تاریخ شفاهی فرماندهان با کدام معنا به کدام پنداشت؟
مقدمه
به لطف یکی از دوستان، شمارهی جدید نشریه نگین ایران (46) به دست من رسید. با مشاهده و مرور بر مندرجات نگین 46، به نظر میرسد مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران (که سابقاً مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ نامیده میشد)، برای انجام پژوهشهای تاریخی جنگ به مقولهی تاریخ شفاهی ورود کرده و به استقبال این روش و رویکرد رفته است. از اینرو، شاید بتوان این شماره از نگین ایران را شبه ویژهنامهای از این منظر خواند که نحوهی تلقی و عمل مسئولان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس را از تاریخ شفاهی نمایان میکند. پس از مطالعهی مقالهی اول (سرمقاله) و مندرجات دیگر این نشریه، نکاتی از باب نقد به نظرم آمد که بناداشتم همه آنها را طرح کنم، اما به ملاحظاتی چند از این اقدام منصرف شدم و فقط به ذکر پارهای از آن ملاحظات بسنده میکنم:
۱- مقدمتاً باید یادآور شوم سابقهی نام و آوازهی تاریخ شفاهی در ایران چندان طولانی نیست و خصوصاً در نهادهایی که فعالیتهای آنها معطوف به شناسایی رویدادهای تاریخی (و تاریخ) انقلاب اسلامی و دوران جنگ/ دفاع مقدس است به ده تا پانزده سال بیشتر نمیرسد. در این مدت البته برگزاری نشستها و همایشهای متعدد و نگارش و نشر مقالهها در باب مفاهیم و کلیات تاریخ شفاهی، کم و بیش، این روش و رویکرد تاریخپژوهی را از گمبودگی و ابهام بیرون آورده و اصول موضوعه و کارآییهای آن را آشکار ساخته است. معالوصف، نهادهای مشتغل و مشغول به گردآوری شواهد و اظهارات شفاهی، بیآنکه به اختصاصاتِ نظری و عملی تاریخ شفاهی توجه داشته باشند، برداشت و انگاشت خود را (که عمدتاً بر تجارب خاطرهگیری و خاطرهپردازی و مصاحبههای روزنامهنگارانه و میزگردهای مطبوعاتی و نظرخواستها و اقتراحات متداول مبتنی است)، تاریخ شفاهی پنداشته و خواندهاند و این تلقی و تصور را مصدر و مبنای عمل خود قرار دادهاند.
2- بنا ندارم در این مختصر، تاریخ شفاهی را از اشباه و اقران آن شناسا کنم، اما علیالاجمال گفتنی و به یادداشتنی است که تاریخ شفاهی از حیث نظری و معرفتی مبتنی بر مبادی خاص است و به لحاظ عملی، بر شیوه و روشهایی ویژه از گفتوگو، (دیالوگ) امکان فهم و عمل مییابد. تاریخ شفاهی از این جهت نوعی پژوهش تاریخشناختی مورخ پرسا یا مورخانه به شیوهی گفت و شنید فعال و روشمند با مراجع روایی (فعالان و کنشگران وقایع، شاهدان و آگاهان رویدادها و پدیدههای تاریخی) است. فهم (از) و عمل به تاریخ شفاهی منوط به درک عمیق از مفهوم تاریخ (در نظام معرفتی سنتی، مدرن و پسامدرن) و آگاهی به متون و انواع گزارههای تاریخی است. ماهیت تاریخ شفاهی ورای تلقی سنتی از تاریخ با دیگر رشتهها (از جمله علوم اجتماعی و زبانشناسی) ارتباط وثیق دارد، آنچنان که تاریخ شفاهی را از زمرهی دانشهای میان/ فرارشتهای خواندهاند. عمل مورخانه در تاریخ شفاهی مستلزم برقراری رابطهای سازوار میان مورخ پرسا و مصاحبهشونده/ مصاحبهشوندگان و پرسشهای مورخانهی مصاحبهکننده با مرجع یا مراجع روایت شکل میگیرد و انجام میشود. معمار متن در تاریخ شفاهی، مصاحبه کننده/ پرسشگر آگاه به تاریخ است.
