قصههای اینوت درباره آن آدمهای بزرگ و محجوب درست بودهاند
استاد باستانشناسی دانشگاه تورنتو، ماکس فریزن در حالی که قالب دندان یک انسان متعلق به فرهنگ دورست Dorset را در دست دارد. (عکس از مارتا ایوانک Marta Iwanek/ از تورنتو استار Toronto Star)
در تاریخ شفاهی اسکیموهای اینوت؛ تونیتها هم بزرگند و هم کوچک.
تونیتها مردمان متفاوتی بودند که قبل از اسکیموها در قطب شمال زندگی میکردند. بر اساس داستانها، آنها بلندتر و قویتر بودند، و عضلههایی به قدرتمندی خرسهای قطبی داشتند. یک مرد تونیتی میتوانست یک فُک 1000پوندی را برپشت خود حمل کند و یا یک شیر دریایی را روی زمین بکشد. همچنین میگویند که این مردمان هنگام خواب پاهای خود را در هوا قرار میدادند تا جریان خون را از پاهایشان به خود جذب کنند تا باعث سبک شدنشان شود، و به این دلیل حتی از گوزن هم سریعتر میدویدند.
ولی با وجود نیرو و قدرت بدنی فوق العاده، ترسو بودند. بر اساس یک راویت کتاب «یوکالوریت Uqalurait: تاریخ شفاهی نوناوت Nunavut»، آنها به راحتی فرار میکردند و به ندرت کسی را میکشتند. اینوتها بهترین شکارگاهها را به دست آوردند و در نبردی جانشین تونیتها شدند. خیلی زود این مردمان عجیب از صفحهی روزگار محو شدند. این هفته، مجلهی معتبر ساینس Science، مقالهی باستانشناسی بی نظیری منتشر کرد که به تمام پرسشها در رابطه با مردمان ماقبل تاریخ قطب شمال پاسخ میداد. باشناسایی و آزمایش 169 نمونه دی ان ای از انسانهای اولیه در مناطق کانادا، آلاسکا، سیبری و گرینلند، محققان به این نتیجه دست یافتند که مجموعه فرهنگ اسکیموهای نخستین شناخته شده به عنوان پیشا-دورست Pre-Dorset و دورست (فرهنگ یا سنت دورست متعلق به فرهنگ پالئو-اسکیمو (500ق.م. تا 1500م.) در منطقه قطبی شمال آمریکاست) در واقع تنها جمعیتی بودند که با موفقیت چشمگیر در بخش شرقی منطقهی شمال برای 4000 سال زندگی کردند. اما پس از ظهور اجداد مدرن اسکیموها درحدود 1200میلادی، این دو گروه به طور ناگهانی منقرض شدند. شواهدی در دست نیست که نشان دهد این دوگروه ادغام شدند.
دورستها همان تونیتها در تاریخ شفاهی اسکیموها هستند.
اسک ویلرسلویکی Eske Willerslev از نویسندگان مطالعهی علوم Science study میگوید: «نتیجهی بررسی ژنتیکی کاملاً تطبیق دارد و نشان میدهد که اسکیموهای نخستین، مردمان متفاوتی بودند.»
این اولین بار نیست که تحقیقات ژنتیکی با روایتهای شفاهی بومی سازگاری نزدیکی دارد.
در فوریه گذشته، زمانی که ویلرسلو و همکارانش اعلام کردند که ژن اسکلت 12500سالهی یافت شده در مونتانا را بررسی کردهاند، نتایج نشان داد که تقریباً تاریخ تمامی جمعیت بومی آمریکاییهای شمالی و جنوبی، به آمریکاییهای نخستین برمی گردد. شین دویل Shane Doyle یکی از اعضای قبیله کروCrow در مونتا میگوید: «این اکتشاف چیزی را که قبیلهها به آن واقف هستند اساساً تأیید میکند؛ این که ما از زمانهای بسیار دور اینجا بوده ایم و تمامی مصنوعات و اشیاء، از آثار مستقیم نیاکان ماست.» ویلرسلو میگوید: «بررسی ژنتیک بومیان استرالیا نیز، همسویی با تاریخ شفاهی جامعهی محلی را نشان میدهد.»
