اشاره: در شماره 174 پاسخ دکتر محمدقلی مجد پژوهشگر و تاریخنگار ایرانی مقیم ایالت متحده را در واکنش به مصاحبه دکتر مجید تفرشی سندپژوه و تاریخنگار ایرانی مقیم بریتانیا در شماره 172 به محضر خوانندگان گامی ارایه شد. در این پاسخ آقای دکتر مجد نکاتی را ذکر فرموده بودند که آقای دکتر تفرشی ضرورت دیدهاند درباره آنها مواردی را تبیین کنند که در ادامه میخوانید. هفتهنامه تاریخ شفاهی ایران این دست گفت و شنود انتقادی فرهیختگان درباره مسائل تاریخی، را به فال نیک میگیرد و آن را نعمتی برای پژوهشهای تاریخی این سرزمین بر میشمرد. جا دارد از هر دو بزرگوار که این رسانه را شایسته بازتاب اندیشههای خود دانستهاند سپاس گذاری کنیم. مبنای تاریخ شفاهی گفتگو است و گفتگو زداینده ابهامهاست.
سردبیر محترم هفتهنامه تاریخ شفاهی
با سلام و احترام
در شماره 174 آن هفتهنامه، به تاریخ 5 شهریور 1393، یادداشت جوابیه بلندی از آقای دکتر محمدقلی مجد محقق محترم مقیم آمریکا در پاسخ به مصاحبه منتشر شده در شماره 172، از صاحب این قلم، منتشر شده است. پاسخ ایشان در چند جای دیگر نیز بازتاب داشته و برخی سایتها با ذوق وشوق از آن به عنوان «پاسخ روشنگرانه دکتر مجد به شبهات درباره قحطی بزرگ» یاد کرده اند.
اشاره من در مصاحبه قبلی خود به نوشته آقای دکتر مجد خیلی کوتاه بود، ولی ایشان ترجیح دادند به تفصیل و در بیش از 2100 کلمه به نگارنده پاسخ دهند. آقای مجد در نوشته خود نکات مختلف و پراکندهای را ذکر فرمودهاند. من در این جا تلاش میکنم که به اختصار، شمرده و تا حد امکان، مورد به مورد به آنها پاسخ بدهم.
1. آقای مجد در پاسخ به من نوشتهاند: «هر چند آرشیوهای بریتانیا برای تاریخنگاری ایران واجد اهمیت فراوان است، ولی طبعاً تنها آرشیوهای مفید موجود در جهان در این حوزه نیست.» این تأکید نه تنها مطلقاً در پاسخ به نگارنده نیست، بلکه مؤید دیدگاه من نیز هست. نگارنده همواره، از جمله در پایان مصاحبه اخیر با سایت تاریخ شفاهی، بر کافی و کامل نبودن اسناد خارجی، از جمله اسناد بریتانیایی در مطالعات تاریخ ایران تأکید و اصرار کردهام که اهمیت این اسناد نباید ما را از نگاه منتقدانه به این گونه منابع غافل کرده و تصور امکان بی نیازی از اسناد و مدارک خارجی و اتکای محض بر اسناد خارجی را برای ما پیش بیاورد.
2. در بخش دیگر نوشته آقای مجد چنین تأکید شده است: «من هیچگاه از مراکز اسناد بریتانیا درخواست سند نکردهام و در کتاب «قحطی بزرگ» نیز چنین ادعایی دیده نمیشود.» ولی در ادامه نوشتهاند:
«در کتاب «ایران در جنگ جهانی اوّل و اشغال آن توسط بریتانیا» نوشتهام که اسناد وزارت جنگ بریتانیا و سایر اسناد نظامی مربوط به ایران طی سالهای 1914-1921، که شامل اسناد مربوط به کودتای 3 اسفند 1299/ 1921 نیز میشود، تا سال 2053 «طبقهبندی شده» و غیرقابل دستیابی اعلام شده است. توجه فرمائید: یعنی تا 132 سال پس از کودتای فوق و تا 39 سال دیگر که بسیاری از محققین کنونی در قید حیات نخواهند بود. طبعاً خوشحال میشوم که آقای دکتر تفرشی، طبق وعدهای که در گفتگوی فوق دادهاند، در این زمینه پیگیری کنند تا امثال من، تا زمانی که زنده هستند، بتوانند از این اسناد مهم بهره برند و خوانندگان مصاحبه ایشان نیز مطلع شوند که این اسناد در کجاست و کی و چگونه «آزاد» خواهد شد و در اختیار محققان قرار خواهد گرفت.»
