ماه محرم در فرهنگ تشیع یادآور حماسه خونین حسینی است، حماسهای که فرهنگ عاشورا را سینه به سینه منتقل و دستاوردهای آن را برای مسلمانان ارزشمند و مهم کرده است. اصولاً محرم و حوادث تاریخی آن به خاطر تقدس، بیشتر درجنبههای روایی و شفاهی نمود پیدا کردهاند. هرکس در زندگی اجتماعی این موضوع را از افراد مختلف شنیده و در ذهنش ثبت کرده است. در گذشته به خاطر عدم دسترسی به منابع مکتوب معمولاً ماه محرم اختصاص به بیان روایتهای شفاهی داشت که بار فرهنگی آن همیشه همراه فرد بود. در واقع هریک از افرادی که در گستره جغرافیایی ایران زندگی میکنند آشنایی آنها با محرم در ابتدا به صورت شفاهی بوده است. یعنی حضور در مساجد و تکایا و نشستن در پای منابری که به صورت شفاهی جریان قیام امام حسین (ع)را بیان میکردند.حتی در دورانی که جامعه سنتی ایران در حال گذر بود و مدرن شدن را تجربه میکرد، رضاشاه با طرح خرافی بودن موضوع با عزاداری و مبلغان مذهبی مخالفت میکند. این امر موجب میشود تا پس از آن محرم و فرهنگ عاشورا با نمود بیشتری منعکس شده و دستهها و هیئتهای عزاداری پررنگ تر از سابق و منسجم تر نمایان میشوند.
بعد از شهریور 1320 شاهد رونق و فعالیت مجدد هیاتهای مذهبی هستیم. فعالیت این هیاتها چنان اهمیت پیدا کرد در مواردی به عنوان مبارزه با جریانهای انحرافی قد علم میکنند. تاریخ شفاهی هیئتهای مذهبی و ماه محرم در نقاط مختلف ایران میتواند موضوع قابل توجهی برای پژوهشگران تاریخ شفاهی باشد. زیرا هر یک از مناطق مراسم و آداب خاصی در جهت ارادت به امام حسین (ع) دارند.
محرم در گذشته بخصوص در مناطق روستایی بیشتر تکیه بر شفاهیت داشت. بخصوص ملاها(1) و مداحانی که به این کار میپرداختند به طور شفاهی جریان قیام امام حسین(ع) را برای مخاطبان بیان میکردند. هر چند در حال حاضر کمتر ملایی باقی مانده و بیشتر مبلغان تحصیل کرده این امر بر عهده دارند ولی درگذشته این مسئله بیشتر جنبه خانوادگی داشت و معمولاً یک خانواده پرورش دهنده اشخاصی بودند که تمام شعایر مذهبی یک روستا یا یک مکان بر عهده داشتند.
بخشی از تاریخ شفاهی محرم در باورها و اعتقادات مردم نهفته است و هر آنچه ملموس است حضور و تجمع برای برگزاری آیینی که جنبههای مذهبی آن موجب میشود تا در مسائل مختلف ورود پیدا کند. هر آنچه از خاطرات محرم در ذهنم نقش بسته، نمادهایی هستند که نسلها در بین مردم یک منطقه رواج داشته است. اصولاً ابتدای ماه محرم ملای روستا شروع به مهیا کردن مسجد یا تکیه برای عزاداری میکرد. و از لابلای صندوقچههای قدیمی شالهایی به رنگ سیاه و سبز انتخاب و به تزئین عَلَم میپرداخت. عَلَم(2) یک نشانه بود وقتی برافراشته میشد مردم متوجه میشدند محرم از راه رسیده است. عَلَم یک میله چوبی بلند بود که روی آن را با پارچه مشکی تزئین میکردند و نقطه ابتدایی آن دستی فلزی که نماد دست حضرت عباس(ع) بود قرار داشت. پس از آن شالهایی با رنگ مشکی و سبز و یا قرمز قرار داشت. عَلَم در محوطه مسجد گذاشته میشد. معمولا مراسم عزاداری در روستا از ابتدای شب شروع میشد. مردم وقتی به علم میرسیدند آن را بوسیده و تبرک میکردند.
روز تاسوعا دستی که بر بالای عَلَم بود حالت شکسته پیدا میکرد و از آن روز فقط عَلَم با شالهای مشکی تزئین میشد. در واقع مردم از روی رنگ عَلَم و مشکی شدن تمام رنگهای عَلَم به تاسوها و عاشورا پی میبردند. در واقع عَلَم مشکی نشانهای برای تاسوعا و عاشورا بود. روز عاشورا عَلَم در جلوی دسته عزاداری توسط فردی قد بلند حمل میشد و پس از پایان مراسم در محوطه مسجد برقرار بود، تا پایان اربعین. پس از آن عَلَم را جمع میکردن و در گوشهای از مسجد گذاشته میشد.