او میگوید: «همچنان که دانشمندان گرد هم مینشینند و به صورت آکادمیک در مورد نظریههای مختلف دربارهی شکل گیری مردم آمریکا با هم به گفتوگو میپردازند، شما با دیدگاههای مختلفی در مورد مهاجرت و این که چه کسانی به آن مربوط هستند، روبرو هستید. بررسی ژنتیک ماهرانه ای را که اکنون میتوانیم انجام دهیم، یک فناوری است، که ما میتوانستیم به آنها در مرحلهی اول به آن گوش بدهیم.»
او هنگام بیان این اظهارات میخندید. ولی او و بسیاری دیگر، وقتی که میگویند محققان باید اطلاعات تاریخی بومیان را مجدداً ارزشگذاری کنند، جدی هستند.
«این یک اتفاق کاملاً طبیعی است. درکمال شگفتی ما شاهد این هستیم که محققان و کارشناسان، ارزشی به اطلاعات جمعآوری شده و ارسالی از طرف بومیان نمیگذارند. درحالی که اینها، اطلاعات ارزشمندی دربارهی پزشکی، روانشناسی، زمین شناسی، خاک شناسی، الگوهای باد و نوسانات یخها در اختیار ما میگذارند. حیطهی دانش فوق العادهی بومیان، موجب باقی ماندن آنان برای دهها هزار سال در شمال آمریکا شده است.» این سخنانهایدن کینگ Hayden King، رئیس بخش مطالعات بومیان در دانشگاه رایرسن Ryerson است که خود یکی از بومیان بوسولیلBeausoleil در خلیج جورجیا است.
«این که دانشی که آنها تولید کرده و به ما منتقل کردهاند نمیتواند به هیچ طریقی درست و مفید باشد، با منطق مغایرت دارد.»
توجه به دانش بومیان ارزشی بیش ازشکوفاندن تحقیقات دارد و تلاشی است برای اصلاح اشتباهات سیستماتیک.
امروزه اکثر مردم از این قضیه آگاهند که نظریه پردازان اروپایی در قرون قبلی، یک طبقه بندی نژادی به وجود آوردند که سلطهی سفیدپوستان بر انواع «وحشیها» اعم از آفریقاییها و بومیان آمریکا را تصدیق میکند. ولی بی اعتمادی بین محققان علمی و جوامع بومی تا عصر دانشمندان کلاهگیس به سر امروزین ادامه پیدا کرده است.
در سال1989 محققان دانشگاه آریزونا، ضمن یک مطالعهی درباره بیماری دیابت دادههایی دربارهی خون و ژنتیک اعضای قبیله یهاواسوپای Havasupai گردآوری کردند. ولی این نمونه که با دادههای مبهمی جمع آوری شده بود، بعدها در مطالعات اسکیزوفرنی، بقای نسل و مهاجرت، مورد استفادهی محققان قرار گرفت. یکی از اعضای قبیله به طور اتفاقی متوجه این تحقیقات شد. قبیله در این زمینه ادعای خسارت کرد و خواستار اعادهی نمونهها شد.
در دادگاه نزاع بر سر انسان کنویک Kennewick ، یک اسکلت باستانی بود که مدتها طول کشید و آزاردهنده بود. تمام قبیلهها از مائوری Maori تا هوپی Hopi به موزهها و دانشگاهها اعتراض کرده و آنها را قانوناً مجبور کردند این اسکلتها و اشیاء را به آنها برگردانند. و بر اساس گفتهی کارشناسان در خلال این اتفاقات خبرساز، مثالهای زیادی در رابطه میان محققان و بومیان، نهفته است.
ریپان مالی Ripan Malhi که انسان شناس مولکولی در دانشگاه ایلینویز در اربانا-شمپین Urbana-Champaign است و روی بومیان آمریکای شمالی کار میکند، میگوید: «کاری که محققان لازم است انجام دهند این است که به مجامع بومیان بروند و اطلاعاتی را که نیاز دارند از آنجا استخراج کنند و دیگر هرگز به آنجا باز نگردند.»
در سالهای اخیر گروههای بومیان و محققان برای ایجاد یک رابطه منصفانه و عادلانه تحت فشار بودهاند- و در برخی موارد در دستگاه قضایی کانادا به یک مدل موفق دست یافتهاند.