برای من مشخص نشده که آقای دکتر مجد چه طور بدون مراجعه به مراکز اصلی اسناد در بریتانیا و درخواست سند از آنها، چگونه و از چه راهی دانستهاند که همه این اسناد تا سال 2053 از دسترسی عمومی خارج شده اند. اطلاعات قابل ردیابی مربوط به اسناد آزاد شده، آزادسازی اسناد در آینده، اسناد آزاد نشده یا مسدود شده یا برگردانده شده به دوایر اصلی دولتی، معمولاً در کاتالوگهای دستی یا الکترونیک و اینترنتی این آرشیوها، به خصوص آرشیو ملی بریتانیا وجود دارند. من از آقای دکتر مجد خواهش میکنم که فهرست و مرجع، شماره راهنما و رفرنس اسنادی که میفرمایند تا سال 2053 مسدود شده را مرقوم بفرمایند تا اولاً صحت و سقم این موضوع بررسی شده و ثانیاً در صورت درست بودن این مطلب، امکان ردیابی، پیگیری و نهایتاً آنها توسط نگارنده (چنان که قبلاً هم گفته بودم) فراهم شود. ولی تا این زمان من هیچ شماره سند یا پروندهای را در این مورد از طرف آقای مجد دریافت نکردهام.
3. آقای مجد اصرارها و تأکیدات مکرر من درباره مسلم و جدی بودن فجایعی چون قحطی، گرانی، کمبود، بیماریهای عمومی و مرگ و میر انسانها و حیوانات در دو جنگ جهانی و دوران اشغال ایران توسط قوای نظامی کشورهای متجاوز بیگانه (بریتانیا، روسیه و عثمانی) را که طبیعت هر گونه اشغال یا جنگی است را نادیده گرفتهاند. توضیحات من به اصل این موضوعات ارتباطی ندارد، بلکه درباره ارقام و کم و کیف این مصایب مسأله دارم. تشکیک در اغراق در جمعیت ایران قبل از جنگ جهانی اول و همچنین تعداد کشتهشدگان ایرانی در آن جنگ، بر مبنای اسناد و آمارهای مستقل داخلی و خارجی بیان شده و مورد تأیید شماری از محققان جدی جنگ جهانی اول، از قبیل آقایان کاوه بیات و دکتر تورج اتابکی و خانم دکتر الهام ملکزاده است و چیزی نیست که صرفاً مورد ادعای شخصی من باشد.
4. یکی از مشکلات جدی که در اختلاف نظراتی این چنینی در بررسی های تاریخی وجود دارد این است که گاهی دیدگاهی بر مبنای برخی از اسناد مطرح میشود که نخست مورد استفاده یا سوءاستفاده سیاست ورزان فعال در عرصه فوتبال سیاسی داخلی یا خارجی واقع میشود (مانند رفتار و سیاست دولتهای نهم و دهم در شیوه طرح تاریخ مصرفدار و صرفاً شعاری موضوع موسوم به «کشتار جمعی و یا هولوکاست ایرانی») و در جهت تبلیغاتی و برای کسب محبوبیت عامه و شعارپردازی ظاهراً ملی مورد بهره برداری قرار میگیرد. سپس هر کسی که جرأت کند این آمار و ادعاها را از نظر علمی یا تاریخی مورد تردید یا تشکیک قرار دهد، به طور مستقیم یا غیرمستقیم نه تنها مورد شماتت واقع میشود، بلکه متهم به حمایت از بیگانگان و استعمارگران و متجاوزان و دست کم گرفتن مظالم آنان علیه ایران میشود. در چنین فضایی متأسفانه امکان بررسی جدی و منصفانه موضوعات تاریخی وجود نخواهد داشت.