3- فزون بر دانایی و توانایی توأمان، بایسته است پرسندهی مورخ بر موضوع و مسئلهی مدنظر احاطهی اطلاعاتی داشته باشد. بدیهی است این ویژگیها حسب مراتب و درجات دانش و تجربهی افراد متفاوت باشد. اما محور گفتوگو در تاریخ شفاهی بر موضوع (کلی یا جزئی) و یا شخص متمرکز است. صورت تلفیقی موضوع و شخص نیز در تاریخ شفاهی متصور و ممکن و، شاید بتوان گفت، بایستهتر و کاملتر است. در روند پرسش و پاسخ دوسویه و تعامل طرفین (میان مصاحبهشونده یا مرجع روایت با پرسشگر یا مورخ شفاهی) لااقل نیم نگاهی به ضلع سوم و غایبِ حاضر باید داشت و ضلع سوم، یعنی مخاطب و خواهندهی این گفتوشنود. این ویژگی در جایی که قصد از گفتوگو، تدوین و انتشار و همگانی کردن متن است، اهمیت وافر مییابد.
متن در تاریخ شفاهی به سه گونهی مکتوب، صوتی و تصویری عرضه میتواند شد. معمولاً در تاریخ شفاهی مصاحبه به دو منظور انجام میگیرد: اول، تولید متن به منظور عرضه و انتشار عمومی آن؛ دوم فراهمسازی اطلاعات مکمل یا یافتههای آرشیوی برای پژوهشهای تاریخی.
4- قصد من از بازگفت شماری معدود از بایستههای نظری و عملی تاریخ شفاهی در اینجا طرح و بیان این مهم است که آنچه در این شماره از نشریهی گرانمقدار نگین با عنوان «تاریخ شفاهی فرماندهان جنگ» از آن نام برده شده، فیالواقع تاریخ شفاهی نیست و مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدس شایستهی آن است که برای رسیدن به این ساحت و منظر، کرد و کار و داشت و پنداشت خود را در نسبت با تاریخ شفاهی عرضه کند و با اهل نقد و نظر، صادقانه و صمیمانه در میان گذارد. بدیهی است، جایگاه معتبر و سابقهی درخشان این مرکز در حوزهی گردآوری شواهد شفاهی و اسناد جنگ و مطالعات تاریخی سیاسی انجامگرفته در این نهاد، آنسان است که اصحاب نظر به درخواست و آمادگی مسئولان مرکز، به منظور مذکور، با رویگشاده اقبال خواهند کرد. اینک بهاختصار هر چه تمامتر فقراتی از مرور و خوانش خود را بر دو مقالهی نخست نگین 46 عرضه میدارم.
۵- مقالهی اول با عنوان «تاریخ شفاهی فرماندهان جنگ ایران و عراق»، بهمثابه سرمقاله و مدخل و مقدمهای بر این مجموعه، حاوی اشارات و اطلاعات در خور توجهی است که به قلم مسئول محترم مرکز، آقای دکتر حسین اردستانی (که از زمرهی السابقون و المقربون روایت و راویان جنگ محسوب میشوند) نوشته شده است. تأمل در عنوان این مقاله و دیگر مندرجات نشریه، که غالب آنها مصاحبه با فرماندهان جنگ است و ذیل عنوان مقالات(!) جای گرفتهاند، معلوم میکند آنچه انجام گرفته اولاً، از نوع مصاحبه بر گونهی تاریخ شفاهی نیست و ثانیاً، چنانچه مسامحتاً اینگونه گفتوگوها را بتوان گفتوشنود از نوع تاریخ شفاهی شمرد، حسب محتوا، آنها را باید ذیل عنوان «تاریخ شفاهی جنگ به روایت فرماندهان» عنوانگذاری کرد ـ گرچه حتی در این صورت نیز، عنوان «تاریخ شفاهی جنگ به روایت فرماندهان»، نیازمند عنوان فرعی دیگری است تا آشکار شود، گفتوگو حول «چه مسئله و موضوعی» صورت گرفته است.