وقتی که در سال 1999 نوناوت، بزرگترین منطقه بومی در تاریخ کانادا مورد ادعا قرار گرفت، توافق حاصله به ایجاد بنیاد میراث اینوت نیز انجامید. این بنیاد در میان فعالیتهای بسیار خود، تمام مجوزهای مطالعات باستانشناسانه و بررسی پیشینه و بقایای نوناوتها در این منطقه را بررسی مجددکرد. یک باستانشناس از دانشگاه تورنتو به نام مکس فریزن،که یکی از نویسندگان روزنامه ساینس نیز هست و یک دندان نادر از دورستها در دفتر خود دارد، اجازهی مطالعه بر روی دی ان ای را از این بنیاد گرفت و جری سیبولسکی Jerry Cybulski متصدی بخش مردم شناسی موزهی تاریخ کانادا که به تازگی بازنشست شده، نمونههای بیشتری در اختیار وی قرار داد.
لین پپلینسکی Lynn Peplinski از بنیاد میراث اینوت میگوید: «ما اطمینان میدهیم که جوامع بومیان فرصت اظهار نظر درباره اعطای این مجوزهارا دارند. واضح است که وقتی مساله به فرهنگ و میراث اسکیموها مربوط است،آنها حق اظهار نظر دارند.»
این حق مخصوصاً وقتی اهمیت مییابد که مربوط به موضوع حساسی مثل مالکیت بقایای انسانی است. بنا بر درخواست بنیاد، این تابستان، تیم باستانشناسی که در جستجوی بقایای استخوانهای سیاح گمشده، فرانکلین، بود مشغول دفن دوباره استخوانهای به دست آمده در حفاری سال گذشته است. (بنا به درخواست قبیلههای محلی، تیم ویلرسلو، اسکلت 12500سالهی یافت شده در مونتانا را مجدداً دفن کرد). پپلینسکی، مدیر برنامهی نامگذاری مکانها در بنیاد میراث اینوت میگوید: «وقتی مکتشفان اروپایی قطب شمال را «کشف» کردند، آنها زمینها را به نام افراد نامگداری میکردند. اما اسکیموها به ندرت این کار را میکردند. سالیان متوالی تیم نامگذاری مکانها، در نوناوت در حال آمد و شد بودهاند و تلاش میکردند که به خصوص با ریش سفیدان صحبت کرده و اسامی اصیل مکانها در اینوکتیتوت Inuktitut را از آنها یاد بگیرند وقبل از بین رفتن کامل این قوم و دانستههایشان، این اطلاعات را ضبط کنند.
وی میگوید: «مردم نام مکانها را بر اساس آنچه یافت میشد انتخاب میکردند تا به بقیه خبر دهند که آنجا چه چیزی پیدا میشود. این نامها اطلاعات بسیاری همراه دارند- زیرا به شما میگویند حیوانات کجا هستند، خطرها کجا هستند.». طی این برنامه نام اصلی 9000مکان جمعآوری گردید که کمکم به تأیید رسمی رسیده و در نقشه منطقه نوناوت اعمال شده و نامهای گذشته تغییر میکنند.
در تحقیقات مربوط به ژنتیک، محققان تلاش میکنند تا ارتباط خود با بومیان منطقه را استحکام بخشند. مالی باستانشناس مولکولی از دانشگاه الینویس میگوید در آغاز کارش از نوع رویکرد سیبولسکی در موزهی تاریخ کانادا الهام گرفته است.
وی میگوید: «شما نباید تنها به آنجا رفته و چیزی را که میخواهید بردارید و از آنجا بروید، بلکه با تکیهگاهی منسجم برای گزارش نتایج به آنجا باز گردید و دریابید که کدام یک از بومیان به این تحقیقات علاقه نشان میدهند.»