محرم نماد وحدت و همدلی بود که در سایه آن بخشی از باورهای مذهبی مردم شکوفا میشد. قطعاً همه مردم از این ماه خاطرات خوبی دارند باورها و اعتقادات آنها بخشی از زندگی شان را تشکیل میدهد. ثبت و بررسی ماه محرم در بین اقوام و گروههای مختلف میتواند قابل توجه و مهم باشد. زیرا تاریخ شفاهی محرم پیچیدگی خاصی دارد. حداقل از دوسه دهه گذشته تا کنون شاهد تغییرات قابل توجهی در نحوه اجرای مراسمها هستیم. محقق تاریخ شفاهی میتواند با ثبت جزئیات آن کمک شایانی به ماندگاری و ثبت تغییرات تدریجی آن نماید.
بخشی از محرم و حوادث آن در خاطرات بزرگان منعکس شده است. اگر مروری به مطالب کتاب شرح اسم(3) که در واقع زندگی نامه و خاطرات مقام معظم رهبری از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 میباشد، داشته باشیم. بخشی از آن اختصاص به ماه محرم دارد. پس از حادثه مدرسه فیضیه قم در دوم فروردین 1342 بنابه پیشنهاد امام خمینی (ره) تصمیم گرفته میشود این موضوع توسط سایر مبلغان در ماه محرم به اطلاع مردم رسانده شود. مقام معظم رهبری در جهت بیان واقعه و آگاهی مردم به عنوان مبلغ به بیرجند سفر میکند. این جریان در خاطرات رهبر انقلاب چنین بیان شده است.
«اين براي كساني كه به قصد منبر رفتن (تبليغ) به منطقه اي مي روند، كمي دير است، زيرا خطيب بايد چند روز قبل از محرم در محل موردنظر حضور يابد تا فرصت كافي براي ترتيب مجلس و ساير امور داشته باشد، اما دوستان من در عين حال زمينه منبر در چند جاي شهر را براي من فراهم كردند.»(4)
ایشان در بیرجند به سراغ یکی از علمان برجسته به نام سید حسن تهامی(5) از شاگردان میرزای نایینی میرود و رخدادهای تهران را بازگو میکند.
«به من بي محبت و بي لطف نبود ... لازم بود آنجا كسي از من حمايت كند. مي خواستم شلوغ كنم ... غوغا راه بيندازم . گفتم من كاري مي خواهم انجام بدهم ... و احتياج به كمك شما [دارم.] استقبال كرد ... گفتم روز هفتم محرم مي خواهم قضيه مدرسه فيضيه را بگويم و يقيناً دستگاه عكس العمل نشان مي دهد... شما كمك كنيد . رفت توي فكر ... گفت حالا چه لزومي دارد شما اين جا اين كار را بكنيد . گفتم... تكليف من است ... مخصوص من هم نيست و به نظرم گفتم در سراسر كشور اين كار انجام مي گيرد.»
مقام معظم رهبری در هفتم محرم سال 1342 تصمیم به سخنرانی در مسجد مصلی بیرجند جهت افشای حوادث مدرسه فیضیه قم داشت این موضوع را با دو تن از جمله آقای عندلیب در میان میگذارد. ولی فردی که قبل از ایشان در حال سخنرانی بودند سخنانش به درازا کشیده میشود.
«ملتهب شدم كه وقت دارد مي گذرد. بلند شدم رفتم دم منبر كه من را ببيند ... بالاخره پايين بيايد . وقتي نشستم روي منبر از هيجان مي لرزيدم. خيلي داغ بودم آن وقتها... عجيب مي جوشيدم .»(6)
سپس خطبهای کوتاه را میخواند و از سلطه غرب بر ایران میگوید و سپس از حادثه مدرسه فیضیه...
«آن قدر گريه كردند مردم ... كه من كمتر پاي منبر خودم در طول [سخنرانيهايم] سراغ دارم كه اين قدر مردم گريه كرده باشند... آنچه را ديده و شنيده بودم همه را بيان كردم ... غوغايي شد. بعد مصيبت كربلا را [كوتاه] خواندم. ديدم نه خير، مردم اصلاً به فكر مصيبت كربلا نيستند ... اين مصيبت ...پوشانيده آن مصيبت را... آن وقت فهميدم امام چقدر عميق، حكيمانه، دورانديش اين مسئله را محاسبه كرده بود كه هيچ عاملي ممكن نبود مثل محرم... دستگاه را بكوباند. »(7)
از دیگر سخنرانیهای مقام معظم رهبری در بیرجند اختصاص به سخنرانی روز هشتم ماه محرم در خانه سادسی یکی از معاریف بیرجند است. این موضوع را چنین بیان کرده است.