۶- در چکیده این مقاله، «تاریخ شفاهی راه میانبر پژوهشهای جنگ تحمیلی» خوانده شده؛ راهی که «قادر است به عرصه نویسندگی و پژوهشهای جنگ ایران و عراق، وسعت قابلملاحظهای بخشیده، ابعاد وسیع این پدیدهی بزرگ و تاریخی را جست و جو و ثبت و ضبط کند». این شبهتعریف از تاریخ شفاهی گرچه تا حدودی درست است، دقیق و کافی نیست، زیرا روش تاریخ شفاهی، و دستیابی به اطلاعات؛ یعنی مصاحبه یا گفتوگوی فعال، گرچه در مطلق مطالعات جنگ ایران و عراق کمک کننده است، اما تاریخ شفاهی به تمام معنا ریختاری نوپدید در تولید متن محسوب میشود. به عبارت دیگر، متن در پیکرهی تاریخ شفاهی باید مستقلاً بایستگی ارائه و انتشار داشته باشد و ضمناً به جزئیات و دقایقی از شناخت پدیده و رویداد ورود کند که در غیر این روش و رویکرد دستیابی (به) و عرضهی آن ناممکن است. بنابراین، متن برآمده از تاریخ شفاهی، دارای دلالت محتوایی و کالبد متمایز است. یکی از چند ویژگی متن شناختی تاریخ شفاهی این است که متن (اگر چه مکتوب) از طریق خواندن شنیده میشود و زبان گفتار در آن نقش معنایی خاص دارد.
۷- در مقالهی نخست، نویسنده پس از مقدمه (در بخش راویان و تاریخ جنگ)، «کار سترگ و کمنظیر راویان [دفتر سیاسی]» را با کار تاریخنویسان جنگ برابر شمرده و گویی یکسان انگاشته است: «... راویان باید با دفترچه و ضبط صوت و خودکار، فقط به تاریخنگاری جنگ مبادرت میکردند... آنها تاریخ نویسان جنگ بودند...». نیز این معنا به ذهن متبادر میشود که آقای اردستانی عمل راویان را مطابق با کار مورخان شفاهی فرض گرفتهاند. در اینکه کار و کارنامهی راویان دفتر سیاسی جنگ سپاه (که اکنون به مرکز مطالعات و اسناد دفاع مقدس خوانده میشود)، کارنمایی کارستان و بینظیر در تاریخپژوهی و گردآوری اسناد و شواهد شفاهی جنگ بوده است تردیدی نیست و به نظر من، سیر و سابقهی کار راویان و کارنامهی این دفتر و مرکز، مستقلاً بایسته پژوهش و نگارش در قد و قواره یک مجلد (آن هم در قالب تاریخ شفاهی) است و این مهم، بلکه ضرورت را نگارنده با جناب اردستانی و دیگر همکاران راوی ایشان مکرر در میان نهاده است. مع هذا، در باب سنخ کار و کرد راویان باید دانست نه آنان را بهراستی «تاریخ نویسان جنگ» میتوان خواند، نه آنچه به شیوهی گفتوگو با فرماندهان جنگ انجام دادهاند، پرسشگری مورخانه به طریق تاریخ شفاهی میتوان نامید، و این حرف ابداً به معنی نادیدهانگاشتن سعی بیمانند و اعتبارِ یگانهی فراهمآوردههای آنان نیست و نگارندهی این سطور مکرر در گفتهها و نوشتههای خود، این حقیقت را گوشزد کرده است.