مالی مدیر برنامهی آموزشی تابستانی است که به بومیان آمریکا چگونگی بررسیهای ژنتیک و همچنین چارچوبی از مطالب اخلاقی، حقوقی و اجتماعی را که به موارد تحقیقات ژنتیکی مربوط میشود، آموزش میدهد. او نیز به حیاتی بودن این همکاری در تحقیقاتش اذعان دارد. وی در دی ان ای بومیان ساحل غربی بریتیش کلمبیا، متوجه خصوصیت مشابه و غیر معمول میتوکندری با دی ان ای بومیان آمریکایی در کالیفرنیای مرکزی شد. آیا این اثر، نشان دهندهی مسیر مهاجرت مردمان اولیه در آمریکاست، که موضوع جالبی برای محققان است، و یا نتیجه جابجاییهای اخیر است؟
مالی میگوید: «ریش سفیدان، داستانهایی نقل میکنند از این که چگونه مسافتهای طولانی را در کودکی به سمت پایین سواحل را طی میکردند. آنها این داستانها را وقتی جوان بودهاند از بزرگان قبیله شان شنیدهاند. مالی سناریوی دومی را پیشنهاد میکند: «شما باید به میان بومیان بروید و با آنها د مورد نتایج و الگوهایی که مشاهده کرده اید، صحبت کنید زیرا آنها بینشی دارند که شما هرگز نمیتوانید آن را تصور کنید.»
کوزویک COSEWIC، (کمیتهی علمی حفاظت از حیات وحش در حال انقراض در کانادا)، بخشی به نام کمیتهی فرعی دانش کهن محلی اضافه کرد که مسئول رسیدگی به نرم تنان و مفصل داران است. در ژوئیه، مجلهی جامعه و اکولوژی Ecology and Society نتایج یک پژوهش و پیشگامانه را منتشر کرد که همکاری بین مردم هیلتساکHeiltsuk ، در بریتیش کلمبیا و محققان را نشان میداد. این تحقیق، «صریحاً بر اساس قانون گویلاس Gvi’ilas، یا همان قوانین متعارف بومیان، هدایت شده است»، که در آن از موهای خرس خاکستری بدون تهاجم و گرفتار کردن آنها نمونهبرداری شد تا جمعیت حیواناتی که شواهد اولیه رو به انقراض رفتن را نشان دادهاند به طور مستند برآورد شود.
شواهد دال بر پیشرفت به هیچ وجه به معنا نیست هماهنگی بین مردم محلی و محققان به وجود آمده است. برای مثال، طایفهی نوواجو Navajo، در سال 2002 برای انجام تحقیقات ژنتیک مهلت قانونی تعیین کرد و ارتباط با محققان همچنان تنش آلود است.
محققان و بومیان هر دو معتقدند که علم نباید با داستانگویی یا انواع دیگر دانشهای بومی ادغام شود. هرکدام چیزی متمایز از دیگری برای گفتن دارد، اما با هم بسیار متفاوت هستند.
برای مثال، تاریخهای شفاهی، هرگز روایتهای خالص و آسانی نیستند. یک اینوت به نام پاملا گروف Pamela Groff، مدیر برنامه انجمن میراث کیتیکموتKitikmeot دریافت که یافتههای علم پالئوژنتیک با تاریخ اینوت که او از ریش سفیدان، باستانشناسان و تحقیقات خودش آموخته، در تعارض است. او میدانست که اسکیموهای اینوت 5000 سال قبل وجود داشتهاند و با تونیتها در هم آمیختهاند.
او میگوید: «هر منطقه داستانی متفاوتی دارد. این بسیار جالب است که ما همیشه میتوانیم شاهد چیزهای تازه ای باشیم، مخصوصاً هنگامی که این اتفاقات به مردم من بر میگردد. من فکر میکردم ما زمان بسیار درازتری اینجا بوده ایم. این چیزی است که ما میتوانیم آن را منتقل کنیم.» محقق دیگری این سوال را مطرح کرد که آیا با توجه به اسطورهپردازیهایی که در باره تونیتها شده است، تونیتها همان دورستها «هستند»؟
اگرچه دانش کهن آمریکاییها از اکوسیستم، بدون شواهد ارزشی ندارد، اما محصول صدها سال مشاهده است. این دانش یک سیستم اطلاعات است که همیشه با علم مطابقت ندارد.
هایدن کینگ میگوید: «بومیان از صخرههایی میگفتند که روح داشتند ... محققان این فلسفه را زیر سئوال میبرند، اما اگر به سیر تکاملی بلندمدت صخرهها نگاهی بیاندازیم؛ آنها حرکت میکنند، جابجا میشوند و تغییر شکل میدهند. این جوهر آنهاست. آن گونه مشاهده فقط میتواند محصول موجودیتی بلندمدت در یک مکان واحد باشد.»
«این مقوله ای از جنس فهم است.»
کیت الن
Kate Allen
مترجم: مریم شالی
منبع: دو هفته نامه استار اینسایت