سیده اعظم حسینی: با حذف و کنار گذاشتن نویسنده کتاب، نه تنها حقوق مولف تضییع شده بلکه جایگاه علمی و ادبی این کتاب مخدوش شده است.
اشاره: چنان که می دانیم کتاب مشهور دا که در آن خاطرات سیده زهرا حسینی توسط سیده اعظم حسینی در یک فرآیند طولانی و سنگین طی مدت 7 سال به رشته تحریر درآمد، باب تازهای را در فضای ادبیات مقاومت بانوان گشوده است. این کتاب که طی چند سال گذشته آمار چاپ و فروش ویژهای را به خودش اختصاص داده است تاکنون بالغ بر 150 دوره چاپ را در کارنامه خودش میبیند و حوزههای مطالعاتی خاصی را معطوف خودش کرده است. اخیراً هم یک اتفاق خوب دیگر برای کتاب «دا» رخ داد و آنهم ترجمه به زبان انگلیسی این کتاب توسط دکتر پال اسپراکمن آمریکایی بود. به همین مناسبت روز یکشنبه 20 مهرماه در سالن سلمان هراتی حوزه هنری یک مراسم رونمایی از این کتاب با حضور دکتر اسپراکمن، همسرش، علیرضا قزوه، خانم سید زهرا حسینی(راوی اثر) و اصحاب دیگر ادبیات و رسانه و کارمندان حوزه هنری برگزار شد. سوای چرایی غایبان بزرگ جلسه، مثل محسن مومنی ریاست حوزه هنری، مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت، محمد حمزه زاده مدیر عامل انتشارات سوره مهر، همه رویدادهای این مراسم و اطلاعرسانیهای بعد از آن خوب بود به جز یک موضوع! یک نکته مبهم و گنگ که تقریباً همه خبرگزاریها و گزارشگران تلویزیونی از آن غافل شدند. نکتهای که اگر اهالی فرهنگ و دفاع مقدس و رسانهایها از آن غفلت کنند شاید منجر به یک تحریف بزرگ در مورد کتاب «دا» و تاریخ دفاع مقدس برای آیندگان شود. و آن این که چرا روی جلد نسخه انگلیسی این کتاب هیچ اشارهای به نام سرکار خانم «سیده اعظم حسینی» به عنوان خالق اثر و مولف کتاب «دا» نشده است؟ این قضیه که اگر ایشان نبودند و طی 7 سال طاقتفرسا، خاطرات خام سرکار خانم «سیده زهرا حسینی» را در نهایت دقت و امانتداری، با مصاحبههای مفصل جمع آوری و ثبت و ضبط نمیکردند، با هنرمندی و تخصص آنها را به این کتاب وزین مبدل نمیکردند بر هیچ یک از اهالی فرهنگ و دفاع مقدس پوشیده نیست. حال اینکه چرا نام ایشان در ترجمه کتاب به زبان انگلیسی بر روی جلد درج نشده یا این که چرا در برخی اخبار از آقای دکتر اسپراکمن به عنوان نویسنده اثر یاد میکنند ما را بر این داشت که به سراغ خانم سیده اعظم حسینی «مولف و نویسنده» کتاب «دا» برویم و نظرات ایشان را راجع به این موضوع جویا شویم. مصاحبهای که به فراتر از یک پرسوجوی معمولی مبدل گشت و یک وظیفه را برای ما و همه دغدغهمندان دفاع مقدس به وجود آورد. ما هم به دلیل اهمیت این موضوع کل متن مصاحبه را در اختیار شما میگذاریم تا خودتان قضاوت کنید و انشاالله که مدیران هم اقدامات لازم را مبذول دارند.
* سرکار خانم حسینی بفرمایید نظرتان درباره ترجمه کتابهای دفاع مقدس چیست؟ آیا ترجمه کتاب «دا» را هم برای این اثر یک موفقیت می دانید؟
کتابها نوشته میشوند تا خوانده شوند و فحوای درونشان را به خوانندگان منتقل کنند. حال اگر این خوانده شدن، از مرزهای زبانی سرزمین تولد اثر فراتر رفته و به میان اقوام و فرهنگهای دیگر راه پیدا کند طبیعی است که خالق آن اثر را به مقصودش نزدیکتر کرده و زحمتش را به هدف نشانده. شاید هر کتابی فرصت انتقال پیامش را در قالب ترجمه پیدا نکند. با ترجمه، اثر نقش جدیدی را در حیات فرهنگیاش به عهده میگیرد. اثر ترجمه شده، سفیر و نماینده عقاید، فرهنگ و دانش و... ملتی است که در آن شکل گرفته، لذا ترجمه را می توان یک اتفاق خوب و خوشایند فرهنگی به حساب آورد. اما وقتی به مسائل پیرامونی این اتفاق فرهنگی میرسیم اشکالات و نواقصی را در آن میبینیم که نمیتوانیم طعم خوش این فرصت و موقعیت جدید اثر را بچشیم و آن را یک موفقیت کامل بدانیم. هر چند سخن گفتن از اشکالات و مسائلی که شیرینی یک اتفاق را کمرنگ میکند آسان نیست. چه خوب بود موضوعات پیرامونی یک اتفاق مثل خودش مبارک بود.