۸- به نظر من، ارزش بیبدیل کار راویان در زمان جنگ را نمیتوان و نباید در زمرهی «تاریخنویسی» جای داد، زیرا تاریخنویسی متأخر از فراهمآوری اطلاعات و مدارک و منابع تاریخ شناختی است و عمل شناسایی و گردآوری اطلاعات ـ از آن جمله گفتوگو با فرماندهان در مناطق عملیاتی در همان زمان ـ مقدم و مقوم تاریخنویسی است. و تاریخنویسی و تاریخنگاری را حکایتی دیگر است. اما در باب احتمال همانند دانستن راویگری و کار راویان در دفتر سیاسی با شیوهی مصاحبه و عمل مورخانه در تاریخ شفاهی، شاید بتوان اهتمام راویان جنگ در دفتر سیاسی سپاه را گونهای مقدم/ یا مقدماتی و نظیر برای تاریخ شفاهی تلقی کرد اما در نگاهی ژرفاتر باید در اینجا هم قائل به تفکیک بود و شد. این تفکیک و تفاوت را میتوان با توجه و تمرکز در عمل راویان زمان جنگ و نحوهی عمل مورخ شفاهی در این زمان دریافت. از آن جمله: عمل راویان در زمان جنگ و هنگام عملیاتها، مشاهده و پرسش از فرماندهان، در حال و هوای «باور» و «بارور» شدهی جنگ و نبرد و محدود به زمان و مکان واقعه، بهویژه متأثر از فضای گفتمانی و متمرکز بر وجوه نظامی بوده است. این نحوهی روایتگری بیشتر به واقعهنگاری مبتنی بر مشاهده و شنود شباهت دارد (که البته حائز اهمیت فراوان است)، تا کار مورخ که به زاویای گوناگون رویداد نظر میکند و هدف وی شناخت همه جانبه و دقیق واقعه است که در نتیجهی فاصله از متن واقعه به دست میآید. این فاصله صرفاً فاصله زمانی نیست.
۹- با مداقه در این نکته است که تفاوت کار مورخ/ مورخانه با عمل واقعهنگر و واقعهنگار فرا دید میآید. تأمل بر تفاوت تاریخپژوهی و واقعهنگاری و گفتوگوهای صورتگرفته در این شماره از نگین مفید این مقصود است که دانسته شود صِرف وجود پیشینه و پشتوانهای غنی از کار روایتگری راویان در گذشته این مرکز و گفتوشنودهای انجام شدهی کنونی، بدون توجه به الزامات و ضروریاتِ روش در تاریخ شفاهی، تاریخ شفاهی خوانده نمیشود. بنابراین مرکز مطالعات و اسناد دفاع مقدس نیازمند مطالعه و شناخت همهجانبه و دقیق تاریخ شفاهی و چیستی و چگونگی آن، علیالخصوص فراهمسازی شیوهنامهای فراخور در این باب است. با عنایت به خوشنامی این نهاد و جایگاه والای آن نزد محققان و علاقهمندان به مطالعات تاریخی و تاریخ جنگ، حصول این مقصود چندان مشکل نخواهد بود. تحقق این امر به اقبال و پرهیز از فروبستگی مألوف و روی گشاده داشتن مسئولان مرکز و برقراری ارتباط فعال با نهادهای مطالعاتی و پذیرش اهمیت نقد و نظر در این مسیر بستگی دارد.
۱۰- در مقاله نخست، آقای دکتر اردستانی به شناسایی طبقات راویان دفتر سیاسی جنگ پرداخته و نکات ارزندهای را بازگو، بلکه برملا کردهاند که جادارد در حد یک مقالهی مستقل و مستوفا به آن بپردازند. ایشان ذیل عنوان «پژوهشهای تألیفی و پژوهشهای شفاهی»، زوایای دیگری از ذهنیت خود را دربارهی تاریخ شفاهی به قلم آوردهاند که حاکی از بیدقتی در نوشتن و ادای مقصود (سهوالقلم)، یا برداشت نارسا از تاریخ شفاهی است. از جمله تصریح دارند به اینکه «تاریخ شفاهی به کسانی که بر موضوع در حد و نقش خود احاطه دارند، اما قدرت نویسندگی ندارند این امکان را میدهد که ابعاد دفاع مقدس را بشکافند و چرایی و چیستی موضوعات، نکات فنی، روحی، عاطفی، جزئیات، کلیات و روند و نتایج امور و موضوعات دیگر را بیان کنند»، این تلقی از کاربرد و کارکرد تاریخ شفاهی، تا حدودی درست است، اما میان مرجع روایت و مورخ در اینجا اختلاط و التباس روی داده است. زیرا صِرف در اختیار داشتن اطلاعات حضوری از جنگ (آنگونه که فرماندهان به آن آراستهاند)، دلیل بر توانایی و دانایی آنان به مفهوم درست تاریخ و نگاه تاریخ شناختی به جنگ نیست. کسی که میتواند این اطلاعات را استخراج و تبدیل به متن تاریخی کند. مورخ است، نه مرجع روایت و صاحبخاطره. به عبارت روشنتر، میتوان گفت اگر فرماندهان جنگ با یکدیگر ساعتها گفتوگو کنند، اما در میان آنان مورخ پُرسا و پرسشگرِ مورخ وجود نداشته باشد؛ و فرایند پرسش و پاسخ در پیدایی متن گفتوگو (مصاحبه) به ظهور نرسد و نشان داده نشود، تاریخ شفاهی رخ نداده است. این ایرادی است که بر مقاله دوم (!) با عنوان «تاریخ شفاهی دکتر محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس»، کاملاً مشهود و وارد است.