«آنجا هم غوغا شد از گريه مردم ... از مجلس آمدم بيرون و [با خود ] گفتم بروم خانه آقاي تهامي ... چاره اي نداشتم . لازم بود نفري از من حمايت بكند ... كه بتوانم كار را ادامه بدهم . به علاوه ديدم آقاي تهامي را اگر در جريان نگذارم، قدري بي اعتنايي به ايشان شايد بشود. »(8)
سخنرانی در حسینه راغبی بیرجند از دیگر خاطراتی است که در کتاب شرح اسم به آن پرداخته شده است.
«شب تاسوعا در حسینیهای به نام راغبی كه نوچههای [اسدالله] علم، نیز در آن حضور داشتند منبر رفتم. حضار این حسینیه هشتاد درصد از كسانی بودند كه وقتی مینشستند باید پایشان را دراز میكردند تا اتوی شلوارشان نشكند. شهر بیرجند شهر اعیان و اشرافی است. [در عین حال ] فقیرترین مردم منطقه ما نیز در شهر بیرجند [هستند.] منطقه خراسان شاید از منطقه بیرجند فقیرتر نداشته باشد. و شاید اشرافی ترین شهرها هم در منطقه پس از مشهد ، بیرجند باشد. در منبری كه در این حسینیه رفتم، بار دیگر درباره فیضیه مفصل صحبت كردم. البته حاضرین به همان علت كه گفتم خیلی تحت تأثیر قرار نمیگرفتند؛ لیكن از صحبتهای من مانند آدم برق گرفته، بهت زده شده بودند و با تعجب گوش میدادند. »(9)
بخشی از خاطرات مقام معظم رهبری به ماه محرم اختصاص دارد، مطالعه این خاطرات موجب میشود تا به نحوه اطلاع رسانی و اخبار انقلاب از محتوای کلام مبلغان در ماه محرم آشنا شد.
۱- در مناطق شمال خراسان معمولاً به افرادی که سواد خواندن و نوشتن داشتند و شرعیات یاد داشتند، گفته میشد.
۲- منظور از عَلَم در این نوشتار. عَلَم در روستاهای کردنشین درگز و کلات در شمال خراسان رضوی است.
۳- بهبودی، هدآیتالله. شرح اسم: زندگی نامه آیتالله سیدعلی حسینی خامنه ای. تهران. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. 1390
۴- شرح اسم. ص129
۵- آیتالله سيد حسن تهامي يكي از مراجع بزرگ عالم تشيع و از مفاخر برجسته حوزه علميه نجف بود. وي در سال 1314 ه. ق (1276 ه. ش) در بيرجند متولد شد. آیتالله تهامي پس از سپري كردن تحصيلات علوم ديني در بيرجند، مشهد و نجف به عاليترين مراتب اجتهاد نائل آمد و تصديق اجتهاد را از حضرات نائيني و اصفهاني دريافت نمود. آنگاه به تقاضاي مردم جهت ترويج دين مبين و خدمت به خلق وارد موطن خود شد. ايشان با تاسيس مدرسه معصوميه و تقويت حوزه علميه را، وجهه همت خويش قرار داد و براي اولين بار طلابي فاضل و سخنور و دانشمنداني برجسته تحويل اجتماع داد . خدمات آيت ا.. تهامي عبارتند از:1- تاسيس كتابخانه اي كه حدود 700 جلد كتاب داشت و وقف بر محصلين نمود . 2- پايه گذاري سه مسجد كه عبارتند از مسجد خيرآباد نو ،مسجد رضوي ، مسجد خضر علي. اين فقيه در شب چهاردهم صفر (1385ه.ق / 1344ه.ش) به سراي باقي شتافت و بنا بر وصيتش وي را در مسجد صاحب الزماني خيرآباد نو به خاك سپردند. تاليفات و آثار وي را در عقايد ، اخلاق ، تفسير ، فلسفه ، فقه ، اصول و رجال تصنيفات گرانبهايي از آن مرحوم موجود است . دوره تقريرات فقه و اصول استاد نايئني ،كتابي در رد نصرانيت و اشعاري از اين فقيه سعيد برجاي مانده است.
http://mashahir-ostan.blogfa.com/post-63.aspx
۶ - شرح اسم. ص131
۷- همان. ص132
۸- همان. ص132
غلامرضا آذری خاکستر