*چه مصادیقی برای این اشکالات دارید؟ آیا منظورتان از اشکالات و نواقص به کتاب دا هم برمیگردد؟
با این که در این گفتگو مجال خیلی از صحبتها نیست لکن ناچارم برای رسیدن به پاسخ و جواب منطقی نگاهی گذرا به مباحثی بسیار اساسی و قابل اعتنا بیاندازم و عبور کنم تا به جواب پرسش شما برسم.
به این موضوع که به چه علت تمام سعی ناشر حذف و کمرنگ کردن نقش و حقوق مولف بوده و هست؟
به این موضوع که ناشر این کتاب حق و امتیاز ترجمه را داشته یا نه؟
درباره این که چرا در جلسات تصمیم گیری، انتخاب شخص مترجم، رویکرد و نگاه وی به ترجمه و... پدیدآور کتاب نه دعوتی دارد و نه اطلاعی؟
به این که چرا در سفرهای آقای پال اسپراکمن فرصتی و محلی برای طرح دغدغههای مولف و آشنایی با دیدگاههای مترجم کتاب فراهم نشد ؟ و...
نه به اینها و نه به بسیاری از موضوعات این چنینی در این مجال ورود نمیکنم و به آنها نمی پردازم.
اما تنها روی یک نکته متوقف و متمرکز میشوم نکتهای که در قالب یک سوال آن را مطرح خواهم کرد. بعد از قریب به پنج سال از توافق و تعیین مترجم، سرانجام ترجمه کتاب منتشر شد. خبر انتشار را به لطف اصحاب رسانه شنیدم و تصویر کتاب را در صفحات اینترنت دیدم.
از آنجا که هنوز هیچ نسخهای پیش از چاپ و پس از چاپ به پدیدآورنده( خانم اعظم حسینی) داده نشده است از رویکرد و نگاه مترجم و همچنین از حذفیات متنی که مترجم در گفتوگوی مرداد ماه سال 88 از آن سخن گفته بود هیچ اطلاعی ندارم و نمیتوانم سخن بگویم.
تنها همان مشاهده اول جلد کتاب ترجمه شده دغدغههای این سالها را معنا کرد. طرح روی جلد کتاب که اولین راه ارتباطی مخاطب با کتاب است، عکس معناداری است. دربارهاش تحلیلی نمیکنم و نقد و نظر پیرامون آن را به عهده شما و مخاطبان میگذارم.
بعد از طرح روی جلد، نوبت عناوین درج شده روی جلد کتاب است. وقتی روی جلد نشانی از نویسنده اثر نمیبینم، نمیدانم چه تلقی باید داشته باشم و این حذف حقوق معنوی را به چه کسی نسبت دهم.
در تمام این سالها پس از نشر کتاب بارها و بارها نام و حقوق مولف کتاب دا حذف و نام محترم سرکار خانم سیده زهرا حسینی به عنوان نویسنده، مولف و پدیدآورنده استفاده شده بود؛ جالب اینجاست که این بار نه در طرح روی جلد کتاب ترجمه شده! و نه در شناسنامه کتاب نام هیچ یک، نه مولف کتاب و نه راوی و نه هیچ شخص ثالثی به عنوان پدیدآورنده و نویسنده درج نشده. آیا این یک سرقت ادبی نیست؟! نام پال اسپراکمن در روی جلد آیا نشانگر خلق اثر توسط وی نیست؟
در معرفی کتاب که توسط مترجم آقای پال اسپراکمن نوشته شده و در خروجی سایت انتشارات مزدا (انتشاراتی که کتاب «دا» را در کالیفرنیا منتشر کرده است) این موضوع قابل مشاهده است و بحث و نقد بسیاری را میتوان پیرامون آن مطرح نمود.