۱۱- در بخش دوم مقالهی اول، مانند بخش نخست مقاله، با سطحبندی و پیشینهشناسی چهارگانه فرماندهان جنگ و شرح مختصری از ویژگیهای فکری و رفتاری آنان مواجه میشویم که حائز اهمیت است و نقل همه آنها موجب اطاله کلام میشود، اما ذکر پارهای از نظرداشتهای نویسنده خالی از فایده نیست؛ از آن جمله:
• «آقای دکتر محسن رضایی نیز به عنوان صاحب اصلی جنگ و کسی که ... بیش از همه در معرض نقدها و اهانتها و تهمتهای پس از جنگ میباشد...» (امیدوارم آقای دکتر حسین اردستانی به چرایی و چگونگی نقدها و تهمتها و اهانتها به آقای رضایی در یک مقاله بپردازند و آنها را پاسخ دهند و ضمناً مقصودشان را از معنای صاحب اصلی جنگ توضیح دهند. البته نمیتوان انکار کرد و نادیده انگاشت که آقای محسن رضایی شخصیت شاخص بسیار گرانقدر، نقشآفرین و فرمانده بزرگ جنگ/ دفاع مقدس بودهاند، اما کاربرد تعبیر «صاحب اصلی جنگ» نشانگر گرایش مبالغهآمیز، بلکه غالیانه است که با روح و اندیشه تاریخپژوهی و تاریخنگاری منافات دارد).
• سطح اول: طراحی و تصمیمگیری؛ قرارگاه خاتم و مرکزی، در این سطح «محسن رضایی، سیدرحیم صفوی، غلامعلی رشید، علی شمخانی، محسن رفیقدوست ایفای نقش کردهاند که جعبهی سیاه جنگ را در این سطح ـ با تأکید ـ به خصوص در ذهن محسن رضایی میتوان جست و جو کرد» (ص 9). (گفتنی است جنگ، نه جعبهی سیاه دارد، نه سفید. وانگهی جعبهی سیاه از آنِ هواپیمای سقوط کرده است، نه به مقصد رسیده. این تعابیر، ناساز و نارواست، کما اینکه تاریخ، ـ به خلاف آنچه بعضاً در گفتهها و نوشتهها اظهار میشود ـ زبالهدان ندارد.)
• سطح دوم: عملیاتی، قرارگاههای کربلا، نجف، قدس، نوح و قرارگاههای تاکتیکی. «در سطح دوم، عزیزجعفری، احمد غلامپور، حسین علایی، مصطفی ایزدی، عباس مقباح، غلامحسین بشردوست، نوراله شوشتری و محمدباقر ذوالقدر قرار دارند.» (ص 14).
• سطح سوم: سطح تاکتیکی، قرارگاههای لشکری. «فرماندهان لشکرهای سپاه پاسداران... [از جمله] مرتضی قربانی». (ص 17).
• سطح چهارم: صحنهی نبرد، قرارگاههای گردانی و نقشهای گروهانی و دسته.
• «غلامعلی رشید» دایرهالعمارف جنگ است.(ص 12) رحیم صفوی و رشید، ملجاء و گوش شنوای فرماندهان بودند و در این میان رشید بیشتر. مواجههی فرماندهان با محسن رضایی رسمیتر بود، زیرا پرستیژ جدی و خودمانینشدن رضایی باعث میشد که فرماندهان یگانها دهان و زبان خود را گوش رشید و سپس رحیم بگذارند( ! ) (ص 13).