5. آقای دکتر مجد به گزارشهای آمریکاییها درباره کاهش شدید جمعیت ایران و شهر تهران استناد میکنند، ولی آمارهای دولتی و مستقل داخلی و گزارشهای آلمانی، بریتانیایی، روسی، عثمانی و فرانسوی و آرای شماری از مورخان داخلی و خارجی ناقض و مخالف دیدگاه ایشان و منبع منحصرشان را به کلی نادیده میگیرند.
6. آقای دکتر مجد ظاهراً عنایتی به روح مطلب من درباره اهمیت توجه به جابهجاییهای جمعیتی در درون و به خارج از کشور در دوران مصیبت، بحران و جنگ به عنوان یکی از عوامل کاهش جمعیت نکردهاند. مسأله جابهجاییهای داخلی و خارجی را به تعجب و شوخی برگزار کردهاند. سوای گزارشهای منابع خارجی، پروندههای بسیار اسناد وزارت داخله و دفتر ریاست وزرا در ایران، محفوظ در آرشیو ملی ایران در این موارد وجود دارد. من مسأله خالی از سکنه شدن بندر لنگه را صرفاً به عنوان نمونه ذکر کردم. مهاجرت به شهرهای امن و بزرگتر، مهاجرت از طریق مرزهای شمالی (به روسیه)، غرب و شمال غربی (به عثمانی)، جنوب و جنوب غربی (به بینالنهرین، عمان و دیگر صفحات جنوبی خلیج فارس) و شرق و جنوب شرق (شبه قاره هند) موضوعاتی مهم، تأثیرگذار و جدی هستند. پیشنهادم به آقای مجد، مروری بر این قبیل منابع داخلی و خارجی برای دریافتن اهمیت کمی و کیفی موضوع مهاجرتهای درون کشوری و خارجی در طول جنگ جهانی اول و دوم است. ایشان برای چسبیدن به ادعای مردن نیمی از جمعیت ایران مجبور شدهاند هرگونه سند و مدرکی که این ادعا را مورد تردید قرار می دهد را نادیده گرفته و به تعبیر خود «بی پایه» جلوه دهند.
7. در آرشیو ملی بریتانیا دقیقاً 2716 پرونده شامل تقریباً 204 هزار برگ سند مربوط به ایران در فاصله سالهای 1914 تا 1918 وجود دارد. اگر مقدمات و تبعات این حادثه را به آن بیافزاییم (دوره زمانی 1913 تا 1919) حجم اسناد مرتبط با جنگ جهانی اول در ایران در این آرشیو، به 3590 پرونده شامل حدود 270 هزار برگ سند خواهد رسید. این مجموعه عظیم کمی وکیفی را نه میتوان نادیده گرفت و نه منکر اهمیت آن در تاریخنگاری جنگ جهانی اول در ایران شد. ضمن آن که همه منابع تاریخ معاصر ایران این اسناد نیستند و این اسناد هم طبعاً مثل هر سند دیگری، خالی از حب و بغض و نادرستی نمیتواند باشد.
8. توقع طبیعی امثال من که از نسل سنی پژوهشگران بعد از جناب آقای دکتر مجد هستیم این است که گفتار و رویکرد ایشان به عنوان مورخی آگاه، پرکار و سلیم، در نقد و ارزیابی منابع تاریخنگاری، متفاوت از افراد، مؤسسات و جریانهای ناآگاه، مغرض، کمسواد و جنجالطلب در این قبیل موارد باشد.
با سپاس و احترام
مجید تفرشی
سندپژوه و تاریخنگار ایرانی مقیم بریتانیا
31 شهریور 1393/ 22 آگوست 2014