* آیا این تضییع حق از جانب پال اسپراکمن صورت گرفته یا او خودش در زمین دیگران بازی کرده است؟
او خط به خط دیباچه کتاب را ترجمه کرده و از زبان خانم سیده زهرا حسینی درباره نقش پدیدآوری نفر دومی به اسم سیده اعظم حسینی و چگونگی شکلگیری اثر اطلاع یافته. با این حال در صفحات داخلی و بر صدر دیباچه کتاب عنوان مولف را به راوی کتاب نسبت داده. از آن جدیتر در روی جلد کتاب ترجمه شدهاش هیچ ردی از نویسنده اثر نیست. اگر آقای پال اسپراکمن خانم سیده زهرا حسینی را نویسنده میدانست چرا روی جلد نوشته خاطرات سیده زهرا حسینی؟! و اگر او را خاطرهگو میدانسته چرا در مقدمه نوشته شده توسط سیده زهرا حسینی از او به نام مقدمه نویسنده یاد کرده و به این شکل سیده زهرا حسینی را در صفحات داخلی نویسنده قلمداد کرده است؟
آیا باید انتشارات مزدا به مدیر عاملی جناب آقای جباری را در آن سوی آبها مسئول بدانم که کتاب دا را بدون ذکر پدیدآورنده زیر چاپ برده؟ آیا می توان پذیرفت که اثری بدون موثر است؟ نمیدانم شاید در سرزمینی که از ما در علم و فناوری جلوتر است دیگر قانون مالکیت فکری منسوخ شده و نیازی به ذکر نویسندگان در روی جلد و یا در شناسنامه کتابها نیست!
آیا این ظلم حقوقی و ضرر علمی را که نه فقط به مولف بلکه به جایگاه علمی و ادبی کتاب هم وارد شده و به آن خدشه وارد کرده را میبایست متوجه خود بدانم؟ در صورتی که از سالها قبل نشانهها و زمینههای این تضییع حق را مشاهده کردم ولی نتوانستم در اصلاح موضوع دخالتی کنم و مانع اشکالات بوجود آمده باشم.
به هر کدام از اشخاص بالا اعم از اسپراکمن، انتشارات مزدا و مولف که میاندیشم میبینم برای اهمال و تقصیر و رفع مسوولیت هر کدام پاسخها و توجیهاتی را میتوان یافت.
آقای اسپراکمن زمانی که در جلسات و گفتگوها، توافقات و قراردادها نام و نشانی از سیده اعظم حسینیـ مولف کتاب «دا»ـ نمیبیند و یا نمیشنود و حتی در غیابش برای رعایت حقوق وی ملتزم به تعهد مادی و معنوی نمیشود چه ضرورت و مبنایی برای تصور کردن چنین فردی به عنوان مولف و احترام به حقوق وی می تواند داشته باشد.
از آنجا که ظاهراً انتشارات مزدا در قرارداد ترجمه مستقیماً تعهد و تعاملی با ناشر ایرانی نداشته و ندارد و تمام مسائل مربوط به انتشار کتاب به زبان انگلیسی در آمریکا از مسیر جناب اسپراکمن میگذرد، از او هم هیچ توقع و انتظار حقوقی نمیتوان داشت تا او را باز خواست کرد که چرا در کتاب ترجمه شده هیچ اثری از پدیدآورنده کتاب نیست؟ چه برسد به اینکه بگوییم چرا مولف کتاب را درست تشخیص نداده است!
وقتی هم به وظیفه و مسئولیت خود در این سالها به عنوان مولف اثر مینگرم و خود را مداقه می کنم، در گذری پر شتاب از آنچه پشت سر گذاشتم میبینم از هیچ تلاش و کوششی برای احقاق جایگاه مولف و به دنبال آن مراقبت از اثر کوتاهی نکردهام. چرا که همواره، سیاست حوزه هنری و خصوصاً انتشارات سوره مهر مبنی بر عدم به رسمیت شناختن نویسندگان آثار ادبیات مقاومت، مانع از نظارت، کارشناسی و همراهی با اثر بوده و هست.
*چه اقداماتی برای جلوگیری از این اشکالات انجام دادید؟
در اولین روزهای انتشار خبر ترجمه کتاب- در مرداد ماه سال 88- نامهای خطاب به مدیر مجموعهای که «دا» در آن متولد شده، یعنی آقای سرهنگی نوشتم و دغدغههایم را پیرامون مباحث ترجمه مطرح کردم. خاصه آنکه مترجم در جلسه مذاکرهاش عنوان کرده بود بخشهایی از کتاب دا را که برای خوانندگان آمریکایی مفهوم نیست حذف خواهم کرد!
