرگان خانواده خویش سخن بگویند، به سراغشان برویم و تاریخ شفاهی عصر قاجاریه را برقرار کرده و غنا ببخشیم.
این کار آنگاه اهمیت افزونتر مییابد که به خاطر آوریم که بنا بر فضای مسلط بر ذهن تاریخنویسی ما در دوران قاجار، اهمیت و اولویت داشتن تاریخ سیاسی و نظامی و در نتیجه ذکر و ثبت احوال شاهان و درباریان، و دولتمردان و شرح کشمکشهای سیاسی و نزاعهای نظامی و رزمی، سبب گردیده است که کتابها و نوشتههای تاریخنویسان آکنده از اینگونه مطالب باشد و کمتر جامعه و مردم و وضعیت و چند و چون آنها مورد ثبت و نظر و توجه و بررسی قرار گیرد. حال بدان جهت که بسیاری تاریخ شفاهی را تاریخی مردمی و اجتماعی میخوانند، شایسته است تا از آن بهره بگیریم و به وسیله آن عرصههای نادیده و نانوشته و ناگفته تاریخ قاجاریه را درنوردیم و مطالب و مدارک و مستندات بسیار ارزشمندی را از این طریق فراهم آوریم تا بتوانیم جلوههای تاریخ اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و... را نمایان سازیم. از سوی دیگر میتوانیم به بخشی از دانستههایی که در منابع منتشره، سخنی درباره آنها نرفته یا این که به صورت گذری بدان پرداختهاند، دست پیدا کنیم. پس بیتردید وجود معدود افرادی که دوره قاجاریه را دیده یا افرادی از خاندانشان آن زمان را درک کردهاند، بسیار ارزشمند و گرانبها است و از این رو پژوهشگران تاریخ معاصر به ویژه شفاهیکاران نیز باید حضور و حیات آنها را مغتنم شمرده، خاطرات و یاماندههایشان را ثبت و ضبط و جاودانه سازند.
جعفر گلشن
دانشجوی دکتری تاریخ ایران دوره اسلامی