• «غلامعلی رشید، تاریخنگار و تجربهنگار هم بود... به نظر نگارنده، پس از رضایی، جعبه سیاه جنگ تحمیلی، دفاتر نوشتهشدهی رشید میباشد.» (ص 13).
• «شمخانی، که برخلاف ماهیت طبقاتی خویش از طبقه مرفه در درون عشایر عرب وارد مبارزه و انقلاب و جنگ شد، از نادر فرماندهانی است که نوآور و عاشق حرف نو و غیرکلیشهای و ابتکار و ابداع در فکر، سخن، روش و فرماندهی است». (ص 13)
• «عزیز جعفری، تأثیرگذارترین فرمانده سطح میانی است... که در میان فرماندهان جنگ، برخورد عقلی با طرحها و تصمیمگیریها و غلبه بر احساس در میدان جنگ، جزء ویژگیهای عزیز جعفری است. جعفری، شمخانی، رشید را میتوان در جرگهی فرماندهان عقلگرای جنگ بهشمار آورد.» (ص 14)
در این مقاله، نکتهها و ظرایف و لطایفی از این دستکم نیست و بسط و توضیح مطالبِ به اشاره گفتهشده در آن میتواند مقدمه و مدخلنامهای برای تاریخ شفاهی فرماندهی و فرماندهان یا تاریخ شفاهی جنگ به روایت فرماندهان یا تاریخ شفاهی جنگ باشد.
۱۲- اما بنگریم به مقاله (!) دوم نگین ایران با عنوان «تاریخ شفاهی دکتر محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس». ذیل عنوان مقاله که فیالواقع مکتوبشدهی یک گفتوگوی جمعی است، نام آقای دکتر حسین اردستانی دیده میشود. آقای اردستانی در آغاز مطلب به سیاق چکیدهنویسی بر مقالههای علمی پژوهشی، مجدداً از آقای رضایی با عنوان صاحب اصلی جنگ یاد کرده و افزودهاند که «از سال 1388 تاکنون، 66 جلسهی تاریخ شفاهی ایشان ثبت و ضبط شده است» و متن چاپشده در نگین «ماحصل گفتوگوی دکتر اردستانی و چند تن از فرماندهان سپاه با دکتر محسن رضایی در تاریخ هشتم خرداد 1391 است». با اندکی تأمل در همین چکیده و صفحهی نخست و عنوان برنهاده بر متن، میتوان به ایراد چند اشکال پرداخت: (شایان ذکر است که عنوان، تماشاگاه جان هر متن و نشانگر زاویهی دید و دقت پدیدآورندهی آن است).
1/ آقای محسن رضایی «در دوران دفاع مقدس» و فرماندهی بر این نهاد دکتر نبودهاند. بنابراین، به فرض صحت مابقی این عنوان، واژه دکتر در اینجا زاید است.
2/ تاریخ شفاهی دکتر یا آقای محسن رضایی... به این معناست که شخص آقای رضایی (ابژه) موضوعِ مطالعاتی تاریخ شناختی بوده و مـآلاً مصاحبه با ایشان بدین منظور انجام شده یا میشود. پیشتر اشاره کردم تاریخ شفاهی میتواند شخص ـ البته اشخاص شاخص مثل آقای رضایی ـ را موضوع متن و محتوا در نظر آورد.
3/ معلوم نیست متن چاپ شده در این گفتوگو آیا نمونه یا جلسهای از 66 جلسهی برگزار شده با آقای رضایی است یا جدای از آنها. (در متن مشخص میشود که گفتوگوی چاپ شده یکی از همان جلسات 66گانه است که تا اکنونِ نوشت و انتشار نگین 64 برگزار شده است).
4/ در جملهی «متن پیش رو ماحصل...» واژهی ماحصل تردید افکن و شبههناک است. ماحصل در اینجا به چه معناست؛ آیا متن گفتوگو تنظیم و تنقیح شده یا کوتاه گردیده است، یا ماحصل به معنای نتیجه و سرانجام به کار رفته است. واژهای که در این عبارت بایسته درج بوده است «عین» است و نه ماحصل، و اگر عین گفتوگو به سبب اصلاحات محتوایی و زبانی از سوی ویراستار تغییر و تبدیل و کاست و افزودی یافته است باید به آن تصریح شود.