در جلسات حضوری و مکاتبات متعدد مسئولین ذیربط را به احترام و شناسا کردن حقوق مولف فرا خواندم تا در سایه آن بتوان از هویت اثر صیانت کرد که متأسفانه هیچ یک از این توجه دادنها نه تنها موثر نبود بلکه در هر زمان تضییع حقوق مولف از سوی ناشر به شکلی تازه نشان داده میشد.درآخرین اقدام و پس از اعلام رونمایی کتاب ترجمه شده هم، از مسئولین واحد ترجمه حوزه هنری، کتاب را درخواست کردم تا از رویکرد مترجم در ترجمهاش و حذفهایی که وعده داده بود مطلع شوم، اما باز نامهام مثل دهها نامه دیگر بیپاسخ ماند.
* آیا مسئولان واحد ترجمه حوزه هنری که برگزاری مراسم رونمایی از نسخه انگلیسی بر عهده آنان است با شما هماهنگی نداشته اند؟
خیر! در آستانه رونمایی از اثر ترجمه شده هنوز نسخه ای به دست من نرسیده و با این اوصاف، حال سوال این است مسئول اشکالات موجود در ترجمه کتاب دا چه شخصی یا سازمانی خواهد بود؟ مسئولیت صیانت از حقوق مولف کتاب برعهده چه کسی بوده و هست؟ آیا تمام نکات علمی به مترجم یادآوری و تعهدات لازم حقوقی در امر ترجمه از او اخذ شده و وی از آن سرباز زده؟ یا این که از ابتدا، با بی توجهی وی را در نظرات و عملکردهایش مختار گذاشتهاند؟ چرا نسبت به دغدغهها و حساسیتهای لازم در این امر بیتوجه بودهاند؟ این احتمالات را در شرایطی فرض میکنم که شواهد بسیاری بر این امر اتفاق دارند که مترجم در شناساندن مؤلف و پدیدآورنده به سمت و سوی دیگری راهنمایی شده و از آنجا که ناشر ایرانی مولف را صاحب حق و دارای حقوق مادی و معنوی نمیداند مترجم را به شناخت مولف و رعایت حقوق پدیدآورنده ملزم نکرده است. از این روی مترجم و انتشارات مزدا مانند انتشارات سوره مهر با تلقی و سلیقه غیرعرفی و غیرقانونیاش، هیچگونه حقوقی ولو حقوق معنوی برای مولف متصور نبوده و جدیتر از آن برای کتاب «دا» پدیدآوری قائل نیست و با ذکر نام خودش در روی جلد، نقش پدیدآورندگی را نیز علاوه بر مترجم به خود نسبت داده است.
* آیا غیر از این مطالب نکته دیگری در خصوص احقاق حق شما وجود دارد؟
با این توضیحات همچنان جای یک سوال خالی میماند و آن این که وقتی اشخاص حقیقی و یا حقوقی مانند انتشارات سوره مهر و حوزه هنری، صاحب حق و صاحب امتیاز در اثری را کنار میزنند پس بنابراین خود را در جایگاه مدیر فرهنگی، تصمیم گیرنده، کارشناس، ناظر، کارفرما و صاحب اثر میبینند؛ قطعاً هم خود را دارای توان مدیریت علمی و اجرایی در حمایت و رشد اثر و واجد صلاحیت مدیریت بر آن کالای فرهنگی نیز میدانند؛ اما چرا به دنبال این ادعا و حذف نام و حقوق صاحب حق، خود نتوانستهاند از هویت یک اثر و سرمایه ملّی حمایت و از حقوق مترتب بر آن صیانت کنند؟ چرا مشخصترین و بدیهیترین حقوق یک مولف(حقوقی معنوی) که طبق قانون حتی توسط خودش هم قابل اسقاط نیست، در ترجمه کتاب نادیده انگاشته شده و نامش روی جلد درج نشده است؟ بیشک این سوال نیز همانند تمام نامهها، درخواستها و توجه دادنهای من برای احترام به حقوق دیگران و دعوت به اصلاح رویکرد غیرقانونی و خارج از اخلاق حرفهای ناشر، بیپاسخ خواهد ماند و صرفاً سند آشکاری خواهد بود برای عدم به رسمیت شمردن مستندنگاران و نویسندگان ادبیات مقاومت از سوی انتشارات سوره مهر و حوزه هنری. و قطعاً بنده این موضوع را از مراجع قانونی و ذیصلاح پیگیری خواهم کرد.