متن پس از چکیده، مقدمهای دارد به قلم آقای دکتر اردستانی؛ محتوی معرفی و نقش آقای رضایی و جمعبندی جلسهی قبل گفتوگو با ایشان و دیگر شرکتکنندگان (فرماندهان). آغازکنندهی گفتوگو نیز آقای اردستانی است که در مقام پرسشگر ده سوال را ابتدای جلسه طرح کرده و به بحث گذاشته است، شرکتکنندگان این گفتوشنود جمعی آقایان شمخانی، غلامپور، مسعود انصاری، علایی، غلامعلی رشید، محسن نوذریان هستند و آقای محسن رضایی نقش مرکزی در اجرا و انجام این مصاحبه دارند.
۱۳- موضوع بحث عمدتاً متمرکز بر مقاومت و تثبیت در برابر ارتش عراق پس از ماههای نخست جنگ و ماجرای هویزه و شهامت حسین علمالهدی و بررسی شیوههای مقابله با ارتش عراق در همان اوان و نقد و بررسی عملیات نامنظم و کلاسیک است. با رعایت معیارهای گفتوگو بر شیوه تاریخ شفاهی، این مصاحبهی جمعی را ـ بهرغم ارزش محتوایی دادههای مندرج در آن ـ نمیتوان تاریخ شفاهی نامید و بهتر و مناسبتر است از آن با عنوان «گفتوگوی شماری از فرماندهان سپاه پاسداران با آقای محسن رضایی درباره عملیات آزادسازی مناطق اشغالی، توقف و تثبیت دشمن، عملیات نصر و عملیات محدود در محور سوسنگرد و هویت و شهادت حسین علمالهدی» نام برده شود.
۱۴- آقای محسن رضایی در این گفتوگوی جمعی نقش محوری و میانداری دارند و آقای اردستانی در سراسر این گفتوگو غایبِ حاضرند! و گویی نقش یک ناظر خاموش و تماشاگر را بر عهده گرفتهاند. در یک جا سردار رشید به طرح نشدن سؤالها و محور موضوعات ـ قبل از برگزاری جلسات گفتوگو ـ اشکال کرده که این ایراد وارد است. مطالعهی آغاز تا پایان این گفتوشنود گروهی و بینظم و نسق، برای خوانشگری که در متن ماجراها حضور نداشته است چندان سودمند و بلکه مفهوم نیست، زیرا این جلسهی گفتوگو نه درست مدیریت شده، نه بر نظام پرسشگری و پاسخیابی به شیوهی تاریخ شفاهی شکل گرفته است، گویی اصلاً خواننده و مخاطب در آن فراموش شده باشد. اگر 66 جلسهای که در این گفتماگفتهای گروهی تاکنون برگزار شده بر این منهج فراهم شده باشد، فقط در صورت تألیف و تدوین یا ساماندهی و بازسازی محتوا و متن فراهمآمده در یک پیکره منسجم و مفهوم میتوان از آن بهره برد و آن را یک اثر دست اول برای پژوهشهای بعدی محسوب کرد.
۱۵- امیدوارم گویاسازی و تدوین این مجموعه جلسات بتواند تاریخپایهای برای تاریخ شفاهی جنگ به روایت فرماندهان پیریزی کند. اطاله کلام در این قلمگشت مانع از آن است که بتوان با فراغبال به مواردی پراخت فزون بر آنچه در این گفتوگو و دیگر مصاحبهها و گفتوگوهای مندرج در نگین 46 آمده است. گفته و ناگفته پیداست که آگاهی به چند و چون بایستها و نابایستهای تاریخ شفاهی جنگ مستلزم نقد کارهای انجامشده و، مهمتر از آن، تحمل رأی و نظرداشت کسانی است که حسب تجربه و دانش و علاقهمندی و اعتقاد به هشتسال جنگ/ دفاع مقدس، به آن چونان رخدادی شایستهی تحقیق و بایستهی بررسی علمی مینگرند و آن را تجربهای گرانبار و تاریخی برای اکنون و آیندهی ایران و انقلاب اسلامی میدانند.
علیرضا کمری
منبع: وبلاگ محمد درودیان